سندیکالیستها و نهادهای سرکوب رژیم در میان کارگران

بنابر خبری که خبرگزاری دولتی فارس منتشر کرده، اولین انتخابات “کانون انجمن های صنفی کارگری استان تهران” روز ۴ تیر برگزار شد. یکی دو نوشته ای که توسط طیف سندیکالیست های جنبش کارگری به همین مناسبت نوشته شده است، بار دیگر مسئله قانونگرائی و توهم پراکنی در باره ماهیت دولت جمهوری اسلامی و برخورد این رژیم سرکوبگر و کارگرکش به تشکل های کارگری را، داغ کرده و بجلو صحنه رانده است. این موضوع اما به نظر من حاشیه ای است، اگر برخورد سندیکالیستهای توجیه کننده اعمال رژیم در برخورد به کارگران و تشکلهای کارگری را مورد بررسی قرار دهیم.
ما در این رابطه مرتب نوشته ایم و سعی کرده ایم نیات شوم سیاسی همدستی سندیکالیستهای نوع شرقی با نهادهای سرکوب رژیم را افشا کنیم. اما این طیف همانند گربه هفت جانند،، هر بار که رژیم در بین کارگران تکانی به خود می دهد و مترسکی را عرضه می کند، اینها به کارگران مژده می دهند که تشکلهای کارگری قانونی در شرف تشکیل شدن هستند.

نگاه ارباب رعیتی به تشکل کارگری
کاظم فرج الهی در نوشته ای در رابطه با انتخابات “کانون انجمنهای صنفی استان تهران”* می گوید: “کانون انجمن های صنفی کارگری هر استان آن طور که در قانون تعریف شده و منطقی هم به نظر می رسد نهادی است برای همکاری و تلاش مشترک انجمن های صنفی کارگران در راستای کمک به حل مهمترین و اساسی ترین مشکلات جامعه ی کارگری که در سطح استان تشکیل می شود.” کسی که (و منظورم صرفا شخص کاظم فرج الهی نیست) چشم بر بیش از ٣ دهه سرکوب فعالین و تشکلهای کارگری می بندد و دل به ایجاد تشکل قانونی رژیم خوش می کند و کارگران را هم در این انتظار نگه می دارد، در نگاهش به حق و حقوق کارگران فرق زیادی با ساده دلانی که دل به خانه کارگر خوش می کنند، ندارد. وی در ادامه می گوید: “وزارت کار به عنوان متولی رسمی روابط کار و مسایل مربوط به این حوزه باید ساز و کاری فراهم آورد که بدون دخالت و اعمال نفوذ کارفرمایان، احزاب سیاسی و نهادهای دولتی، انجمن ها و تشکل های صنفی کارگری تشکیل گردد و ….” ایشان نگاهی عمیقا ارباب و رعیتی به مسائل کارگران دارد. به کارگران می گوید که وزارت کار و آن هم وزارت کار جمهوری اسلامی، متولی روابط کار و مسائل مربوط به کار است و این نهاد سرکوب مستقیم کارگران را، مسئول فراهم آوردن شرایطی می کند که تشکلهای کارگری تشکیل گردند. چرا کارگران نباید با لحن طلبکارانه از وزارت کار بخواهند که موش دوانی در امور ایجاد تشکل کارگری را ممنوع و متوقف سازد؟ چرا نباید کارگران جامعه را متوجه جانبدار بودن وزارت کار بکنند که در هر جنب و جوشی طرف سرمایه داران را گرفته است؟ چرا کارگران نباید حق داشته باشند تشکلهای خود را ایجاد کنند، بلکه باید شرایط ایجاد آن را از وزارت کار انتظار داشت؟ این نگاهی است که حداقل دو قرن است کارگر را برده کارفرما کرده است.

نگاه سندیکالیستها به شوراهای اسلامی
کاظم فرج الهی می گوید تعداد کارگاههائی که واجد شرایط برای ایجاد انجمن صنفی هستند بسیار بیشتر از تعداد انجمن های صنفی ای است که در جلسه فوق شرکت کرده اند. می گوید ۴۶ انجمن صنفی حضور داشته اند، در حالیکه نزدیک به ٢۵٠٠ واحد واجد شرایط داریم. او در همین خصوص به شوراهای اسلامی کار هم اشاره می کند: “بسیار مهم است بدانیم چرا نمایندگان ٢۴۵٠ انجمن باقی مانده در این مجمع حضور نداشتند و یا چرا به رغم وجود این حد از مسایل، مشکلات و معضلات صنفی، در بیشترین شمار از این ٢۵٠٠ کارگاه و محیط کار دارنده بیش از پنجاه نفر کارگر تاکنون تشکل کارگری ایجاد نشده است. گیریم که در پانصد کارگاه از این تعداد شورای اسلامی کار تشکیل شده بازهم جای دو هزار کارگاه و انجمن در این مجمع عمومی خالی است.” ایشان با گذشت بیش از ٣ دهه از کارنامه سیاه و سرکوبگری شوراهای اسلامی کار، هنوز دل از این نهادهای سرکوب و ترور کارگران نکنده است. یک کارگری که کوچکترین نگرانی ای برای هم طبقه ای های خود داشته باشد، در اولین قدم و برای ایجاد تشکل کارگری، خواهان جمع شدن بساط شوراهای اسلامی کار و دیگر زیر مجموعه های خانه کارگر اسلامی خواهد بود!
شوراهای اسلامی کار نهادهایی هستند با تاریخ بیش از ٣ دهه در محیط کار. در این مدت هر بلائی بر سر کارگران آمده، از تحمیل دستمزدهای زیر خط فقر تا شکار فعالین چپ و سوسیالیست، تا شکار کارگران معترض و تا بریدن زبان فعالین مستقل کارگری، با شرکت مستقیم اوباشان خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار صورت گرفته و همیشه در خط مقدم حمله به کارگران و سطح معیشتشان بوده اند. آیا کاظم فرج الهی و یا هر سندیکالیست دیگری می تواند دو نمونه از همکاری شوراهای اسلامی کار با کارگران در اعتراضشان به وضعیت فلاکتبارشان را به ما نشان بدهند؟

کارگران ناآگاه و سندیکالیستهای آگاه معلم!
سندیکالیست محترم ما اما بیشتر از اینها را در انبان دارد. او آب تطهیر شده بر دستان خونین جمهوری اسلامی ریخته است. در جواب به سئوال فوق که خود مطرح کرده (که چرا از ٢۵٠٠ واحد واجد شرایط تشکیل شورای اسلامی کار و انجمن صنفی، فقط نماینده ۴۶ واحد در انتخابات شرکت داشتند)، می گوید: “بطور حتم دلایل زیادی برای این غیبت ها می توان بر شمرد از جمله: ١- میزان رشد نیافتگی فرهنگ تشکل و تشکل پذیری و سازمانیابی در شمار بسیاری از کارگران که این خود داستانی است پر از آب چشم. ٢- بحران عمومی جامعه و نبود رونق و فضای مناسب کسب و کار و در نتیجه نبود امنیت شغلی برای کارگرانی که خواهان ایجاد تشکل هستند. ٣- سخت گیری و سنگ اندازی های وزارت کار و سایر نهادهای مربوطه در راه شکل گیری و فعالیت این انجمن ها. ۴- نبود اعتماد به فراخوان دهندگان و… .” دلایلی را که ایشان مطرح کرده، حتی به پای غر و لندهای علیرضا محجوب و حسن صادقی هم نمی رسند! آنها حداقل می گویند که یک جناحی از رژیم سنگ اندازی می کند و نمی گذارد؛ کاظم فرج الهی اما در چشم گرسنه کارگران زل زده و دروغ تحویلشان می دهد که “شما فرهنگ تشکل و تشکل پذیری و سازمانیابی ندارید!” کارگران و فعالین کارگری زیادی در جاهایی که اینها حضور بهم رسانده اند، بعنوان توطئه گر و بی فرهنگ حقشان را کف دستشان گذاشته اند، آنوقت کارگران را بی فرهنگ می خوانید! کارگران حق دارند که به اینها می گویند که اگر شما چماق دست خلخالی و لاجوردی نمی شدید، ما به اندازه کافی فعال کارگری، فرهنگ تشکل پذیری و سازمانیابی داشتیم که زندگی مان را سر و سامانی بدهیم. کارگران حق دارند که به اینها همانند عصای دست وزارت کار احمدی نژاد نگاه کنند.

توضیح
=========
* نوشته کاظم فرج الهی و تورج ابوذرخانی، که هر دو در وبلاگ “انجمن صنفی روزنامه نگاران آزاد تهران” درج شده اند، هدف اصلی شان تحلیل از انتخابات فوق و مترسک بودن “انجمن صنفی”هایی که وزارت کار افسارش را در دست دارد، نیست؛ بلکه “گلایه نامه ای” است که چرا انجمن آنها، یعنی “انجمن صنفی روزنامه نگاران آزاد تهران”، از شرکت در مجمع فوق منع شده است.