علیرضا عسگری و جلیل محمدی، فرزندان جوان و پر شور خانواده جهانی کارگران!

روز جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱ شصت تن از اعضای “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری” در محل مجمع عمومی سالیانه در کرج دستگیر شدند .علیرضا عسگری و جلیل محمدی در میان آنان بودند. ماموران و لباس شخصی ها حاضران در جلسه را روی زمین خواباندند و با چکمه های خیس روی استخوان هایشان راه رفتند و تا توانستند دشنام و مشت و لگد نثارشان کردند … طی ساعت ها و روزهای بعد ، کارگران و فعالین کارگری ضرب و شتم ، سر و دست شکستن ، بازجوئی های طولانی ، ناسزاها و هتک حرمت های بسیاری را متحمل شدند ولی عقب ننشستند و از اهداف و فعالیت های شان دفاع کردند. دستگیرشدگان از روز بعد به تدریج آزاد شدند ولی علیرضا عسگری و جلیل محمدی در زندان نگهداشته شدند و هنوز هم آزاد نشده اند. دغدغه آنان را محمد عبدی پور – یکی از آزاد شدگان در گفتگویش با جهانگیر محمود ویسی چنین توصیف میکند: ” با اهمیت ترین موضوعات مطرح در رابطه با وضعیت بحران ساز کنونی و فشار بیش از حد اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی بر کارگران بود. مباحث آن شامل بیکارسازیها و اخراج ها ، وضعیت وخامت بار سطح دستمزدها ، قرارداد موقت و سفید امضاء ها، عدم شرایط آزادی برای ایجاد تشکل های کارگری و اجتماعی ، وضعیت بد زندانیان هم طبقه ای ، ازجمله رضا شهابی ، علی نجاتی و غیره و قرائت پیام ایشان ، وضعیت معیشت کارگران در تحریم اقتصادی از سوی کشورهای امپریالیستی و سرمایه داران جهانی و تاثیر آن بر اوضاع زندگی طبقات تحت ستم و محروم و غیره بود. خلاصه دغدغه ما مسائل حاد طبقاتی ، جامعه کنونی و راه کارهای برون رفت از این معضل ها را پیش پای می گذاشت.*”
هیات اجرائی “کمیته هماهنگی…” مدت ها پیش از آن ، در تاریخ ۱۷/۱۲/۱۳۹۰ در خواست کتبی خود را برای برگزاری جلسه مجمع عمومی ، در وزارت کار به ثبت رسانده بود.
آزادی تشکل ، آزادی جمع شدن و گفتگو ، آزادی مبارزه برای یک زندگی شرافتمندانه ، آزاد و انسانی به قرائت طبقه کارگر . این است آنچه رژیم جمهوری اسلامی سرمایه آن را بر نمی تابد. این است آنچه جلیل محمدی و علیرضا عسگری ، این دو کارگر شریف را در سلول ها و سردابهای زندان کرج پای بر زنجیر بسته. و این است آنچه سبب سالها زندان برای نمایندگان واقعی کارگران ، رضا شهابی و علی نجاتی شده .
**********
هفته آخر ماه مه ۲۰۱۲ ، حدود هشت هزار کارگران چهل معدن ذغال سنگ “وگا دل ری” در شمال اسپانیا ، دست به اعتصاب زدند. اعتصاب در اعتراض به دولت بود که با حذف تقریبا ۶۴درصد اعتبارات دولتی برای صنایع زغال سنگ ، هزاران معدنچی را بیکار می کرد. کارگران اعتصابی سپس راهپیمایی تاریخی خود را به سوی مادرید آغاز کردند. ”راه پیمایی علیه استثمار ،علیه بینوایی و برای یک زندگی شرافتمندانه ، برابری واقعی، آزادی کامل و همبستگی جهانی کارگری” . دولت و پلیس ضد شورش، در هر فرصتی کوشیدند راه آنان را سد کنند. تیر اندازی ، ضرب و شتم، دستگیری فعالین و کارگران اعتصابی …
از زبان معدنچیان آستوریاس و لئون بشنویم:

“پیراهن من سرخ است ، از خون یک برادر کارگر… این تنها راهی است که برای ما گذشته اند ، ما برای بچه های مان می جنگیم .. این آخرین فرصت ماست. دولت نشان داده که برای معدنچیان و معادن جایگاهی قائل نیست. ما این را نمی خواهیم.. پولهای کلانی به دیگر بخش ها اختصاص داده شده ، اما دریغ از حتی ۴ یورو برای معادن ذغال ! برای بانک ها پول کافی هست اما برای کارگران نه!
ما کارگران ،فروتن و قانع هستیم ما فقط از حقوق مان دفاع میکنیم … حالا مواجه با یک جنگ علیه مان هستیم. میخواهم به شما بگویم که ما تروریست نیستیم ، ما برای نان میجنگیم !
” پلیس ضد شورش را به دهکده ها [د ر منطقه سینرا] گسیل کرده اند که به بچه ها و زنان شلیک کنند، اصلا کک شان نمی گزد….. نباید آنقدر دست به دست کنیم که اتفاق خیلی بدی بیافتد. آن ها می خواهند معادن را ببندند، اما چنین روزی را نخواهند دید!
دولت گوشش را بسته! می توانستیم باهم صحبت کنیم، ما فقط می خواهیم از شغل ها مان دفاع کنیم .. و تا آخرش خواهیم جنگید به هر صورتی که بتوانیم…. با تظاهرات صلح آمیز نمیتوان چیزی را گرفت، بله آنها جاده هارا برای تان می بندند ، شما را اسکورت می کنند،اما بعد از دو ساعت ، اجازه بی اجازه ! و بعد چه ؟ هیچ !
اگر واقعا می خواستند مذاکره کنند چرا پلیس فرستادند؟ هزار نفر پلیس هم الان مستقر اند ، ۳۰۰ نفر هم دوباره فرستادند که به آن ها ملحق شوند. آن ها عین خیال شان هم نیست ، وام ها افزایش می یابند ، بیکاری گسترش یافته شرایط اجتماعی و کار وحشتناک است، دیگر اصلاح قانون کار هم بی فایده است … اما ما هم می توانیم درست مثل خودشان باشیم. ما این شرایط را درست نکرده ایم ، سیاستمداران کرده اند! حالا فکر می کنند ما احمق هستیم، بارش را بر دوش ما می گذارند…
” می خواهیم به بخش های دیگر بگوییم شجاع باشید و به ما به پیوندید! به کارگران بخش بهداشت و بخش آموزش می گوییم : شجاع باشید و بجنگید! به کارگران پاره وقت ، قرار دادی و کارگران قطعه کار می گوییم : کارگران! بیرون بیایید و برای چیزی که متعلق به شماست بجنگید!**”
**********
در جریان کنفرانس جی ۲۰ در تورونتو (جون سال ۲۰۱۰) نیروهای پلیس که از اختیارات ویژه برای تفتیش مردم در خیابانها بدون نیاز به مجوز ، ضرب و شتم و بازداشت تظاهر کنندگان برخوردار شده بودند ، عرصه خیابانها را مبدل به صحنه تاخت و تاز پلیس های پیاده ، سواره وماشین های گشت کرده با استفاده از ماشین ها ی آب پاش و دستگاه های تولید امواج صوتی آزاردهنده *** و خلاصه آخرین متد های ضد شورش، سعی کردند تظاهرکنندگان رامتفرق نمایند. و این در شرایطی بود که محل برگزاری کنفرانس سران جی ۲۰ ، با دیواری بتونی و سیم خاردار به بلندی ۳ متر محصور شده بود و خیابانهای اطراف آن به شعاع یک کیلومتر در قرق پنج هزار نیروی پلیس تعلیم دیده ضد شورش بود که دیواری انسانی به دور منطقه کشیده بودند. علاوه بر آن ، حضور وسیع نیروهای لباس شخصی و امنیتی ها به وضوح قابل مشاهده بود. مرکز شهر تورونتو به شدت میلیتاریزه شده بود. ظرف سه روزکنفرانس بیش از ۱۳۰۰ نفر دستگیر شدند. زندانیان در سلولهای کوچک قفس مانندی روی هم انباشته شده و تا ۲۴ ساعت بدون آب و غذا رها شدند . آدام نوبادی**** از جمله دستگیر شدگان بود. هنگام دستگیری، پلیس ها وی را روی زمین خواباندند، به رویش ریختند و در حالیکه کتکش میزدند شناسا یی اش می کردند: نام؟ – آدام… نام فامیل ؟ – هیچکس ! و این سوال چندین بارتکرار شد. آدام نوبادی مرتبا تکرار میکرد : نام فامیلم؟ هیچکس ! و ضربات مشت و لگد بر سر و بدن اش فرود می آمد.
آدام حقیقتی را می گفت که برای پلیس قابل فهم نبود. او شش ماه پیش نام فامیلش را به نوبادی به معنای هیچکس تغییر داده بود و طنز تلخ و گزنده ای در این نام نهفته بود که پلیس و لباس شخصی ها راعاجز و درمانده میکرد .. آدام به تنهایی هیچکس بود ولی قدرتش در خیل هزاران هزار انسان جان به لب آمده ای بود که خیابان های شهرشان را از دست پلیس در آوردند و بفریادی بلند سرمایه و نظم جهانی اش را نفی و راه حل های موسسات مالی عریض و طویل جی۲۰ را وتو کردند! و حقوق شان را مطالبه کردند: حق داشتن کار، حق یک زندگی شرافتمندانه ، حق اعتراض، حق گفتگو و حق آزادی!
**********
معدنچیان آستوریاس، سینرا و لئون ، علیرضا عسگری و جلیل محمدی ، آدام نوبادی ، رضا شهابی ، علی نجاتی، و محمد عبدی پور و… آزاد و یا در بند، همه متعلق به خانواده جهانی کارگران اند، متعلق به یک طبقه و یک جنبش اند، دشمن واحدی دارند و به یک زبان سخن میگویند. به زبان جنبشی که در عرصه جهان گسترده است: جنبش طبقه کارگر که در فراز و نشیب تاریخی اش سرانجام سرمایه را به خاک خواهد سپرد.
علیرضا عسگری و جلیل محمدی، فرزندان جوان و پر شور این خانواده اند ، و جای شان در کنار آن هاست نه در زندان!
همین امروز و بی هیچ قید وشرطی آزادشان کنید!
______________________________________________________________________
زیرنویس:
* گفتگوی محمد عبدی پور با جهانگیر محمود ویسی – وب سایت “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری”
** http://roguemedia.org/spanish-miners-battle-police-over-austerity
***Sound Cannons
****Adam Nobody

به نقل از به پیش! شماره ۷۶، دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۱، ۲۰ اوت ۲۰۱۲