سرمداران رژیم جمهوری اسلامی دور تازهای از تعرض به افغانهای مقیم ایران را آغاز نمودهاند. حاکمان ایران به شیوهای غیر انسانی و بناحق بر دامنهی نفرتپراکنی افزودهاند و بر آنند تا اذهان عمومی را از درک علل اصلی مصائب موجود بر جامعهی ایران منحرف سازند. این شگرد و خاصیت طبقهی ظالم است و تاکنون چنین بوده است و رژیم جمهوری اسلامی هم در این زمینه سنگ تمام گذاشته است و با تصویب صدها قوانین ارتجاعی ریز و درشت دارد بر گسترهی محدودیتها و بدبینیها نسبت به تودههای افغانی در ایران میافزاید. تحقیر و توهین و برخ کشیدن رنگ و نژاد “برتر و بالاتر” به رویهی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی تبدیل گشته است.
البته که تنش و شعلهور نمودن جنگهای “نژادی” و “قومی” در ایران ید طولائی دارد و همچنین دست چندمی قلمداد نمودن جنسها و محرومترین اقشار جامعه هم فقط و فقط به تودههای ستمدیدهی افغانی مقیم ایران خلاصه نمیگردد. در این دنیای نابرابر، نمونهی راهاندازی جنگها تحت عنوان شیعه و سنی و غیره بسیاراند و متأسفانه دامان تمامی جوامعی بشری را در بر گرفته است. معین استکه پیگیری چنین سیاستی با منافعی طبقهی سرمایهداری گره خورده است و بدون کمترین تردیدی، نیاز به ایجاد تنشج و چندگانهگی و تفرقه مابین تودههای ستمدیده و خلقها دارد. هدف گمراهی از فهم ریشهای علتهاست و پر واضح استکه رژیم جمهوری اسلامی هم بنابه رسالت و ماهیتاش، هم از تصویب قوانین ارتجاعی علیهی تودههای افغانی سکنی گزیده در ایران، و هم در تحریک افکار عمومی و اشاعهی “فرهنگ خارجی ستیزی” کمترین کوتاهیای از خود بخرج نداده است. به خیال میخواهد موقتاً مسیر تنفر مردمی نسبت بخود را برگرداند و از پاسخگوئی به ریشهی هزاران مشکلات اقتصادی – سیاسی دستسازش طفره رود. بی دلیل هم نیست که دارد به بزرگنمایی جرائم قربانیان نظامهای امپریالیستی میپردازد و یا ریاکارانه در تلاش است تا مصائب موجود حاکم بر جامعه را که حاصل نظام استثمارگرایانه میباشد، به دوش تودههای افغانی مقیم ایران بیاندازد.
به بیانی دیگر و بدرست میتوان بر این امر تاکید ورزید که فقر جهانی شده است، به این دلیل که پایهی سیاست سرمایه، بر اجحاف و استثمار کارگران، زحمتکشان و محرومان ریخته شده است؛ توهین و تحقیر فرا منطقهایست، به این دلیل که حاکمان زورگو و منفعت طلب بر سر کاراند؛ جرائم همگانی شده است و رنگ و پوست و نژاد نمیشناسد، به این دلیل که شکاف طبقاتی بیشتر و بیشتر شده است. مسلماً که تحت سلطهی چنین مناسبات ناسالمی، ابعاد نفرتپراکنی، تحقیر و اخراج سازیها و ناامنیهای هر چه بیشتر قربانیان نظام، در این جامعه و یا آن جامعه، دامنهی گستردهتری بخود خواهد گرفت.
براستی این چه دنیاییست که حاکمان برای اکثریت آحاد جامعه ساختهاند و دارند مکان زندگی آنانرا تعیین مینمایند؛ این چه دنیاییست که عدهای اندک و قلیل و در عوض به یُمن زور و سلاح دارند بساط ارتجاعیشان را پهن و پهنتر مینمایند و دارند خانهی محرومان را به آتش میکشند و آنانرا آواره میسازند.
انتخاب پوشش، تحصیل، کار و مکان زندگی حق طبیعی و اولیهی انسانهاست. نیاز به دیکتهی این و آن ندارد و نمیتوان و صلاح نیست تا بدلیل جنسیت و رنگ و نژاد، انسانها را از انتخاب درونیشان باز داشت. هیچ دولت و نظامی و یا هیچ مرام و مسلکی حق تعیین و تکلیف به دیگران را ندارد. هیچ دولت و رژیمی حق نفرتپراکنی به دیگر رنگها و پوستها را ندارد و بدون کمترین تردیدی انتخاب چنین سیاستی، غیر انسانی و خلاف آرمان میلیاردها تودهی محروم است، کاری که همهی نظامهای امپریالیستی و از جمله سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در پی آنند. حاکمان ایران ابعاد توهین و تحقیر به افغانهای مقیم ایران را به حدی رساندهاند که آنرا در هیچ مفولهی انسانی نمیتوان توضیح داد. سیاست جنایتکارانهای که فقط و فقط در قاموس و فرهنگ جانیان حاکم بر جامعهی ایران قابل بررسیست. چه کسیست که میتواند باور کند رژیم جمهوری اسلامی جدا از ممنوعیت اقامت تودههای افغانی در ۱۴ استان استان کشور ]از جمله آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیویه و بویراحمد، گیلان، مازندران، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و همدان[، مانعی ورود افغانیها – و آنهم به بهانهی مسخرهی حفط امنیت و آسایش مردم – به پارک کوهستانی صفه در اصفهان گردیده است.
متآسفانه ارتکاب چنین اعمال جنایتکارانهای در حق افغانهای مقیم ایران یکی دو نیست و در تداوم چنین سیاستیست که «غلامرضا غلامی» مدیر اتباع و مهاجران استانداری فارس – و آنهم به بهانهی جلوگیری از شیوع بیماریهای واگیردار –، اعلام مینماید که: “نانواییها، سوپرمارکتها و مراکزی که مواد غذائی میفروشند، در صورت عدم رعایت این طرح، پلمپ و جریمه خواهند شد”.
با وقاحت تمام دارند میگویند که فروشگاههای مواد غذائی حق فروش نیازهای اولیهی زندگی به افغانهای بدون مجوز را دارا نمیباشند و صاحبان آن در صورت عدم اجرای سیاستهای غیر انسانی رژیم جمهوری اسلامی مجازات خواهند شد!!
البته که از ایندست سیاستهای بغایت ارتجاعی و توهین آمیز و همچنین عدم صدور هویت و شناسنامهی ۳۲ هزار کودک که حاصل ازدواج زنان و یا دختران ایرانی با اتباع “بیگانه” که اغلب از پدران افغانی هستند و از هیچ حقوق و مزایای تحصیلی و رفاهی برخوردار نمیباشند را با هیچ منطق انسانی نمیتوان توضیح داد؟
بنابه گفتهی سران رژیم جمهوری اسلامی بیش از ۳ میلیون تودهی افغانی به ایران سرازیر شدهاند که از این میان، به ۹۰۰ هزار نفر از آنان اجازهی اقامت داده شده است و بیش از ۲ میلیون نفر دیگر آن، و آنهم بدون کمترین امکانات و مجوزی به کارهای شاق و طاقتفرسا و آنهم با درآمدهای بسیار ناچیز مشغولاند. این تصویر زندگانی میلیونها انسان محروم افغانی در ایران میباشد و بی شک عامل اصلی چنین وضعیت تأسفباری بر گردهی سران رژیم جمهوری اسلامیست. روزی بنابه مصالح و منفعتی از زبان خمینی میشنویم که: “آوارههایی که از افغانستان آلان در ایران هستند و مشکلات زیادی دارند. البته ملت خیلی کمک میکند در همه امور. لکن اینطوز نیست که کمک ملت کافی باشد. دولت است که متکمل این امور است و مسئول این امور است. و همینطور میهمانهایی که داریم. خوب افغانستانی هستند. مسلمان هستند یا فرض کنید که عراقی هستند یا بیچارهها زا از خانههایشان دور کردند. مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا. خوب باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرائی کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند. ما باید از آنها پذیرائی کنیم، خدمت کنیم به آنها و این دولت است که دارد این کارها میکند”، و روزی دیگر سردمداران رژیم جمهوری اسلامی به بهانهی حفظ امنیت و آسایش مردم، مانعی ورود افغانیهای مقیم ایران به پارک میشوند و در, ۱۴ استان کشور را بر روی آنان میبندند و امروزه با اتخاذ سیاستهای بغایت ارتجاعی و غیر انسانی به سوپرمارکتها و فروشگاههای مواد غذائی اعلام مینمایند که حق فروش مواد غذائی به افغانهای بدون مجوز را ندارند و در طرحی سازمانیافتهی دیگر، خانههای افغانهای محروم در یزد را به آتش میکشند تا بخیال خود بر دامنهی جرائم بکاهند!!!
متأسفانه اینروزها نظامهایی دارند از حق و حقوق و از حفظ امنیت و آسایش مردم “خودی” سخن بهمیان میآورند که پروندهیشان در چپاول و در دستگیری و کُشت و کُشتار کارگران و زحمتکشان و کودکان، بسیار و بسیار قطور و تهوعآور است. فحشاء و فقر و بیمسکنی و نداری و ناامنی در زیر سلطهی این جانیان دارد بیداد میکند و هزاران نفر دارند بدلیل فقدان تهیهی اولیهی زندگی، جانشانرا از دست میدهند و بسیاران دیگر، در صف مرگ تدریجیاند و در همانحال سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و با توسل به دروغهای مهآلود از یکطرف در صدد اشاعهی فرهنگ پاسداری از “حفظ امنیت و آساش مردم”اند و از طرفدیگر در پی سیاست نفرتپراکنیاند. شکی در آن نیست که سرازیر شدن محرومان از کشورهای جنگزده و ناامن, سیاسی – اقتصادی، همگانی شده است و رنگ هر جامعه و دنیا را زیر و رو نموده است و بهموازات آن تحقیر و توهین به “ملیت”های غیر خودی هم به جز ذاتی و سیاست روتین دولتهای حاکم بر جهان سرمایهداری تبدیل گشته است. بحران همهجا را فرا گرفته است و اعلان آمارهای بیکاری و جرائم متفاوت در کشورهای گوناگون که روزانه دارد از بلندگوهای تبلیغاتیشان اعلام میگردد بنوبهی خود گویای این حقیقت استکه علل نابسامانیهای موجود در جوامعی بشری نه بدلیل حضور قربانیان نظامهای امپریالیستی و جنگزده و ناامن بلکه در سیستم و مناسبات ظالمانانهی حاکم بر کشورها نهفته میباشد.
به عنوان مثال در ایران بیش از ۴ میلیون کودک کار وجود دارد و ۴۰ درصد از آحاد جامعه بدلیل فقر و نداری به مواد مخدر روی آوردهاند و میلیونها کارگر دارند با حقوقِ ۳۳۰ هزار تومانی زندگی میکنند، در حالیکه – بنابه گفتهی خود سردمداران رژیم جمهوری اسلامی – خط فقر، ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان در ایران میباشد. معین استکه چنین مناسباتی تولید کنندهی هزاران بلایای اقتصادی – اجتماعیست. شکی در آن نیست که این رژیمها بدرد مردم نمیخورند و باید ریشهی همهی آنها و آنهم با هر رنگ و لباسی سوزانده شود. این دنیای میلیاردها انسان زحمتکش و فرزندانشان نیست. دنیایی که در آن، رنگ پوستها طبقاتی شده است و دنیایی که در آن دارند انسانها را بدلیل جنسیت از تحصیل باز میدارند، و در دنیایی که انسانها اجازهی انتخاب مکان زندگی خود را ندارند، نمیتواند دنیای انسانی باشد. این نگاه، نگاهِ طبقات منفعتطلب و نگاهِ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی نسبت به دنیا و مقولهی انسانیست. معین استکه سرنوشت انسانهای محروم در نظامهای امپریالیستی و در زیر سلطهی رژیم وابستهی جمهوری اسلامی، تحقیر و توهین توأم با سرکوب و انقیاد میباشد.
در یک کلام و به صراحت میتوان اعلام نمود که روابط حاکم بر جهان کنونی مولد جرائم متفاوت و جدائی انسانها و بیتفاوتیهاست، و تا زمانیکه این نظامها و از جمله سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بر سر کاراند ابعاد توهین، تحقیر و تعرض به معیشت کارگران و زحمتکشان و بویژه تودههای محروم افغانی مقیم ایران ابعاد گستردهتری بخود خواهد گرفت؛ چرا که سیاست دولتها بر پایهی استثمار و چپاول محرومان و دروغگوئی، و بر تشدید تنش فیمابین قربانیان نظامهای امپریالیستی ریخته شده است. انتظاری فراتر از این، از این نظامها نیست و تنها با نابودی و محو کامل نظامهای امپریالیستی و دولتهای وابسته به آنان و از جمله رژیم جمهوری اسلامیست که دنیا شاهد حذف سیاست نفرتپراکنی و رنگی و نژادیست. این آن دنیاییست که کارگران و زحمتکشان در پی آنند و این آن دنیاییست که در آن انسانها از حق تحصیل و پوشش و زندگی توأم با امنیت و آسایش برخوردار خواهند بود.
آگوست ۲۰۱۲
مرداد ۱۳۹۱
برگرفنه از پیام سیاهکل شماره یازده