تحولات سوریه و تاثیر آن بر مناطق کرد نشین / مصاحبه ایسکرا با محمد آسنگران

تحولات سوریه و تاثیر آن بر مناطق کرد نشین

متن پیاده شده مصاحبه تلویزیون ایسکرا با محمد آسنگران

(ایسکرا ۶۳۴)

آوات فرخی: اتفاقاتی که در حال حاضردرسوریه، به خصوص در کردستان سوریه مشاهده می کنیم، توجهات زیادی را به خود جلب کرده است و تعداد زیادی پیگیر قضایا هستند که بألاخره سرنوشت اسد و آنچه که با کردستان ارتباط پیدا میکند چه خواهد شد. در وهله اول اتفاقاتی که اکنون  در حال رخ دادن است از نظر شما چه تأثیراتی در منطقه خواهد داشت؟

محمدآسنگران: واقعیت این است که مدت زمان زیادی است که در سوریه چنین اتفاقاتی در حال جریان است. به این صورت در وهله اول وقتی انقلاب در سوریه آغاز شد هدف مردم این بود که از دست این حکومت دیکتاتوری نجات یابند.اما متاسفأنه در پروسه این انقلاب نزدیک به یک سال است که جریانات ناسیونالیستی، اسلامی و پرو غرب متحد ترکیه  وعربستان با دخالت خود عملا انقلاب مردم سوریه را تبدیل به جنگ دو گروه مسلح کردند و مردم و اهداف و روش انقلابی مردم در خیابان را حاشیه ای کردند.

از یک طرف ارتش سوریه و از طرف دیگر گروهی به اسم ارتش آزاد سوریه که بیشتر فرماندهان و فعالین برجسته اشان وابستگان سابق به ارتش سوریه هستند که حال از آن جدا شده اند، یا جریانات اسلامی وجریانات متحد عربستان و ترکیه میباشند که تا حال نیز تأثیرات مخربی بر انقلاب واقعی مردم سوریه داشته است. از یک سو پروسه انقلاب سوریه به پروسه ای زجرآور همراه با کشتار وسیع مردم از سوی دیکتاتور سوریه بوده است، از سوی دیگر این جریانات ارتجاعی برای اینکه انقلاب مردم را به انحراف بکشانند، انقلاب اجتماعی توده ای و وسیع خیابانی را تبدیل به جنگ داخلی بین ۲ نیروی مسلح کردند.

اما در کردستان سوریه مردم کرد زبان از سوی دیکتاتوری خانواده اسد از هر گونه حقوقی محروم بودند. به نوعی که از آنها حتی به عنوان شهروند درجه ۲ نیز یاد نمیشد. مردم کرد زبان در سوریه حتی از حق داشتن شناسنامه و رأی برخوردار نبودند و تنها در مناطقی خاص میتوانستند زندگی کنند و واقعیتی تلخ را بر این مردم تحمیل کرده بودند. اما بعدا که انقلاب شروع شد و قدرت اسد رو به تضعیف شدن رفت و تحولات در حال انجام گرفتن بود به ناچار قبول کردند که مردم کرد زبان سوریه نیز شناسنامه های خود را داشته باشند و درجه ای از فضای آزاد در آنجا برای آنها قابل تحمل گردید.

تاریخ سیاه و بی حقوقی مطلقی که سال های سال بود از سوی حکومت به اصطلاح مدرن سوریه بر آنها تحمیل شده بود، اپوزیسیونی شکل گرفت و آنها نیز به دنبال متحد و حامی در منطقه بودند. بیشتر آنها خود را به خانواده بارزانی متصل کردند، به جریانی که امروز امکاناتی در اختیار دارند، اسلحه دارند و تجربه دارند. بخشی نیز خود را به پ.ک.ک نزدیک میدیدند. اما پ.ک.ک به دلیل مسألی که قبلاٌ از طریق همین کانال در مورد آن بحث کرده ایم، با جمهوری اسلامی و سوریه سیاستی نزدیک و متحدانه داشت، به همین دلیل نمیتوانست دخالت آنچنانی داشته باشد.اما این بدان معنی نیست که چنین سیاستی را تا آخر دنبال کند. طبعا پ.ک.ک. هر وقت احساس کند که شرایط درحال تغییر است و حکومت اسد حتماٌ سرنگون خواهد شد و جمهوری اسلامی توان حفظ اسد را ندارد و… در این زمان فرصت طلبی جریانات ناسیونالیستی خود را نشان خواهد داد و پ.ک.ک نیز خود را مدافع حقوق مردم سوریه معرفی خواهد کرد و وارد میدان خواهد شد.

در اینجا دو مسئله حائز اهمیت است، از یک طرف پ. ک. ک احساس می کند با سازش کردنش با جمهوری اسلامی ایران و سوریه از این اتفاقات منفعتی نبرده است و از طرف دیگر بارزانی با نیروی متحد خود که بیشتر آنها از مردم سوریه اما فرماندهان و افراد متخصص و با تجربه اشان در عراق همراه با نیروهای مسلح بارزانی توانسته اند چند شهر را آزاد کنند. با این اتفاقاتی که افتاده است پ.ک.ک نیز شروع به تحرکات بیشتری خواهد کرد و دخالت میکند. طبعا دخالت پ.ک.ک. باعث میشود که ترکیه و بارزانی هم اقدامات لازم به منظور محدود کردن نقش پ.ک.ک. را در پیش گیرند.

تا حال چهار شهردر کردستان سوریه از حضور نیروهای مسلح اسد پاک شده اند که به احتمال زیاد در آینده ای نزدیک شهرهای دیگر نیز چنین سرنوشتی خواهند داشت. اما اینکه  سرنوشت مردم چه خواهد شد هنوز مورد بحث جریانات مختلف سیاسی است. بارزانی درحال حاضر با ترکیه متحد است و پ.ک.ک نیز اپوزیسیون ترکیه  میباشد. این خود رقابتی را دامن میزند و به نظر من در نهایت پ.ک.ک کوتاه می آید و تسلیم سیاست های بارزانی میشود. در عین حال بارزانی هم در نقش مهار کنند پ.ک.ک. تلاش میکند هم پیمانی خود با ترکیه و عربستان را بیش از پیش نشان بدهد.

بنابر این پ.ک.ک به عنوان نیرویی که در تحولات منطقه تحت تاثیر قرار میگیرد ناچار میشود هر از چندگاهی جبهه دوستان و دشمنان خود را تغییر دهد. قبلا با جمهوری اسلامی در حال جنگ بود. اکنون غیرمستقیم متحد جمهوری اسلامی و بشار اسد است. فردا نباید شک داشت که با رفتن اسد ناچار میشود از جمهوری اسلامی فاصله بگیرد. این سنت همه جریانات ناسیونالیست منطقه بوده است که هر از چندگاهی در میان شکاف دولتهای منطقه جایی برای خود دست و پا کنند و در خدمت سیاست این یا آن دولت قرار گیرند.

آوات فرخی: بارزانی از اپوزیسیون کرد در سوریه حمایت وهمچنین در تلاش فراهم کردن فرصت برای آنها است. اما از طرف دیگر طالبانی خود را به جمهوری اسلامی، مالکی و بشار اسد نزدیک تر میداند. نظر شما در این ارتباط چیست؟

محمدآسنگران: به نظر من دراین مدت هم اختلاف بارزانی با مالکی وهم سیاستی که نسبت به اسد داشته است باعث شده است که طالبانی و اتحادیه میهنی درعراق به حاشیه رانده شوند. یعنی این تحولات اگر در عراق بازنده ای داشته است، جلال طالبانی و اتحادیه میهنی است. در واقع اتحادیه میهنی به رهبری طالبانی هم نسبت به اختلاف احزاب عراق با مالکی و هم نسبت به تحولات سوریه درشک وتردید قرار دارد و عمدتا خود را نزدیک به سیاستهای جمهوری اسلامی نشان داده است. درهردو مورد دلیل اصلی تردید طالبانی و حزبش از آنجا ناشی میشود که سیاستی را درپیش گرفته است که مطلوب جمهوری اسلامی باشد.

کسان یا جریاناتی همانند طالبانی هنوز متوجه  نیستند که تحولات دنیا به شیوه ای دیگر رقم میخورد. قطبی قدرتمند درمنطقه در مقابل جمهوری اسلامی شکل گرفته است. محور ترکیه، عربستان، قطر با پشتیبانی غرب یک قطب میباشند و جمهوری اسلامی، روسیه و چین نیز قطب دیگر به شمار می آیند که عملاٌ جمهوری اسلامی بازنده این جدال میباشد. پ.ک.ک نیز که خود را به جمهوری اسلامی مرتبط کرده بود درنهایت به صورت اجبار از آنها فاصله میگیرد. در کردستان عراق نیز هرچند حزب اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق هر دو جریاناتی ناسیونالیستی میباشند، اما بارزانی همانند “فردی قاطع که گویا در مقابل دشمنان مردم کرد ایستادگی میکند”، در صف ناسیونالیستهای کرد اعتباری برای خود کسب کرده است. بالاٌخره معنای سیاست چنین است که بتوانید در موقعیت های متفاوت، سیاست و موضع مناسبی به نفع جنبش خود اتخاذ کنید و به نظر میرسد بارزانی در این زمینه از رقیب خود در کردستان عراق (طالبانی) پیشی گرفته است.

اما به طور واضح در عراق کسی که سیاستش زیر سوال رفته و پرستیژ خود را در جنبش ناسیونالیستی کرد از دست داد جلال طالبانی و حزبش بود. کلا همراهان و متحدین جمهوری اسلامی در منطقه حاشیه ای تر شده و میشوند و تا حال نیز جلال طالبانی سرنوشت خود را به شکست خوردگان این تحولات یعنی اسد، جمهوری اسلامی،حزب الله و حماس گره زده است. با رفتن بشاراسد شکست قطعی خواهد شد و با این تحولات جلال طالبانی بی اعتبارتر شده و اتحادیه میهنی نمیتواند جایگاه قبلی خود را درآینده کردستان داشته باشد.

آوات فرخی: با توجه به توضیحات شما این تحولات به کجا می رسد و کردستان سوریه چه سرنوشتی خواهد داشت؟

محمدآسنگران: اولین موضوعی که با همین تحولات تا کنونی رخ داده است طرح مسئله “کردستان مستقل” است که درمیان جریانات اپوزیسیون سوریه، پ.ک.ک و احزاب ناسیونالیست حاکم بر کردستان عراق اینجا و آنجا مطرح شده است. بارزانی درچند مورد در مخالفت با سیاستهای مالکی گفته است که اگر بحران حکومتی در عراق حل نشود او در سپتامبر آینده رفراندوم خواهد کرد و موضوع کردستان “مستقل” را به رای مردم کرد زبان شمال عراق میگذارد.  قرار است در این رفراندوم مناسبات کردستان با دولت مرکزی عراق تعیین و تنظیم شود.

آنچه  که همانند استراتژی و دورنما مشاهده میشود موضوع “کردستان مستقل” اگر چه  داغ تر میشود اما از نظر من فعلا زمینه ای برای شکل گرفتن ندارد. به دلیل اینکه اینها جریاناتی هستند که اساساٌ به دنبال قدرت و شریک بودن در قدرت هستند. واقعیت این است که اینها حتی به دنبال از بین رفتن ستم ملی و حل مسئله کرد نیستند. اینها بر پایه ستم ملی شکل گرفته اند و با ادامه مسئله کرد و ستم ملی میتوانند به حیات خود ادامه دهند و حل مسئله کرد برای آنها خوشایند نیست و بحث کردستان مستقل برای آنها بیشتر برای تهدید و معاملات منطقه ای و بین المللی است.

اما درسوریه به غیراز اینکه اسد می رود و این مناطق از ارتش سوریه پاک میشود، رقابت بین جریان بارزانی با پ.ک.ک داغتر میشود و از طرف دیگر جریانات اسلامی سعی میکنند متحدتر شده و در تعیین سیاست در این منطقه هم دخالت کنند. در واقع کردستان سوریه به میدان رقابت سه جریان بارزانی و ترکیه، پ.ک.ک و اسلامی ها مبدل میگردد.درسطح وسیع تر جریان پ.ک.ک  به ناچار از جمهوری اسلامی، فاصله میگیرد و قطب ترکیه ، عربستان و متحدانشان درمنطقه و با حمایت غرب دست بالا پیدا میکنند. جریانات ناسیونال- اسلامی متحد ترکیه و عربستان شانس بیشتری دارند که به جای بشاراسد بر سکوی قدرت بنشینند. همین فاکتور جهت سیاسی آینده کردستان سوریه را هم رقم میزند.

متأسفانه جریانات چپ رادیکال، انسان دوست و مترقی نتوانسته اند پایگاهی مردمی قابل توجهی برای خود بیابند و به نوعی خود را نشان دهند.این جای تأمل دارد که این جریانات رادیکال در این تحولات چه نقشی میخواهند داشته باشند و با توجه به پیچیدگی هایی که بر جامعه سوریه و به تبع کردستان سوریه تحمیل شده است چه نقشی میخواهند ایفا کنند.

آوات فرخی: با توجه به آینده ای نه چندان دورکه شما از آن گفتید و با توجه به اینکه مردم ایران و به ویژه کردستان که تحولات سوریه را دنبال میکنند، این شرایط چه تأثیراتی بر کردستان ایران میتواند داشته باشد؟

محمدآسنگران: به طور حتم در میان احزاب ناسیونالیست کرد تحرکاتی همراه با امیدواری شکل خواهد گرفت. اما مردم آزادیخواه کردستان ایران با توجه به نقش و نفوذ نیروهای چپ و جنبش سوسیالیستی در این منطقه میتوانند سرنوشت دیگری بجز سرنوشت مردم کردستان عراق و سوریه داشته باشند.

اما در سوریه متأسفانه مردم آزادیخواه و نیروهای مترقی و چپ حتی بعد از اسد هم با توجه به تسلط جریانات ناسیونالیست  درکردستان سوریه و جریانات ناسیونال- اسلامی در کل سوریه نمیتوانند  در یک موقعیت مناسب برای زندگی آرام، انسانی وبرابر قراربگیرند. به دلیل وجود کشتار بیرحمانه اسد و حمایت جمهوری اسلامی از یک طرف و عروج جریانات ارتجاعی اپوزیسیون و حمایت دولتهای مرتجع منطقه و غرب از آنها که انقلاب آزادیخواهانه مردم را به حاشیه رانده اند، شانس پیروزی انقلاب آزادیخواهانه مردم در شرایط فعلی بسیار دور و نامحتمل به نظر میرسد.

اما درایران مردم باید از سرنوشت کردستان عراق وسرنوشت کردستان سوریه که در حال رقم خوردن است تجربه بگیرندکه آیا خواهان چنین سرنوشتی هستند؟. ما تلاش میکنیم جریانات مرتجع امکان و توان این را نداشته باشند که چنین سرنوشتی را به مردم کردستان ایران تحمیل کنند.

ما موکدا سیاست و پیشنهادمان این است که مردم از همین حالا هوشیار باشند که وقتی امکان تحولات و تغییرات جدی در ایران و کردستان ایران بوجود آمد، اجازه ندهند جریاناتی معامله گر و ارتجاعی، جریاناتی که در خدمت این و آن دولت قرار دارند، سرنوشت مردم را رقم بزنند. آنچه که بارزانی در حال حاضر سعی بر انجام آن دارد و متحد دیروز خود یعنی پ.ک.ک را به منافع بیشترش با دولت ترکیه فروخته است، میتواند سرنوشت بعدی جریانات ناسیونالیست کرد ایرانی در ابعاد دیگری هم باشد.

مردم کردستان ایران برای اینکه به این جریانات میدان ندهند و بخواهند به روشی انقلابی در تعیین سرنوشت اجتماعی خود دخیل باشند راه دیگر بجز تقویت جنبش سوسیالیستی و احزاب مترقی و چپ ندارند. مردم کردستان ایران باید از همین حالا بر سازماندهی و تشکلات خود حساب ویژه ای باز کنند و سعی برتقویت احزاب چپ ومترقی داشته باشندکه بتوانند از این طریق آینده ای آزاد، انسانی و مرفه را برای جامعه خود تضمین کنند و قطعاٌ رفع ستم ملی و حل مسئله کرد یکی از اولین قدمهایش میباشد. آنچه ما در کردستان عراق میبینم بعد از ۲۲ سال حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد هنوز سرنوشتی نامشخص دارد. رقابت بین دو جریان ناسیونالیست کرد از یک طرف و رقابت آنها با جریانات اسلامی و ناسیونالیست عرب شرایطی نا امن و دورنمای تاریکی را برای مردم رقم زده است. بارزانی وطالبانی عملا نشان داده اند نمیخواهند و نمیتوانند مسئله کرد را حل کنند.*