مقاومت یا سازش؟ دوام رژیم اسلامی در گرو هیچیک

با آشکار شدن نتایج تحریمهای فلج کننده نفتی و بانکی اروپا و آمریکا، نشریات و سایتهای رژیم اسلامی و اصلاح طلبان از وجود دو سیاست تقابل یا سازش در محافل حکومتی خبر می دادند. طرفداران سازش تنگناهای رژیم اسلامی با مقایسه آخرین ماههای جنگ هشت ساله ایران و عراق، خامنه ای را به تبعیت از خمینی به نوشیدن جام زهر تشویق می کردند. با سخنرانی خامنه ای علیه پذیرش قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، سیاست رژیم اسلامی مقاومت شد نه سازش. اصلاح طلبان دولتی و بخشی از لیبرال ها می پندارند که اگر رژیم اسلامی با قطعنامه های شورای امنیت موافقت کند تحریمها به مرور قطع میشود و رژیم اسلامی از تنگناهای مرگبار فعلی می گریزد. تقریبا بجز طرفداران خامنه ای و سپاه کمتر جریانی حتی در درون رژیم اسلامی به پیروزی سیاست مقاومت که خامنه ای اعلام کرد، امیدوارست. یکی از امیدواران به پیروزی سیاست مقاومت خامنه ای و سپاه اسداله عسگراولادی است که به به خبرگزاری فارس گفته “در اقتصاد مقاومتی باید حواسمان جمع باشد که اگر بتوانیم یک سال مقاومت کنیم فروشندگان غربی خودشان می شکنند”.   

با افزایش تحریمها، صادرات نفت که منبع اصلی درآمد رژیم اسلامی است کاهش می یابد؛ بدلیل تحریمهای بانکی، رژیم اسلامی به دشواری می تواند حتی پولهای نفت فروش رفته را دریافت کند؛ بحران اقتصادی عمیق تر میشود و بحران حکومتی حول خط مشی های متفاوت برای حفظ رژیم حاد تر میگردد؛ و همه اینها زمینه بروز اعتراضاتی نظیر مردم نیشابور به کمبود مرغ را علیه رژیم اسلامی بیش از پیش فراهم می آورد، اعتراضاتی که چون برای خواست نان است اصلاح طلبان و بخشی از لیبرالها پیشاپیش تردید خود را از تاثیر گذاری بر آن اعلام کرده اند.

برای پرهیز از نتایج سیاست مقاومت خامنه ای و سپاه که موجودیت رژیم اسلامی را دچار مخاطره می کند، بخشی از مقامات رژیم طرفدار سازش با آمریکا و اروپا و تسلیم به خواست شورای امنیت سازمان ملل و قطع غنی سازی هستند. رفسنجانی بالاترین مقام رژیم اسلامی است که دوام رژیم اسلامی را در برهه فعلی در گرو سازش می داند. از نظر رفسنجانی تنش زدایی در خارج و ایجاد وحدت در داخل از طریق برگزاری انتخابات با شرکت تمام مدافعان رژیم، نظام اسلامی را قادر می کند تا از این برهه عبور کند. اصلاح طلبان و بخشی از لیبرالها به پیشنهادات رفسنجانی آزادی کروبی و موسوی و رهنورد را نیز اضافه می کنند. طرفداران سازش و تسلیم هیچ ابزاری جز استغاثه از درگاه خامنه ای و سپاه که وخامت اوضاع را درک کنند، ندارند و راهکارشان فقط موعظه است تا شاید سپاه و خامنه ای به سر عقل بیایند! اینها غافلند که حتی سازش و تسلیم نیز کمکی به دوام رژیم اسلامی نمی کند. رژیم اسلامی در این منازعه بنیادی که بر سر آرایش سیاسی قدرتها در منطقه خاورمیانه است اما زیر لوای سیاستهای اتمی جریان دارد، بازنده است چه تسلیم شود و چه مقاومت کند.

اختلافات رژیم اسلامی بر سر غنی سازی با اروپا و آمریکا جدید نیست. از همان ابتدا تحت عنوان و پوشش اختلاف بر سر غنی سازی موضوع مهمتری داشت حل و فصل میشد و آن تعیین قدرت اول خاور میانه در دل یک نظام امنیت منطقه ای بود. آمریکا که در چند دهه پس از انقلاب مانع قدرت یافتن رژیم اسلامی در خاور میانه بود پس از یازده سپتامبر بدست خود دو دشمن رژیم اسلامی در منطقه (رژیم طالبان در افغانستان و صدام حسین در عراق) را حذف کرد. با سقوط صدام حسین یک رژیم بازدارنده در مقابل قدرت یافتن رژیم اسلامی در خاور میانه نه تنها از صحنه کنار رفت بلکه طیفی از دوستان و وابستگان رژیم اسلامی در عراق قدرت گرفتند. رژیم اسلامی بیشترین سود را از حمله آمریکا به افغانستان و عراق برد. قدرت رژیم اسلامی در منطقه افزایش یافت و این قدرت را با کمک به آمریکا در عراق و افغانستان به رخ جهانیان کشید تا از یکسو نشان دهد که آمریکا برای اجرای سیاستها و تحکیم پایه های رژیمهای مورد نظرش در عراق و افغانستان محتاج کمک رژیم اسلامی است و از سوی دیگر ثابت کند که مقاصد رژیم اسلامی ایران در منطقه هیچ تباین ذاتی با سیاست های آمریکا ندارد و رژیم ایران کاملا حاضر است که اهدافش را در متن نظام امپریالیستی جهانی و هژمونی آمریکا در منطقه خاورمیانه تعقیب کند.

موقعیت جدید و رفتار رژیم اسلامی در منطقه مبنای سیاست متفاوت اوباما در کمپینهای انتخاباتیش علیه جمهوریخواهان بود. اکنون امر پنهانی نیست که اوباما پس از انتخاب به ریاست جمهوری چه مکاتباتی با خامنه ای داشته است و طرح چه مناسباتی را ریخته بودند. منتها خامنه ای و سپاه نهایی شدن و اجرای توافقات را به انتخاب مجدد احمدی نژاد موکول می کنند. سناریو این بوده که احمدی نژاد را با رای بسیار بالا رئیس جمهور کنند و این رای بالا پشتوانه یک چرخش بزرگ در سیاست خارجی رژیم اسلامی در همکاری و نزدیکی به آمریکا باشد که طبعا گشایش اقتصادی عظیمی برای رژیم اسلامی در بر داشت. قرار بوده که چند صد نفر از اعضای شاخص اصلاح طلبان را فورا دستگیر کنند که با حکم هایی با تاریخ قبل از انتخابات دستگیر کردند. آنچه پیش بینی نشده بود اعتراضات مردم ایران پس از انتخابات سال ۸۸ بود که تمام طرح ها و توافقات اوباما با خامنه ای و سپاه را به باد داد. تظاهراتهای میلیونی مردم خیلی سریع از حد تحمل و طاقت اصلاح طلبان دولتی و لیبرالها عبور کرد و دو وجه مشخصه اصلی رژیم اسلامی را هدف گرفت، اصل ولایت فقیه و سیاست اسلامی آن در منطقه. دولتهای اروپا و رسانه های آن خیلی سریع با نگاهی مثبت به اعتراضات ضد استبدادی مردم ایران علیه رژیم اسلامی واکنش نشان دادند. اما دولت اوباما که توافقاتش با خامنه ای و سپاه متکی بر یکی از ارکان تفاوتش با سیاست خارجی جمهوریخواهان در قبال رژیم اسلامی بود مدتها تردید نشان داد. از نظر دولت آمریکا و بدرست هر گونه روی خوش نشان دادن اوباما به مبارزات مردم علیه رژیم اسلامی لغو توافقاتش با سپاه و خامنه ای محسوب می شد و شد.

اعتراضات ضد دیکتاتوری مردم ایران پس از انتخابات سال ۸۸ از زوایای مختلفی مورد تحلیل و نقد قرار گرفته و به ویژه از نگاه سوسیالیستها به کم و کاستی هایش از این زاویه که چرا یکسره تا سرنگونی رژیم اسلامی پیش نرفت، پرداخته شده است. منتها هیچ یک از اینها نباید بر تاثیرات مهم و اساسی آن در سرنوشت رژیم اسلامی سایه بیاندازد. با مبارزات مردم ایران، رژیم اسلامی توافقاتش با آمریکا و همچنین وجهه اش را در میان کشورها و جنبشهای اسلامی از دست داد که مهم ترین عامل مخمصه ای است که اکنون خامنه ای و سپاه به آن دچار شده اند. در داخل ایران هم مبارزات ضد استبدادی مردم مانع از آن شد تا سپاه و خامنه ای سر بخشی از سران تاکنونی رژیم (اصلاح طلبان و رفسنجانی) را بی سرو صدا زیر آب کنند اما در عوض راهکارهایشان را عملا از سکه انداخت. مردم ایران با مبارزه شان جان اصلاح طلبان را نجات دادند اما راهکار انتخاباتشان را ساقط کردند.

با لغو توافقات اوباما با خامنه ای و سپاه، دولت آمریکا که به شکست بوش در ایجاد یک جهان تک قطبی پس از جنگ سرد واقف بود در عمل چاره ای نداشت تا قدرتهای دیگر در جهان و از جمله قدرت اروپا را برسمیت بشناسد و دست همکاری بسوی آنها دراز کند. اوباما بر خلاف بوش کوشید کشورهای بسیاری را علیه رژیم اسلامی متحد کند و تصویب ۴ قطعنامه در شورای امنیت علیه سیاستهای اتمی رژیم حاصل آن بود. هنگامی که آمریکا به دلیل بحران اقتصادی قادر نبود بودجه ارتشش را در عراق و افغانستان تامین کند و ناچار به خروج آنها بود رژیم اسلامی دیگر آن کشوری نبود که آمریکا با آن در بغداد مذاکره کند و کمک آمریکا باشد. نه تنها این بلکه خروج ارتش آمریکا از عراق نباید به قوی شدن رژیم اسلامی منجر شود. بویژه با شروع جنبشهای اعتراضی در شمال آفریقا و خاورمیانه پاسخ دادن به مسئله نظام امنیت منطقه خاور میانه که برای چند دهه باز بود نیاز روز اروپا و آمریکاست تا بتوانند منافع همه جانبه خود را از خطری که با جنبشهای مردمی متوجه آن است، حفظ کنند و با کمترین تغییرات ممکن دولتهای مورد نظر خود را بر سر کار بیاورند.

مناقشه اتمی رژیم اسلامی با شورای امنیت سازمان ملل اکنون روزنه ای است که  آمریکا و اروپا در خلال آن دارند نقش و سهم رژیم اسلامی در خاور میانه تعیین را میکنند. از نظر آمریکا و اروپا، رژیم اسلامی باید به سهم و نقشی که آنها در منطقه خاور میانه برایش تعیین می کنند، گردن بگذارد. به همین دلیل پذیرش قطعنامه های شورای امنیت که رفسنجانی و اصلاح طلبان آنرا با “تشنج زدایی در خارج” و “نوشیدن جام زهر توسط خامنه ای” بیان می کنند، از نظر آمریکا و اروپا پایان کار نیست بلکه تازه شروع پذیرش شرط و شروطهای دیگر است تا تسلیم کامل رژیم اسلامی به آنچه که آمریکا و اروپا می خواهند. سیاست مقاومت خامنه ای و سپاه با سیاست سازش و تسلیم اصلاح طلبان و رفسنجانی، هیچیک رژیم اسلامی را از مخمصه فعلی رها نمی کند چرا که مسئله اصلی نه غنی سازی بلکه نقش و سهم رژیم اسلامی در خاورمیانه است. گسترش تحریمها و از بین رفتن متحدان رژیم اسلامی در سوریه و لبنان از قدرت مقاومت رژیم اسلامی علیه پذیرش یک نقش درجه چندم در منطقه خاور میانه می کاهد. از همین نظر زمان علیه رژیم اسلامی است و آمریکا و اروپا هیچ تعجیلی برای حل و فصل شدن سریع مذاکرات اتمی با رژیم اسلامی ندارند. هرچند هنوز نظام امنیتی منطقه به تمامی روشن نیست اما آشکار است که ترکیه و عربستان به نمایندگی از کشورهای عرب خلیج فارس نقش و سهم اساسی در آن خواهند داشت.

چه با سیاست مقاومت و چه با سیاست سازش، در مقابل رژیم اسلامی یک راه بیشتر نیست و آن پذیرش طرح اروپا و آمریکا برای خاور میانه است. اپوزیسیون و شبه اپوزیسیون ایران با زبان و تاکیدات متفاوت در این اشتراک نظر دارند که ادامه وضع موجود رژیم اسلامی را بر لبه پرتگاه میبرد و موجودیت آنرا دچار مخاطره جدی می کند. مسئله این است که بخشهایی از شبه اپوزیسیون و وفاداران به رژیم اسلامی نظیر همفکران رفسنجانی و اصلاح طلبان می پندارند که سازش با غرب و آمریکا بر سر قطعنامه های شورای امنیت در مورد مسائل اتمی رژیم اسلامی را از مخمصه نجات می دهد که چنین نیست. مسئله این است که تسلیم شدن رژیم اسلامی و پذیرش سهم و نقش مورد نظر آمریکا و اروپا در منطقه خاور میانه چه تاثیراتی در بحران حکومتی می گذارد و چه امکاناتی برای طبقه کارگر و مردم ایران فراهم می کند تا به حیاتش پایان دهند.

جهان سرمایه داری در یکی از عمیق ترین بحرانهای اقتصادی حیات خود است. اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی ادغام نشده تا بحران اقتصادی اروپا و آمریکا مستقیما به ایران سرایت کند. تنها نفت ایران و مشتقات آن تحت تاثیر اقتصاد جهانی است. بحران اقتصادی کنونی ایران و تنگناهای آن بدلیل مخالفت رژیم اسلامی با قطعنامه های شورای امنیت و تحریمهای ناشی از آن است. بدلیل نوع ارتباط بحران اقتصادی ایران با بحران اقتصادی جهان، هیچ یک از اقدامات رژیم اسلامی که ماهیتی اقتصادی داشته باشد به حل بحران کمکی نمی کند. بنابراین بحران اقتصادی ایران راه حل اقتصادی ندارد، راه حل سیاسی دارد. یاوه اقتصاد مقاومتی خامنه ای و هر اقدام و سیاست اقتصادی دیگر بحران اقتصادی ایران را کاهش نخواهد داد. به این امر همه در رژیم و اپوزیسیون و شبه اپوزیسیون وقوف دارند و لذا راه حلشان برای مقابله و یا گذر از شرایط فعلی کاملا سیاسی است. سرنوشت سیاسی ایران در گرو نتیجه رقابت آلترناتیوها و استراتژی های متفاوتی است که طبقات و اقشار گوناگون ارائه می دهند. خط رفسنجانی تنش زدایی در خارج و برگزاری انتخابات با شرکت تمام مدافعان رژیم است و اصلاح طلبان و بخشی از لیبرالها به پیشنهادات رفسنجانی آزادی کروبی و موسوی را نیز اضافه می کنند. زمان علیه نیروهای شبه اپوزیسیون و راه حل های میانه شان است و نیروهای سیاسی بسرعت بسمت دو قطبی دفاع از رژیم و یا سرنگونی آن پیش می روند. نیروهای اپوزیسیون با اهداف و راهکارهای متفاوت خواهان انقلاب و سرنگونی رژیم اسلامی هستند. طرفداران راه حل آمریکایی در تلاش برای تشکیل یک رژیم جایگزین هستند. جناح چپ و سوسیالیستها نیز با اتکا به مبارزات مردم و کارگران خواهان انقلاب و سرنگونی رژیم اسلامی هستند. نزد سوسیالیستها مسئله این است که فعالین جنبش کارگری با چه سرعتی بر وخامت اوضاع فعلی وقوف می یابند و می توانند بر ضعفهای خود برای ایفای یک نقش تاریخی در سرنوشت کارگران و مردم محروم غلبه کنند که یکی از مهمترین آنها تشکل است.

به نقل از به پیش! شماره ۷۶، دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۱، ۲۰ اوت ۲۰۱۲