کمدی شرقی , آرمان گرای سابق – ماله کش بارگاه ولایت بعدی – آستان بوس رژیم موروثی فعلی

پر روئی و دروغگوئی و نان به نرخ روز خوردن در این ” مرز پر گوهر” پیشینه تاریخی گسترده دارد و از آن هنر ها ست که به وفورش ” نزد ایرانیان است و بس” .حاج آقا احمدی نژاد و افاضاتش در جریان جنبش موسوم به سبز که یادتان است. خاطرات پرویز ثابتی سر شکنجه گر خانه زادخدایگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشداران بنیانگذار حزب واحد رستاخیز را هم که حتمأ خوانده اید و ادعای نبودن شکنجه در دوران مبارک اعلیحضرت خوش لباس را هم که شنیده اید !!!. آنهائی از ما که در آن دوران  سن و سالی داشته اند و بخشی از آن سیستم منفور نبوده اند  قطعأ بطور عکس العملی گفته اند ای پفیوز!!!! و آنهائی که با تاریخ و منطق و استنتاج آشنایند با خود گفته اند در مملکتی که وسیله پایه ای آموزش و پرورش اش  فلک و شلاق بوده و خفه شو و به تمرگ جواب به سؤال محصل کنجکاو آن و در وسایل ارتباط جمعی دولتی اش قبل و بعد اسم رئیس موروثی اش دو تن و نیم لقب های فرا انسانی می گذاشته اند آنوقت انتظار داری در زندان سیاسی اش مخالف سیاسی را تکه پاره نکند و جر ندهند؟ این ها مردم را ابله می پندارند البته واقع اینکه اینها اصلأ نظر مردم برایشان مهم نیست قضیه این است که می خواهند بخش بی جربزه و بی استخوان خسته از رژیم وحشی ارتجاعی فعلی را وسیله برگشت به قدرت خود کنند. باید جوی درست کنند که شکننده ها شرمشان بریزد و الا چگونه یک عقلم سلیم می تواند بپذیرد که ۹ زندانی فرار کنند و همگی هم کشته شوند یعنی حتی پنج تاشون  زخمی نشد که چند تائی چند روز بعد در بیمارستان بمیرند خوب آمار و منطق می گوید تعدادی که سنشان بیشتر است باید زودتر از نا بیفتند و زنده دستگیر شوند. اما چرا چنین داستان مسخره ای!!!  برای اینکه شرم عده ای  خسته بریزد که ماهیتأ با چنین توحش هائی هم مخالفند ولی باید بر حسب قانون شبان – رمگی آسیائی همیشه پشت سر کسی از سر استیصال سینه بزنند .

شهبانو فرح و مستندشان که به لطف تحقیق صبا خوش خو از بالاترین ارزش های جامعه شناسانه برخوردار است را حتمأ دیده اید. ابتدا در تبصره به چند نکته اشاره کنم امیر عباس هویدا و نصیری را شاه در اوج انقلاب ضد سلطنتی بدلیل فساد مالی دستگیر کرد تا شاید از شدت عصبانیت عمومی بکاهد و تا لحظه فرار با شکوه به “قاهره” هم در زندان شاه ماندند. اشک شهبانوی هنر پرور  برای این دو اشک تمساح است. در جائی از مستخرف محقق افرادی را در زیر پرچم مجاهدین نشان می دهد سپس شهبانوی گرامی می گوید فدائیان رهبرانشان در روسیه و آلمان شرقی بودند . صبا جان از طریق ابوی به حاج خانم شهبانوی مقلد حاج آقا سید ابوالقاسم خوئی پیغام برسانید که این واقعیت ندارد و از پایین تا بالای فدائی ها را به امر شوهر تاجدارشان خاطره نویس گرامی یا در زندان کشت و یا در خیابان . تنها سه عدد از رهبران باقی ماندند. یکی را در خیابان و دیگری را در زندان،وصله تنشان رژیم ولائی کشت یکی زنده مانده وتا آنجا که می دانم سراب دورترین کشور خارجی بود که وی آن زمان ها دیده بود.

بطور خلاصه شهبانو پس از ذکر مصیبت درد هائی که همچون مادر بهکیش ها (مادر شش شهید) کشیده خاطره خوابیدن شاهزاده ها روی زمین را نقل می کنند که چنین مقاومت و ایثاری موی بر تن آدمی سیخ می کند (گویا زمینش خیلی سفت بوده). واقعأ شاملو منظورش از” جویندگان شادی در مجری آتشفشانها” همین شازده ها بوده است. بگذریم شهبانو در این مستند یکریز حق ملت را گوشزد می شود و می گوید به انتخاب حتی غلط مردم احترام می گذارد ( جعل از من است) احسنت بر ملکه که به روشنفکران گمراه درس اولیه الفبای دموکراسی را داد و روی خمینی متوحش که گفته بود ”  مردم ولی نعمت ما هستند” را کم فرمودند. شهبانو حتی به این هم اکتفا نکرده پس از تأکید بر حق انتخاب مردم می فرمایند ” خوب اگر اعلیحضرت استعفا می داد فرزند بزرگشان شاهزاده رضا که بود شازده علیرضا که بود و خیلی های دیگر در خانواده” می بینید که شهبانو به رأی من کو های سانتیمنتال می فرمایند آی زرشک !!! آن هم برای همیشه، انتخاب منتخابی حتی تقلبیاش همدر کار نخواهد بود .خلاصه کلام اینکه اعلیحضرت برای این ملت مهجور تصمیمات طلائی گرفته بود یک مشت دانشجو و ملت نادان کاسه کوزه ها را بهم زد. شهبانو با وقار همیشگی و در تشابه کلامی با احمدی نژاد دستهای خونین جوانی تظاهر کننده را آغشته به خون گوسفند می داند ( چقدر در ریشه فرهنگ شاه وشیخ شبیه است) . در جاهائی قصد دارند خودکشی دو شازده را هم گردن ملت بیاندازند که با آه کشیدن فعلأ در این مرحله با سخاوت از روی قضیه می گذرند. اساسأ درس اساسی این مستند تار ،یخی اینکه ملت مهجور اگر افسارش را دست اینها داده بود الآن جزو پنج ملت صنعتی جهان می بودند.

شنیدن چنین اباطیلی از خوش لباس های تهی مغر و تهی مغزهای بد لباس (نه همین لباس زیباست نشان آدمیت) غیر متعارف نیست.اما سرنوشت دردناک گروه فدائیاناکثریت از اسفبار ترین وقایع تاریخ معاصر ماست. این سازمان در این سی و چند ساله همچون پاندولی دائمأ در نوسان و بدنبال چسبیدن به هر قدرتی بجز قدرت مردم بوده است. وقتی حدس می زنی شاید موضع امروزشان  نقطه تعادلشان باشد باز می بینی ارزیابیت  سراپا غلط بوده است. ملغمه ای است از همه چیز و هیچ. نه اخلاقی و نه اصولی.

هر گاه برای معامله احتیاج به اعتبار باشد بر می گردند به سال های ۵۰ – ۵۴ روی نیمکت می نشینند و با حمید اشرف قرارتخیلی تیمی می گذارند (یکی هم نیست که بگوید حمید اشرف ماهی گریز پائی که رژیم موروثی سالی میلیارد ها برای کشتنش خرج می کرده را چه به ملاقات تشکیلاتی با چند فعال دانشجوئی ). اما روز بعد برای داد و ستد با ارتجاع اسلامی و بقایای مشنگ دیکتاتور سکولار، عامل اعتبار دیروز خود را متهم به تصفیه داخلی می کنند. اینها مدت زمانی پس از اینکه در آستانه فروپاشی رژیم سرمایه داری دولتی روسیه به اروپای غربی آمدندآنقدر ملی و لیبرال شده بودند که گاه به شک می افتادی شاید اسم دیگر جزنی، مصدق بوده است!!! تا می آئی به این ادای جدید عادت کنی نئوکان می شوند و استقلال مفهوم از مد افتاده نیازمند به تعریف مجدد می گردد.  یک روزهمه خشونت طلبند و اینان پسر خاله های گاندی و روز بعد خواستار دخالت خارجی می شوند.

اگر تنها با استناد به مطالب انتشار یافته در ارگان های رسمی و مصاحبه رهبرانشان  و رهنمود های داده شده به هوادارانشان ، شریک در جنایات رژیم بخوانی شان  ادعایت بی اساس است چرا که در دادگاه ثابت نشده است. ولی همین ها باهم تبانی می کنند و داستان جعل می کنند که رهبر سازمان در ۵۶ که بعد ها از بنیانگذاران فدائیان اقلیت شد و در سال ۶۰ جوانمردانه در درگیری با مزدور های رژیم ولائی جان باخت قبل از انقلاب عضو عاشقی را کشته است. اینجا دیگر به دادگاه  و سند نیازی نیست فقط داستان بافی کافی است .

در هر آن جمع هر متناقض ممکنی هستند. رفرمیست مشروطه خواه اسلامی ، جمهوری خواه ، فعال حقوق بشری ، نماینده خانواده شهدای کمونیست و مجاهد، تاریخ نگار جنایات بر اساس روایت های جعلی ،طرفدار نظام موروثی ، ملی گرا ، نئوکان ، سوسیالیست دموکرات ، سوسیال دموکرات ، نئو لیبرال و آخرش هم هیچکدام. قاطی همه چیز می شوند به گندش می کشند و می روند.

این روزهاسفت و سخت سلطنت طلب شده اند و فهمیده اند که شازده و مامان و عمه اش از ابتدا دموکرات بوده اند. جرئت اعتراض هم نداری . چرا که این ترور فکری است . وحدت خواهان شعبانی هم چنان تو ملاج واحدی زدند که باید برگردی خانه تیمی اگربخواهی بگوئی بالای چشم شازده ، ابروی کمانی است!!!.اگر هم بخواهند بطور مدنی!!! دهانت را بدوزند عامل رژیم می شوی.

سفت و سخت برای رنگ کردن مجدد این  ملت شاه و شیخ زده دست بکار شده اند. عاملشان در کیهان لندن شازده را از تبار ویلی برانت یافته مصاحبه پشت مصاحبه که نظام موروثی عالی ترین نظام ها برای ملت مهجور(قیاس به مثل)  ایران است و اساسأ ایرانی ها نیاز به شبان دارند . بله شاید عالی می بود اگر  آدم های از قماش شما و رفیق حلاج نویس تان و  رفیق ریاست پرست پر حشمتما، تعدادشان بمراتب کمتر از این می بود. یکی هم نیست که به اینها بگوید مگر ندیدید چه سر دو پهلوی قبلی آمد.  این یکی را به وجدانتان به مادرش رحم کنید بگذارید در بدر نشود. شما که بهتر از من می دانید ما ایرانی ها هر بیست سال یکبار جوان هامان پس از اعلام برائت پدرانشان از حماقت قبلی، تاریخ را بر می گردانند ۲۱ سال به عقب و دریغ از یک پیشروی دو میلیمتری تاریخی. با این ۶۲ میلیون دلار!!!( همه خاندان تاجداران موروثی قرار شده این عدد را خوب به خاطر بسپارند) بگذارید این طفلک به زندگی بخور و نمیرش برسد. تازه می توانیم از روش های تاریخی طبیعی ایرانی انتخاب خاندان های جدید  شاهنشاهی هم استفاده کنیم.

عامل دیگراشان و عضو رهبری که زمانی برای نظام اسلامی و امام بزرگوار، صلوات های رسا و غرایمحمدی یا نمی دانم احمدی می فرستاد و بعدها با چه فر و شکوهی جمهوری لائیک رابهترین گزینه برای ایران می دانست چند وقتی است به حق قانونی وراثتی شازده بر بازگشت تاج وتخت واقف شده است . در کنار خادم آستان ملوکانه و از نوژه ای ها  که می خواست تهران را با هواپیما شیرینی!!! باران کند می نشیند و گل می گویند و گل می شنوند و در کلاسدرس دموکراسی حاج محسن  حاضر می شود.وقتی به این اعتراض می کنی چنان عصبانی می شود که آب دهانش چند قاره را طی کرده بر پیشانیت می خورد شاید یادش رفته رفقای فعلی اش چگونه عزیزانمان را تکه پاره می کردند وچه دهانها را که ندوختند و آن کردند که از شر خشونت و فساد و وطن فروشی اشان به ارتجاع ناب احمدی خمینی  پناه بردیم.

در مقاله ای دیدم آقائی از فعالین قدیمی  به این و ضع اسفبار اعتراض کرده است و گفته است شما ها هر جا می روید به گندش می کشید .رئیس دفتر سیاسی با توپ پر و با قاطعیت غیر قابل تصوری بیرون آمد و جوانمردانه!!! تهدیدش کرد که طرف چه می گوئی قضیه شوکت را یادت نیست ؟ دست از این روشهای اقتدار گرایانه !!! بر دار درون احزاب مدرن شهر هرت است . چه اشکالی دارد؟ ما هر نوع فراکسیونی که تصورش کنید را داریم. می گوئیم اشکالی ندارد اینراما کلوپ بده بستان می خوانیمش.

دوست دموکرات من ،من تو در پیدایش این و ضع اسفبارمسؤلیم. اگر نیرو های دموکرات ما یک پارچهپایان دو ارتجاع  سلطنت موروثی و فقاهتی  را  بلند و رسا اعلام کرده بودند  و خواستار انتقال تمامی قدرت  به مردم شده بودند امروز ما در گیر در بحث های ارتجاعی شاه یا فقیه نمی بودیم.