چرا مارکسیست های انقلابی از جولاین اوسانژ حمایت می کنند؟

بحران وضعیت جولین آسانژ مسئول ویکی لیکس مجددا به یکی مسایل روز جهان مبدل شده است. جولین آسانژ، پس از اعلام خبردریافت پناهندگی از سوی اکوادور، آن را “یک پیروزی تاریخی” خواند. اما ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا هشدار داده است که او به عنوان یک شهروند استرالیایی امکان خروج امن از خاک بریتانیا را نخواهد داشت. برای ارزیابی مواضع مارکسیست های انقلابی مصاحبه مازیار رازی بانبرد کارگر را مجددا انتشار می دهیم. میلیتانت 

***************

مسألۀ انتشار اسناد محرمانه از سوی ویکی لیکس، به کانون توجّه میلیون ها نفر از مردم سراسر جهان بدل شده است. افشای اسناد مناقشه انگیز دولت ایالات متحده، هرچند برای بسیاری از مخالفین دول غربی امر “تازه” ای نیست، با این حال توجّه میلیون نفر از مردم عادی جهان را به سوی “رهبران” منتخب خود جلب نموده است. هم زمان، حملات شخصی (در واقع کارزاری مغرضانه) که از سوی دولت آمریکا و اینترپل علیه مؤسّس ویکی لیکس- جولیان آسانژ- به راه افتاده، به وضوح درجۀ حسّاسیّت دول غربی به این مسأله را نشان داده است. بدیهی است که تحت چنین شرایطی، مارکسیست ها می باید موضعی شفّاف و روشن در قبال این مسألۀ مهمّ بین المللی اتخاذ کنند.

پیرامون حقوق دموکراتیک

مارکسیست ها از حقّ دموکراتیک ویکی لیکس و بنیان گذار آن جولیان آسانژ برای انتشار هرگونه سندی در ارتباط با مسائل “سرّی” دولت های امپریالیستی دفاع می کنند. دفاع از این حقّ دموکراتیک، فارغ از گرایش سیاسی یا ایدئولوژیک بنیان گذار ویکی لیکس یا انگیزه های وی، صورت می گیرد. این حقّی دموکراتیک است، چرا که هیئت های “منتخب” مردم در کشورهای مختلف جهان نباید مسائل را از مردمی که به ظاهر آن ها را انتخاب نموده اند، پنهان سازند. دولت هایی که همواره ادّعای انتخاب دموکراتیک از سوی مردم خود را دارند، قاعدتاً نباید هیچ چیز را از همین مردم پنهان نمایند. اطلاع از محتوای اسناد، حقّ مردم است! هرکس به هر شکل که به این اسناد دسترسی پیدا کرده است، حق انتشار و افشای آن را داد. پنهان نمودن اسناد از مردم، به معنای دزدیدن این اسناد از آن هاست. هرکسی که چنین اسنادی را افشا می کند، در واقع آن چه را که به سرقت رفته، به صاحبان اصلی اش بازمی گرداند. این اقدامی جنایت کارانه یا غیرصادقانه محسوب نمی شود. به همین جهت باید از این امر دفاع نمود.

آیا دولت آمریکا، مدافع “دموکراسی” است؟

مخالفین ویکی لیکس، در دستگاه دولتی آمریکا، ادّعا می کنند که ویکی لیکس با افشای این اسناد، زندگی برخی از افراد را به خطر انداخته است. این ادّعا فرسنگ ها با حقیقت فاصله دارد. حتی یک سند هم نبوده است که این ادّعا را تأیید کند. در حقیقت، این سران دولت آمریکا هستند که در گذشته، زندگی مأمورین دستگاه اطلاعی خود (CIA) را با افشای نام حقیقی و حوزۀ فعّالیّت آن ها به خاطر اختلافات سیاسی درونی، به خطر انداخته اند (به عنوان نمونه نگاه کنید به مورد والری پلیم ویلسن و دیک چنی).

مسألۀ ویکی لیکس، در حقیقت مسخرگی تمامی گفته های دولت آمریکا پیرامون صدور “دموکراسی” به کشورهای “توسعه نیافته” از طریق مداخلۀ نظامی را (مانند آن چه در افغانستان و عراق رخ داد) نشان می دهد. الآن برای بسیاری از مردم عادّی این سؤال باید ایجاد شود: چگونه دولتی که حقوق دموکراتیک شهروندان خود را برای انتشار این اسناد تحمّل نمی کند (مطابق با گزارشات، حدود ۳ میلیون نفر از شهروندان آمریکا به این اسناد دسترسی پیدا کرده اند)، قادرست تا دموکراسی را به سایر کشورها ببرد؟

تمامی معاملات پنهانی باید افشا گردند

۲۵۰،۰۰۰ که قرارست از سوی ویکی لیکس افشا گردد، حرکتی مثبت است و می باید مورد دفاع قرار گیرد. امّا این کافی نیست. در حال حاضر اسناد و شواهد بسیاری در مورد روابط دیپلماتیک مابین دولت آمریکا و سایر دولت ها منتشر شده است. آن چه میلیون ها نفر از مردم جهان می خواهند، نه فقط شفافیّت مسائل دیپلماتیک، که هم چنین پرده برداشتن از مسائل اقتصادی و تجاری بین المللی است. مردم جهان می خواهند بدانند که چرا دولت های اروپایی، ضمن اعمال برنامه های “تضییقی” برای از بین بردن بسیاری از دستاوردهای جامعه (در زمینۀ آموزش، حقوق بازنشستگی، بهداشت و درمان، و غیره)، میلیون ها دلار در جنگ ها هزینه کرده اند؟ این پول ها از کجا می آید و چه کسانی تصمیم به اشغال یک کشور می گیرند؟ چه کسانی تصمیم می گیرند که به دولتی کمک شود و دولتی دیگر سرنگون گردد؟ مردم جهان می خواهند بداند که چرا دولت ها، با وجود عملکرد مفتضحانۀ بسیاری از بانک های بین المللی در طول دو سال گذشته، بسته های نجات مالی در اختیار آن ها قرار داده اند؟ چه طور برای نجات بانک ها پول به وفور هست، امّا برای تأمین یک مستمری بگیر یا آموزش مناسب کودکان طبقۀ کارگر، پول کافی وجود ندارد!؟

کارگران باید بدانند که چرا کارخانه ها تعطیل و آن ها بیکار شده اند؟ چرا دولت ها مشکل بیکاری را با کاهش ساعات کار حل نمی کنند؟

مادام که تمامی اسناد و معاملات پنهان اقتصادی، شفاف و آشکار نگردد، عدالت هم وجود نخواهد داشت.

بدیل دیگر چیست؟

روشن است که دول غربی، دفاتر اقتصادی و تجاری خود را بازنخواهند کرد. این هم روشن است که آن ها حتی تمایلی به دیدن انتشار اسناد “بی ضرر” دیپلماتیک به وسیلۀ سایت هایی هم چون ویکی لیکس را هم ندارند. با حمله به ویکی لیکس، آن ها سعی می کنند تا نه فقط آسانژ را مجازات کنند، بلکه به هرکس دیگری که جسارت انجام چنین کارهایی را داشته باشد، درسی اساسی دهند.

آن ها از افرادی مانند جولیان آسانژ واهمه ندارند، نگرانی اصلی آنان زمانیست که چنین مطالباتی در بین میلیون ها نفر از کارگران سراسر جهان، عمومی و فراگیر شود. ترس آن ها، به افزایش سطح آگاهی و رشد نارضایتی میان توده های کارگر در مقیاس جهانی بازمی گردد. این اعتراضات و نارضایتی ها قطعاً می تواند به خیزش ها و حتی انقلاباتی برای سرنگونی “رهبرانی” که واقعاً نمایندۀ مردم نیستند، منجر شود.

واضح است که آلترناتیو موجود، جایگزینی این دولت ها با دولت های واقعاً دموکراتیک است. در عصر ما، مبارزه برای دموکراسی، جدا از مبارزه برای سوسیالیسم نیست. تدارک برای انقلاب های سوسیالیستی، تنها گزینه و آلترناتیو پیش روی ماست!

شانزده آذر ۱۳۸۹

برگردان توسط آرمان پویان از متن انگلیسی انتشار یافته در سایت نبرد کارگر