خط راست و پاسیفیسم جایی در جنبش کارگری ندارد

اخیرا بحثی تحت عنوان “تشکلهای فعالین کارگری موجود ناچار از انتخاب هستند” به قلم اسد گلچینی نوشته شده است، که اوج پاسیفیسم و بیربطی این جریان را به جنبش کارگری و مبارزات مردم نشان میدهد. در نشریه کارگر کمونیست در پاسخ آن، دو مطلب منتشر شده است، اما من نیز پرداختن به این بحث را فرصتی دیدم تا روی نکاتی دیگری تاکید داشته باشم.
اسد گلچینی نوشته اش را با طرح یکسری سوالات در مورد جایگاه واقعی تشکلهای موجود و غیره شروع میکند و تحت عنوان اینکه همه این سوالات گمراه کننده است، از پاسخ دادن به آنها شانه خالی کرده و بعد از یکسری حملات به این تشکلها و چپ وغیره، فعالین کارگری را به کج کردن راه خود و انحلال این تشکلها فرا میخواند. لپ سخن او وقتی روشن میشود که از نقش چپ در این تشکل ها سخن میگوید. وی ضمن حمله به آنها، اساسا چپ را زیر حمله قرار میدهد و مینویسد:” افکار و آرا غالب بر ایجاد و فعالیتهای تاکنونی این تشکل ها را سیاست و نظرات و متد چپ موجود بوده است که بر تشکیلات های ایجاد شده، فعالیت متناسب خودشان را نشاندند”. در اینجا اسد گلچینی آشکارا به بی نقشی خود در شکل گیری و فعالیت این تشکلها که بطور واقعی معرف پیشروی های کل جنبش کارگری است، معترف است و در واقع بخشی از خشم و عصبانیش از موضوع، همین است.
طبعا این اولین بار نیست که اسد گلچینی و “حزب” او فرمان به نکردن و انحلال و غیره میدهند. این وظیفه ایست که اینها مدتهاست در قبال جنبش اعتراضی کارگری و مردم به جان آمده از جهنم جمهوری اسلامی، برعهده گرفته و عملا مبلغ یک خط راست و پاسیفیستی و حذر دادن مردم از اعتراض و مبارزه اند. از جمله در سال ٨٨ هنگامیکه مردم میلیونی به خیابان آمده و شعار مرگ بر دیکتاتور میدادند و فریاد میزدند موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است، همین ها با سبز خواندن جنبش انقلابی مردم و سپردن رهبری اش به امثال موسوی و کروبی، کارگران و مردم را به خانه نشینی فرامیخواندند. بعد از آنهم، فراخوان اسد گلچینی در اول مه بود که کارگران را از برپایی اجتماعات اعتراضی بر حذر میداشت و از آنها خواست که با حفظ “صف مستقل کارگری” به خانه بروند. بعدا هم دیدیم که همه این بحث هایشان به دفاع از سیاست ریاضت اقتصادی احمدی نژاد یعنی “طرح هدفمند کردن” یارانه ها، تحت عنوان شکوفا شدن اقتصاد و متعارف شدن رژیم اسلامی، منتهی شد و عملا در دفاع از این طرح در کنار راستترین جریانات بورژوازی حاکم قرار گرفتند.
نوشته اخیر اسد گلچینی در رابطه با تشکلهای کارگری نیز دقیقا در راستای همان سیاست راست و پاسیفیستی قرار دارد. در این نوشته نیز بحث او صرفا بر سر انحلال تشکلهای موجود نیست، بلکه او کارگران را به قوانین ارتجاعی اسلامی و انجمن های صنفی و تشکلهایی از جنس خانه کارگر و شوراهای اسلامی ارجاع میدهد و مینویسد:” در سراسر ایران این ممکن است بطور مشخص در کارگاه ها و مراکز کارگری در شهرها و مراکز کوچک و کمتر صنعتی(مانند شهرهای کردستان) مثلا میتوان در ابعاد وسیعتری به تشکیل این انجمن ها که قانونی هم هستند و فقط باید شرایط و ملزومات قانونی انها را هم فراهم کرد مبادرت کرد. انجمن های صنفی کارگران را دولت بعنوان تشکل کارگران برسمیت شناخته است و هر جا کارگران میتوانند و امکان این را دارند میتوانند و مهم است به تشکیل آنها مبادرت کنند. در همه رشته هایی همچون کارگران ساختمانی ، کارگاه های شهرک های صنعتی، خبازی ها و … ایجاد این انجمن ها ممکن و مفید است. بخشهای دیگر جامع از دانشجو تا کارکنان دیگر از چنین امکانی در مقاطع مختلف بدرستی استفاده کرده اند و توانسته اند از این طریق مسیر خود را بروند.”

بدین ترتیب اسد گلچینی با فراخواندن فعالین کارگری به انحلال تشکلهای موجود، در مقابل کارگران دو راهکار برای سازمانیابی توده ای کارگری قرار میدهد. یکی مجمع عمومی کارگری و دیگری طی کردن مراحل قانونی برای تشکیل انجمن های صنفی کارگری است. که در واقع وقتی بحث او را میخوانید، لپ و اساس حرفش همین دومیست. اگر چه جای تعجبی هم نیست، چون از نظر او و حزبش جمهوری اسلامی دارد متعارف میشود و بنابراین شرایط و ملزومات ایجاد تشکلها و انجمن های مورد نظر ایشان را، نیز خود رژیم فراهم کرده است.
بیربطی این گفته ها به جنبش کارگری و دستاوردهایش بر هر کسی روشن است. خوشبختانه واقعیت عینی جنبش کارگری نشان میدهد که خط پاسیفیستی و شکست طلبانه آنها جایی در میان کارگران ندارد. خصوصا در شرایطی که فقر و فلاکت جامعه را به مرز انفجار کشانده است و کارگران و کل مردم در کمین فرصتی هستند که کل این رژیم و قوانینش را جارو کنند، در شرایطی که بنا به اعتراف خود اسد گلچینی این چپ است که گفتمان درون جنبش کارگری را دارد رقم میزند، آنگاه ارائه اینگونه بحث ها بیش از هر وقت پوچ و بی پایه میباشد.
اسد گلچینی البته این یک نکته را درست دیده است. بحث بر سر دو خط است. یکی خط چپ و رادیکال که خط غالب بر جنبش کارگری است. خطی که میگوید برای ایجاد تشکل کارگری نیاز به مجوز قانونی نیست و انجام آن امر خود کارگران است. امروز میبینیم که چگونه فعالین و رهبران کارگری در همین راستا شجاعانه ایستاده اند و به جرم ایجاد تشکلهایشان و مبارزه برای حق و حقوق کارگران، در زندانند و هر روز زیر تهدید و فشار رژیم اسلامی قرار دارند. خطی که بطور واقعی مورد حمله اسد گلچینی قرار دارد. و خط دیگر، خط راست و پاسیفیستی است. خط احاله دادن کارگران به قانون کار رژیم اسلامی و فراهم کردن مراحل قانونی برای تشکیل انجمن های صنفی مجاز در جمهوری اسلامی است. خطی که اسد گلچینی برای آن قلم میزند و سخنگویش شده است و به اعتراف خودش جایی در جنبش کارگری و مبارزات واقعی کارگران ندارد و عملا چاره ای جز در عزلت نشستن ندارد.
واقعیت اینست که تشکلهای موجود کارگری، سندیکای شرکت واحد، اتحادیه آزاد کارگران ایران، سندیکای نیشکر هفت تپه، انجمن برق و فلز کار کرمانشاه، کمیته هماهنگی، کمیته پیگیری و دهها تشکل و نهاد دیگری که به همت فعالین و رهبران کارگری تشکیل شده است، همه و همه دستاوردهای جنبش کارگری هستند.
این تشکل ها، تشکل سرگل های جنبش کارگری هستند. اینها تشکلهای فعالین و اکتیویست های کارگری هستند که با ایجادشان صف قدرتمندی در راس جنبش کارگری شکل داده اند که توانسته است نقش مهمی در جلو بردن مبارزات کارگری داشته باشد. با ظاهر شدن این تشکلها و رهبرانش در سطحی سراسری است که، صدای اعتراض کارگران در ایران هر چه بیشتر جهانی شده و موجب بیشترین همبستگی های کارگری با کارگران و مردم ایران شده است. همچنین با وجود این تشکلهاست که امروز ما شاهد بجلو صحنه آمدن صفی از رهبران کارگری هستیم که سخنگویان خواستهای کارگران و کل جامعه اند. اینها تشکلهایی هستند که با بیانیه ها ومنشورهای مطالباتی شان، با فراخوان های مشترکشان برای اول مه ها و با کوبیدن بر این امر که تشکل کارگری امر خود کارگران است و جنگیدن برای آن، به جنبش اعتراضی کارگری تعین و قدرت داده اند.
همین امروز نیز می بینیم که به ابتکار همین تشکل ها، جنبش قدرتمندی با دهها هزار امضا حول خواستهای سراسری کارگری علیه فقر و فلاکت دارد شکل میگیرد که اولین خواستش افزایش فوری دستمزدها و تعیین آن توسط نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگری است.

از سوی دیگر این تشکل ها ابزارهای موثری برای دامن زدن به جنبش مجامع عمومی کارگری و سازماندهی توده ای کارگری هستند و تا هم اکنون هم، نقش مهمی در دامن زدن به این جنبش داشته اند.
به عبارت روشنتر نتیجه همه این پیشروی هاست که جنبش کارگری چنین وزنی در اوضاع سیاسی ایران پیدا کرده است.
اتفاقا بخاطر همین جایگاه مهم این تشکلهاست که رژیم اسلامی همواره فعالین و رهبران آن را زیر فشار دایمی قرار داده و دستگیر و زندانی کرده است. همین الان نیز تعدادی از آنان از جمله رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، علی نجاتی و غیره و غیره به خاطر همین نقشی که این تشکل ها در سازمانیابی مبارزات کارگری و شکل دادن به تشکلهای توده ای کارگری میتوانند داشته باشند، در زندانند. . نکته اینجاست که اسد گلچینی و حزبش از قافله جا مانده اند و فکر میکنند، با عقب زدن کارگران و چپی که در راس همه این تحولات بوده، میتوانند مسابقه را از اول شروع کنند. خیر برگ ایشان دیگر سوخته است، باید فکر دیگری به حال خود کنند.