ناسیونالیسم کرد قادر به حل مسئله کرد نیست

با انتشار نامه من به رفیق جوانمان تحت عنوان “پدیده “عبدالله مهتدی” چگونه زائیده شده؟” از آنجا که بحث آن نامه بیشتر حول مسئولیت آن روز رهبری امروز کومه له در قبال آن پدیده شوم دور می زد، دوستانی از کومه له واکنش نشان دادند که غیرمترقبه نبود. اما یکی از خوانندگان ناسیونالیست آن مطلب که ربطی به کومه له امروز ندارد، بعد از بی احترامی کردن نکته ای گفته است که گفتن چند کلمه به بهانه آن، خالی از لطف نیست. اما ابتدا چند کلمه درباره ناسیونالیستهای کرد در کردستان ایران بگویم.

کادرهای جریانات ناسیونالیست کرد در ایران، موجودات عجیبی هستند. وقتی که به کمونیسم و مشخصا کمونیسم کارگری می رسد، فرهنگ خود را بنمایش می گزارند. در معادلات خود مسئولیت تمام ناکامی های ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران را برعهده کمونیسم کارگری گذاشته اند. اینها که مثل هم مسلکهای خود در بوسنیا و کوسوو دستشان به جان همسایه های خود که با زبانهای دیگری مراوده می کنند و یا به نوع دیگری از اسلام و مسیحیت و غیره باور دارند، بند نیست، در عوض در بی احترامی کردن و لمپن بازی در آوردن زبان زد عام و خاص شده اند. و این مشخصا در باره جریان ناسیونالیستی که با چماقداری عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده از کومه له جدا شد، حتی بیشتر صدق می کند. این نکته ای است که می خواستم قبل از جواب به آن خواننده محترم بگویم تا شاید در برخورد سیاسی اش به طرف مقابل، اگر سیاسی است کمی هم نزاکت سیاسی را رعایت کند.

“نیروهای چپ توان فهم و درک مسئله ملی را ندارند”

ایشان نوشته اند که برخی از نیروهای طیف چپ توان فهم و درک مسئله ملی را ندارند. و در نتیجه گیری این جمله اش می گوید که آن نیروهای چپ این مسئله (ملی) را “ابلهانه نفی می کنند و به سان جن از بسم الله از طرح مسئله کردستان میترسند.” من هیچ نیروی چپی را در ایران نمی شناسم که مسئله ملی را نفی کرده باشد. اگر کسی مشکلش این است که نیروهایی از طیف چپ به ناسیونالیسم کرد و خواست ناسیونالیستها گردن نمی گذارند، این را “نفی کردن مسئله ملی” نمی توان خواند. یک تبیین استالینی از مسئله ملی هست که تبیینی است غالب در بین نیروهای چپی که به ناسیونالیستهای کرد سرویس می دهند و یک تبیین مارکسیستی که در سالهای اخیر تا حدودی تبیین استالینی را به عقب رانده است. تبیین کمونیسم کارگری از مسئله ملی با تبیین خالد عزیزی و تلویزیون گوناز متفاوت است. در این باره مقالات متعددی نوشته شده و بحثهای تئوریک مفصلی شده است. کسی که با تبیین کمونیسم کارگری از مسئله ملی مشکلی دارد، برود آن را نقد کند و راه تبیین خود را باز کند. ناسیونالیستهای کرد به این عادت کرده اند که نیروهایی مثل فدائیان و راه کارگر و مائوئیستها، برادر بزرگی آنها را در مورد مسئله کرد فرض بگیرند و بعنوان صاحب و رهبر کردها به حساب بیاورند. اگر نیروی چپ دیگری پیدا شد و این فرض را باطل اعلام کرد، ناسیونالیستها خالکوبیهایشان را نشان می دهند.

درباره مسئله کردستان که دیگر فقط کسی می تواند ادعا کند که کسی مسئله کرد را نفی می کند که یا مغرض باشد و یا هم از دنیای سیاست بی خبر باشد. اگر این دوستمان نیروی چپی را می شناسد که مسئله کردستان را نفی کرده است، لطفا به ما هم معرفی کند. تا ایشان به دنبال یک چنین موجودی باشد، من اینجا بخش “مسئله کرد” مندرج در برنامه “یک دنیای بهتر”، برنامه حزب کمونیست کارگری را برای اطلاع این دوستمان و مخاطبین مظلوم وی، نقل می کنم. در این بخش آمده است:

 “نظر به سابقه طولانى ستم ملى بر مردم کرد در همه کشورهاى منطقه و سرکوب خونین خواست‌هاى حق طلبانه و جنبش‌هاى اعتراضى و خودمختارى طلبانه در کردستان ایران در رژیم هاى سلطنتى و اسلامى، حزب کمونیست کارگرى بعنوان یک اصل، حق جدایى از ایران و تشکیل دولت مستقل از طریق یک پروسه انتخاب آزاد و عمومى را براى مردم کردستان به رسمیت میشناسد و هر نوع اقدام قهرآمیز و نظامى براى جلوگیرى از این انتخاب آزادانه را قویا محکوم میکند. حزب کمونیست کارگرى خواهان حل فورى مساله کرد در ایران از طریق برگزارى یک رفراندم آزاد در مناطق کردنشین غرب ایران، زیر نظارت مراجع رسمى بین المللى است. این رفراندم باید با خروج نیروهاى نظامى دولت مرکزى و تضمین یک دوره فعالیت آزادانه کلیه احزاب سیاسى در کردستان به منظور آشنا کردن توده مردم با برنامه و سیاست و نظرشان در رفراندم، انجام شود.

حزب کمونیست کارگرى در هر مقطع تنها در صورتى به جدایى کردستان راى موافق میدهد که قویا محتمل باشد چنین مسیرى کارگران و زحمتکشان در کردستان را از حقوق مدنى پیشروتر و موقعیت اقتصادى و مناسبات اجتماعى برابرتر و ایمن ترى برخوردار خواهد ساخت. موضع رسمى حزب کمونیست کارگرى در هر مقطع بر مبناى یک بررسى مشخص از موقعیت موجود و مصالح و منافع کل طبقه کارگر و مردم کارگر و زحمتکش در کردستان بطور اخص تعیین خواهد شد.

حزب کمونیست کارگرى طرح‌هاى مختلف خودمختارى کردستان را که از جانب نیروهاى خودمختارى طلب در کردستان ارائه میشود را نه فقط گامى به پیش در امر حل مساله ملى کرد تلقى نمیکند، بلکه آنها را نسخه اى براى دائمى کردن هویت‌هاى ملى کرد و غیرکرد در یک چهارچوب کشورى واحد، ابدى کردن و قانونیت بخشیدن به جدایى هاى ملى و زمینه اى براى تداوم تخاصمات و کشمکش هاى ملى در آینده ارزیابى میکند.

حزب کمونیست کارگرى هر نوع ترتیباتى در مورد آینده سیاسى کردستان را که بدون مراجعه به آراء عمومى خود مردم کردستان و صرفا بر مبناى تصمیمات دولت مرکزى و یا توافقات از بالا میان دولت و احزاب محلى به اجراء گذاشته شود، فاقد مشروعیت و غیرقانونى میداند.”

طرح ناسیونالیسم کرد خودمختاری و بند و بست از بالای سر مردم است که در بهترین حالت خواهان آن است که ریاست ژاندارمری محله به اعضای محفل عبدالله مهتدی و یا خالد عزیزی سپرده شود. این موضوع هیچگونه ربطی به حل مسئله کردستان و مسئله کرد ندارد. اگر ناسیونالیستی توانست ثابت کند که کارگری در چهارچوب یک کردستان خودمختار که ریاست آن در دست مسعود بارزانی نوع کردستان ایران است، دو قرص نان بیشتری بر سر سفره فرزندانش افزوده خواهد شد، من هم به خودمختاری ایشان گردن خواهم گذاشت. اگر ناسیونالیستی توانست ثابت کند که زنی در زیر زمامداری مسعود بارزانی دارای حقوق بیشتری از دوره صدام حسین است، ما ادعای دلسوزی ایشان برای مسئله کرد را قبول خواهیم کرد. تا آن زمان ما طرح خودمان را برای حل مسئله کردستان داریم و با قلدری کسی هم عقب نشینی نمی کنیم.

جورج بوش و تبعیض ملی

این دوستمان می گوید: “شما فکر میکنید تبعیض ملی دروغ است و مسئله ملی را آمریکا و جرج بوش طراحی کرده اند! و عبدالله مهتدی عامل آمریکاست!” ایشان که “فکر” من را خوانده است، جواب همه چیز را داده است. در آن نوشته نمی دانم چگونه کسی می تواند این چنین فکر کسی را بخواند. من که یک کلمه درباره عامل بودن مهتدی و اینکه تبعیض ملی از منظر ناسیونالیسم کرد دروغ است، نگفته ام. فقط باید طرف پیامگیر خاصی داشته باشد که چنین پیامی را دریافت کرده باشد. اما از این بگذریم.

من که یک نقل قول طولانی از برنامه حزب کمونیست کارگری آوردم که اتفاقا تبعیض ملی آنچنان ریشه ای است که برای رفاه جامعه و بخصوص مردم کردستان، حتما باید این مسئله حل شود. اما اینکه مسئله ملی را جورج بوش طرح کرده است یا اینکه مهتدی عامل آمریکاست، آنچه که اکنون در کرویدورهای کاخ سفید در جریان است و محافل دو سه نفره از بلوچستان و خوزستان و غیره بعنوان نمایندگان ملیتهای مختلف ایرانی در گشت و گذارند، اگر این ساختن و طراحی کردن مسئله ملی نیست پس شما بگوئید چیست؟ نکند کسی بر این باور باشد که جورج بوش‌های پدر و پسر دلسوزان مردم کرد شده اند؟! در باره مهتدی هم، من مدرکی ندارم که عامل چه کسی است، اما مطمئنا طرحی را که او در سر دارد و برایش تلاش زیادی هم کرده است، در راستای طرحهای جورج بوش است. خودش اگر آن را انکار کرد، ما هم کوتاه خواهیم آمد.

در رابطه با اینکه مسئله کرد و کردستان، ربطی به ناسیونالیسم کرد ندارد زیاد نوشته ایم و خواننده کنجکاو را به مطالعه نوشته های منصور حکمت در این باره ارجاع می دهم.

عجالتا این نوشته از منصور حکمت را دم دست داشته باشید:

http://hekmat.public-archive.net/fa/0700fa.html

این هم قطعنامه حککا درباره حل مساله کرد در کردستان ایران:

http://hekmat.public-archive.net/fa/0760fa.html

این هم یک نوشته از من درباره ناسیونالیسم:

http://archivenasser.wordpress.com/2010/07/29/%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85/

١١ اوت ٢٠١٢