افول طنطاوی و آینده مصر

برکناری ژنرال طنطاوی رئیس شورای نظامی مصر که در واقع بعد از سرنگونی مبارک زمام امور را رسما در مصر در دست گرفته بود، یک اقدام مهم از جانب مرسی بود که توجه زیادی را نه فقط در مصر بلکه در سطح جهان به خود جلب کرد. روز ۱۲ اوت مرسی رئیس جمهور جدید مصر محمد حسین طنطاوی رئیس شورای نظامیان مصر و وزیر دفاع، و سامی عنان عضو شورای نظامیان و رئیس ستاد ارتش را تحت عنوان بازنشستگی برکنار کرد. بعلاوه در کنار این جابجایی ها، فرمانده نیروی دریایی و شماری دیگر از ژنرالها نیز برکنار شدند و بجای آنها افسران جوانتری جایگزین گردیدند. این اقدام کمتر از یک هفته پس از حمله گروهی از اسلامیستهای تند رو روز ۶ اوت به گارد نظامی در صحرای سینا و کشتن ۱۶ تن از نظامیان مصری و بعد تلاش برای نفوذ به خاک اسرائیل، صورت گرفت که در مصر خشم وسیع مردم را از ناتوانی فرماندهان نظامی برانگیخته بود. البته خبرهایی نیز قبلا منتشر شده بود که طنطاوی ۷۷ ساله خود گفته است که مایل است کناره گیری کند و تنها مشکل او اینست که نمیخواهد همچون حسنی مبارک با خطر محاکمه و تحقیر روبرو شود. و مرسی دقیقا شرط او را برآورده کرد. او طنطاوی و عنان را بعنوان مشاورین ارشد خود انتخاب کرد و از آنها در یک مراسم رسمی علنی تقدیر کرد و به آنها مدال افتخار داد و از این طریق به آنها مصونیت داد. گفته میشود که حقوقهای بازنشستگی بسیار بالایی نیز برای آنها تعیین شده است. بهررو رسانه ها و شخصیتها و صاحب نظران زیادی در سطح دنیا نسبت به این اقدام عکس العمل نشان دادند. برخی آنرا ادامه سرنگونی نطام سابق معرفی کردند، شماری از تلاش اخوان المسلمین برای پا گذاشتن جای پای مبارک و شکل دادن به دیکتاتوری سخن گفتند، و بسیاری جسارت و سنجیدگی مرسی را ستودند و عده ای نیز تحت عنوان انتقام اخوان المسلمین و مرسی از نظامیان آنرا دسته بندی کردند. یک ارزیابی نیز این بود که این اقدام با مشورت مقامات ارشد دولت آمریکا و موافقت آنها صورت گرفته است. اما یک روزنامه نگار مصری با خونسردی نوشت “از شر حکومت نظامیان خلاص شدیم اکنون باید خودرا از شر حکومت اخوان المسلمین خلاص کنیم”. این جمله کوتاه میتوان گفت روح زمانه را بیش از هرچیز بیان میکند.
تمام این ارزیابی ها در مورد این حرکت مرسی با یک فرض غیرقابل انکار صورت میگیرد و آن اینکه طنطاوی قبل از برکناریش، با انقلاب علیه حکومت مبارک، ورشکسته شده بود و جایی در راس قدرت در مصر کنونی نداشت. او و نظامیان و ارتش طی یک سال و نیم گذشته یک قدرت فرمال و تشریفاتی و تحمیلی داشتند و نه یک قدرت واقعی. با سرنگونی حسنی مبارک، که طنطاوی نزدیکترین و وفادارترین مقام مصری به او بود، طنطاوی و کل قدرت ارتش بطورواقعی جایی در راس هرم قدرت نداشت و میبایست کنار میرفت. حضور طنطاوی در قدرت که نشانه قدرت ارتش بود، سمبل ناتمامی انقلاب بود. و کنار زدن او بسیار بدیهی و امر امروز و فردا در مصر تلقی میشد. قبل از شروع انقلاب علیه دیکتاتوری حاکم، برای هیچکس قابل تصور نبود که نیرویی بتواند چنین تعرضی را به ارتش مصر انجام دهد و فرماندهانش را برکنار کند. خود آنها از جمله طنطاوی نیز هیچ نشانه ای از کنار رفتن از خود نشان نداده بودند. طی دهه ها قبل تاکنون ارتش یک نیروی بلامنازع در مصربود که هیچکس تصور نمیکرد که بشود ذره ای قدرت آنرا تضعیف کرد. حتی بدرست گفته میشد که خود حسنی مبارک نیز قدرت یا در واقع جرات جابجا کردن فرماندهان ارتش را ندارد. یک سند افشا شده توسط سایت “ویکی لیکس” که تاریخ یکی دو سال سال قبل از انقلاب را دارد نشان میدهد که مقامات آمریکا بشدت از ناتوانی طنطاوی و تیم زیر فرمانش ناراضی بودند و آنها را ناتوان و فاقد ابتکار و عقب مانده میدانند که نمیتوانند مرزها را کنترل کنند و غیره. و همان سند به نحوی نشان میداد که مقامات آمریکائی راهی برای برکناری او سراغ ندارند.
این انقلاب مصر بود که تمام محاسبات را تغییر داد. انقلاب مصر به هدف فوری و عاجل خود که سرنگونی مبارک بود رسید این انقلاب ضربات کاری ای بر حاکمیت تثبیت شده سرمایه داران در مصر وارد آورد. دو سه سال پیش کسی خواب آن را هم نمیدید که در کشور نسبتا با ثباتی مثل مصر انقلابی صورت گیرد و حکومت مطللوب غرب یعنی حکومت مبارک با حرکت میلیونی مردم به زیر کشیده شود. این اتفاق افتاد. زلزله ای سیستم حاکم مصر را عمیقا به لرزه در آورد. برکناری طنطاوی در واقع خراب کردن یک ساختمان نیمه ویران بود. نیروی عظیم و گستاخانه ای که برکناری نظامیان را ممکن کرد مومنتوم یا قدرت انقلاب مردم بود. و نه گستاخی و جسارت مرسی.
اسلامی ها به نظامیان نیاز دارند
مساله مهم در شرایط امروز مصر اینست که نه مرسی و نه اخوان المسلمین مطلقا هیچ نقشی در انقلاب نداشتند و جایی در میان انقلابیون ندارند. انقلابیون مصر آنها را نیز به همان درجه ارتش دشمن خود میدانند. اخوان المسلمین و ارتش و نظامیان اکنون در یک حالت رقابت شدید و در همزمان در یک همسویی و اتحاد پایه ای بسر میبرند. آنها میدانند که بهم شدیدا نیاز دارند. میدانند که دشمن مشترکی دارند که مترصد فرصت است. اما در عین حال میخواهند از فضای بعد از انقلاب استفاده کنند و نسبت به دیگری دست بالا را پیدا کنند. یک جنگ قدرت بر متن شرایط انقلابی در مصر جریان دارد. آنچه روی داد یک پرده از این جنگ قدرت بر متن فضای موجود بود. انقلاب مصر دیگر جریان ندارد. اما فضای انقلابی، روحیه و شور و اعتماد به نفس انقلابی، خواستها و انتظارات دوره انقلاب، و عزم و غرور انقلابی را همه کس میتواند در خیابانها و کارخانجات و دانشگاهها و میادین مصر استشمام کند. انقلاب مصر روشن است که به دلیل ضعفهای معینی متوقف شد اما شکست نخورد. این انقلاب به هدف فوری خود رسید و قدرت حاکم را به زیر کشید. دشمنانش نیز از پیروزی انقلاب سخن میگویند. اما روشن است که کار را تمام نکرد و کسانی به قدرت خزیدند که تا دیروز رسما دشمن انقلاب بودند. ارتش و نظامیان روشن است که خود بخش مهمی از حکومت سابق بودند. و جریان اخوان المسلمین نیز تا لحظه آخر در تلاش متوقف کردن انقلاب با تاکتیک سازش و مماشات و ائتلاف با بخشهایی از حکومت مبارک بود. تردیدی نباید داشت که هردوسوی این کشاکش شدیدا از جبهه انقلاب وحشت دارند و عمیقا برای مقابله با مردم به هم نیاز دارند. بنابرین تلاش میکنند با مدارا و بقول ژورنالیستها “با سنجیدگی” با هم رقابت کنند و اهداف خویش را پیش ببرند. اخوان المسلمین در همین مدت کوتاه نشان داده است که دارد تصویب قوانین اسلامی و نوعی حکومت اسلامی را مزمزه میکند. اما در عین حال برای پیش بردن و عملی کردن آن هم از نظامیان ترس دارد و هم بیش از آن از انقلاب و انقلابیون. آن طرف کشاکش یعنی ارتش و استراتژهای غربی هم دقیقا میدانند که نمیتوانند از ترس انقلاب مردم قدرت بلامنازع ارتش را حاکم کنند و به ائتلاف با اخوان برای القای تغییرات نیاز دارند. در عین حال نقطه ضعفهای آنها و ارزیابی انقلابیون از اسلامی ها را میدانند و سعی میکنند از آنها در شرایط مناسب امتیاز بگیرند یا سنگرهایی را از اخوان بازپس بگیرند. با کمی دقت میتوان متوجه شد که تا اینجا هرچه این دوسو علیه هم انجام داده اند به نحوی همسوی انقلاب و خواستهای مردم انقلابی بوده است.
همانگونه که آن روزنامه نگار انقلابی مصری بیان کرده بود، انقلابیون مصر هردوسوی این جنگ قدرت را دشمنان جدی خود میدانند. جوانان و زنان و کارگران انقلابی مصر همانقدر از ارتش و نظامیان متنفرند که از جریانات اسلامی و مشخصا اخوان المسلمین. در عین حال میدانند و باید بدانند که قدرت انقلاب و مردم است که یک روز به نظامیان و دادگاه عالی مصر این جسارت را میدهد که کاندید اخوان المسلمین را بی اعتبار اعلام کند، کمیسیون قانون اساسیش را ملغا کند، و مجلس “منتخب” را تعطیل کند، و به مرسی و اخوان المسلمین هم جرات و جسارت میدهد که دست به قدرت نمایی بزند و بلندپایه ترین مارشال های ارتشی را خانه نشین نماید و فرامین شورای نظامیان در مورد اختیارات رییس جمهوری و مجلس را کان لم یکن اعلام کند.

بطور خلاصه باید گفت در واقع در مصر یک کشاکش اصلی میان جبهه انقلاب (جوانان، کارگران، زنان و مردم انقلابی) و ضد انقلاب (جریانات ارتجاعی اسلامی و محافظه کار، رده های بالای ارتش، طرفداران نظام سابق و کل نیروهای پروغرب، صاحبان سرمایه های بزرگ و امثالهم) جریان دارد، و در صف ضد انقلاب یک رقابت میان ارتش، و جریان تازه بقدرت رسیده اخوان المسلمین نیز بر متن آن جدال اصلی در جریان است. این رقبای اخیر بسادگی برای دفن کردن انقلاب در هرفرصتی ممکن است سازش کنند. اینها با هم وحدتها و اشتراکات پایه ای دارند. و در عین حال هرکدام میخواهد در جبهه راست و بورژوایی دست بالا را پیدا کند. داستان به سادگی اینست.
انقلاب بعدی؟
با جلو آمدن جریان اخوان المسلمین و روی کارآمدن نماینده آن مرسی، خیلی ها انقلاب مصر را شکست خورده اعلام کردند. گفتند و نوشتند که انقلاب بجایی نرسید. شخصا از آن دسته از سیاسیون هستم که نوشته ام که اولا تا همینجا اتفاقات مهمی افتاده است که قابل انکار نیست و ثانیا به آینده مصر خوش بین تر از آن هستم که سطح ماجرا نشان میدهد. میتوان به پیروی از گزارشها و فاکتهای ژورنالیسم رسمی و بورژوایی رویدادهای روز را نگاه کرد، قدرت رسمی اخوان المسلمین و ارتجاعیون نظام سابقی و غیره را جلو چشم دید و به این نتیجه رسید که انقلاب راه بجایی نبرد و تحولی ایجاد نکرد. حتی هستند کسانی که تحولات مصر را یک عقب گرد میدانند که یک حکومت نسبتا سکولار (گرچه دیکتاتور) را به زیر کشید اما یک ارتجاع عقب مانده تر را به قدرت کشید که در دیکتاتوری بودن یا شدن آن تردیدی نیست.
اما باید قبول کرد که این نظریه و ارزیابی با این فرض غیر واقعی و سطحی دارد صورت میگیرد که گویا آن نیروی عظیم انقلابی و آزادیخواه و رادیکال مصر یعنی جوانان و زنان و کارگران و مردم میلیونی ای که کار سترگ و تاریخی به زیر کشیدن حکومت مبارک را عملی کردند، گویا با توقف انقلاب دیگر وجود ندارند. خواستهایشان و انتظاراتشان و ابتکاراتشان گویا دیگر دود شده است و به هوا رفته است. حاکمین فعلی نیز گویا قدرت را گرفته اند و کار تمام شده است. هیچکدام از این نظریات (که بیان نمیشود اما فرض گرفته میشود)، یک ذره حقیقت ندارد. کسی که کمی دقت و تعمق کند متوجه میشود که انقلاب متوقف شده است، اما نیروهای انقلاب روشن است که یک شبه ناپدید نشده اند. صدایشان هرروز شنیده میشود. قدرتشان را نه فقط در تظاهراتها و اعتصابات و اعتراضات و تجمعات هرروزه ، بلکه در حرکات حاکمین فعلی میتوان آشکارا دید. این قدرت را هیچکس نمیتواند به سادگی دور بزند یا خنثی کند. جدالی که اشاره کردم، هرروز رنگ طبقاتی تری به خود خواهد گرفت. کارگران هم اکنون با خواستهایی نظیر حق تشکل و رفاه و اختیار پا پیش گذاشته اند. زنان خواستار برابری در حقوق و شئون اجتماعی هستند. آزادیهای اساسی سیاسی و رفاهی بتدریج دارد سر بر میکشد. این جنبه ها در شرایط فعلی خیلی برجسته و گسترده نیستند اما بارها در اعتراضات و مبارزات بخشهای مختلف مردم ابراز شده اند. و همین نشان میدهد که جبهه انقلاب آنچنان که در نگاه اول بنظر میرسد بی حرف و بی خط نیست. در یک کلام انقلاب اگر ضعف رهبری و برنامه و پلاتفرم نداشت، زمام امور طبعا یک لحظه هم به دست ارتجاع حاکم کنونی یعنی اخوان المسلمین و نظامیان نمی افتاد. اما این بهیچوجه پایان ماجرا نیست. جبهه انقلاب آشکارا دارد ابراز وجود میکند و دارد خودرا بتدریج فرموله تر میکند. کشاکش جدی تری میان نیروهای انقلابی که رفاه و آزادی و برابری و کرامت انسانی میخواهند، با صف ارتجاع اسلامی و میلیتاریستی نظام سابقی در پیش است. شکست، یا پیروزی انقلاب در اینجا رقم میخورد و نتیجه این جدال است که آینده مصر را تعیین خواهد کرد.
یک نکته را هم باید بازهم تاکید کنم که تحولات مصر در انزوا صورت نمیگیرد. این تحولات هم بر کل منطقه تاثیر گذاشته و خواهد گذاشت و هم از آنها تاثیر خواهد گرفت. بنابرین بخشی از تصویر آینده مصر بستگی به تحولاتی در خارج از مرزهای مصر از جمله سوریه و ایران و کل منطقه دارد که آبستن تحولاتی جدی است.*