نان را با بوی خوش آرزو دارم
و دنیا را در حضور آرام تو
در حضور لبخند تو همراه کودکان
چه زیباست دنیای آرزوهایم
هنگامی که به تو مینگرم
و در چشمانم غرق میشوی
بدون آنکه نان را کم داشته باشی
بدون آنکه صبحی زیبا در کارگاهی جان بکنی
و کار فرما از جان کندن تو شاد باشد
بدون آنکه در لب مرز جان بکنی
و پلیس مرزی روبه رویت اسلحه بکشد
بدون آنکه در خیابانی گل بفروشی
واز آمدن پاییز و سرما بترسی
دنیادر حضور سیرتو در صف کودکان دبستانی زیباست
دنیا در لبخند تو خلاصه میشود هنگامی که نان باشد
(علی رسولی)