حکومت سوریه در آستانه سرنگونی

نزدیک به دو سال است که مبارزه مردم سوریه با حکومت بشار اسد درخیابان ها جریان دارد. بیش از یک سال این حکومت در تلاش برای سرکوب تظاهرات مردم به هر شقاوتی دست زد، اما نه تنها شعله مبارزات فروکش نکرد، بلکه با فرار نظامیان تظاهرات های خیابانی تبدیل به جنگ داخلی شد. حکومت بشار اسد با حمایت روسیه و جمهوری اسلامی به وحشیانه ترین شکلی خانه ها را به توپ بست و از زمین و هوا بمب و گلوله بر سر مردم ریخت و حتی از قتل عام روستاییان نیز پروایی نداشت. اما با وجود همه ی این سرکوب های وحشیانه و وسیع دامنه ی مبارزات از شهرهای حمص و حماء به دیگر نقاط سوریه نیز سرایت کرد و حالا دمشق نیز به یکی از کانون های بحران و درگیری تبدیل شده است. منطقه کرد نشین سوریه که تا کنون به طور نسبی آرام بوده است حالا صحنه در گیری ها شده و دو شهر در این منطقه به دست نیروهای اپوزیسیون آزاد شده اند. طی همین چند هفته گذشته چند ژنرال ارشد به ترکیه فرار کردند و شوهر خواهر بشار اسد که از جمله سران حکومت بود، کشته شد. بنابر این جنبش خودبخودی مردم سر ایستادن ندارد و میرود که یکی از حکومت های دیکتاتور منطقه را سرنگون نماید. 
در مقابل امپریالیست های غرب و ترکیه و عربستان با ارسال اسلحه، پول و … هر چه بیشتر رهبران اپوزیسیون را به خود وابسته می کنند تا میوه چین انقلاب سوریه شوند. جنبش خودبخودی توده ها هر چند دارای پتانسیل انقلابی قوی ایست، اما هیچ نشانه ای از دوری از اپوزیسیون پرو غربی بروز نداده و این بزرگترین پاشنه آشیل آن است. در مقابل نیز جمهوری اسلامی و روسیه با تمام توان در دفاع از حکومت بشار اسد هستند و با بروز ضعف بیشتر در حکومت اسد، روسیه به دنبال راه حل های بینابینی برای حفظ پایگاه نظامی و دیگر منافع خود می گردد. اما جمهوری اسلامی که شاهد از دست دادن قوی ترین متحد منطقه ای خود است، با تمام امکانات به دفاع از آن پرداخته و در جنایات حکومت بشار اسد کاملا شریک است. لشکر قدس با ارسال اسلحه و پول به بقای حکومت سوریه کمک می کند و حتی نشانه هایی مبنی بر دخالت مستقیم در سرکوب مردم سوریه از طرف جمهوری اسلامی دیده شده است. جمهوری اسلامی می داند که با سرنگونی حکومت بشار اسد، راه تدارکاتی حزب الله لبنان نیز قطع می شود و این گروه نظامی بزرگ متحدش در لبنان در موقعیت وخیمی قرار خواهد گرفت. مدتی است که در نتیجه تغییر و تحولات منطقه ای و ضعیف شدن جمهوری اسلامی در منطقه حماس نیز از ایران فاصله گرفته و بیشتر به عربستان و قطر نزدیک شده است. با سرنگونی حکومت بشار اسد، جمهوری اسلامی مهمترین متحد منطقه ایش را از دست می دهد، و بنا براین در موقعیت منطقه ای بسیار ضعیفتری قرار می گیرد. قدرت منطقه ای ایران در حال فروپاشی و یا حداقل ضعیف شدن شدید است. قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی از سال ۸۸ به بعد رو به افول گراییده و وجهه ی خود را در بین بسیاری از مسلمانان از دست داده، هیچیک از کشورهای عربی که دستخوش انقلاب و جنگ داخلی شدند به سمت جمهوری اسلامی نیامدند و حتی برای بسیاری از احزاب مرتجع و بنیادگرای آنها نیز دیگر جمهوری اسلامی یک آلترناتیو و قطب اسلامی پایدار و قدرتمند نیست و جمهوری اسلامی بسیاری از متحدینش را نیز یا از دست داده و یا در حال از دست دادن است. ترکیه و عربستان تا حدود زیادی جای ایران اسلامی در منطقه را گرفته اند و هر یک به نوعی اسلام پرو غربی را جایگزین اسلام سیاسی جمهوری اسلامی کرده اند.
از سوی دیگر اسراییل و امپریالیست ها نگران سر بر آوردن حکومت بنیاد گرای اسلامی نزدیک به القاعده هستند و بر همین اساس بسیار محتاطانه عمل می کنند و از طرف دیگر ادامه وضعیت انقلابی خطرناک است و بنابر این هر دو طرف متخاصم به روش خود در تلاشند تا هر چه زودتر ماجرا را به سود خود تمام کنند.
با قرار گرفتن سوریه در لبه پرتگاه، موضوع موشک های روسی سوریه و سلاح های شیمیایی دولت سوریه، مسئله ساز شده است.این شایعه وجود دارد و حتی ممکن است از سوی جمهوری اسلامی به دولت سوریه پیشنهاد شده باشد، که این سلاح ها را در اختیار حزب الله لبنان قرار بدهند و بر همین اساس یکی از مقامات بلند پایه اسراییل به سرعت واکنش نشان داد و گفت در صورتی که این سلاح ها به دست حزب الله لبنان بیفتد، اسراییل به سرعت وارد لبنان خواهد شد تا این سلاح ها را از چنگ حزب الله بیرون آورد. خطر گسترش بحران سوریه به منطقه وضعیت را پیچیده تر کرده است.
اما در انقلاب سوریه و دیگر انقلابات کشورهای عربی که رخ داد، با توجه به اینکه تنها منجر با جابجایی قدرت از دست یک جناح سرمایه داری به جناح دیگر شد، این سوال مطرح می شود که آیا باید از این انقلابات حمایت کرد یا نه؟ و طبقه کارگر آن کشورها و طبقه کارگر جهانی چه منافعی در آنها می توانند داشته باشند؟
بله این واقعیتی است که انقلابات نا تمام تونس، مصر، لیبی و حالا سوریه تنها به جابجایی قدرت از دست یک جناح سرمایه به دست جناح دیگر ختم شدند و یا می شوند، اما به هر شکل هر وضعیت انقلابی و خیزش جنبش توده ای تاثیرات خود را خواهد داشت و کمونیست ها و انقلابیون با حد اکثر توان خود باید در آن دخالتگری نمایند. هر چند این انقلابات و جنبش ها بالفعل منجر به برقراری سوسیالیسم نمی گردند، اما بالقوه در شرایط آن جوامع و موقعیت های ایجاد شده موثر خواهند بود. پس از چندین دهه سکوت و سکون در این جوامع، توده ها به میدان آمدند و مطالبات حداقل خود را مطرح کردند و برای آن جانفشانی نمودند، واضح است که طبقه کارگر در این کشور ها از آمادگی لازم برخوردار نبوده و نیست، اما همه این کشورها پا به دورانی جدید گذاشته اند که با وجود نفوذ امپریالیست ها و سر برآوردن آلترناتیو های ارتجاعی، در دراز مدت، طبقه کارگر و تودهای تهی دست جامعه امکان پیشروی بیشتری خواهند داشت. مطالبات کارگران و مردم را نه امپریالیست ها و نه هیچ جناح ارتجاعی دیگری نمی توانند بر آورده کنند. جهانی شدن سرمایه داری در این دوره مساوی است با جهانی شدن بحران سرمایه داری. انقلابات عرب و دیگر جنبش ها در اقصا نقاط جهان هر چه بیشتر بن بست سرمایه داری را نشان می دهد. دیگر هیچکس صحبت از پایان تاریخ و دوران طلایی سرمایه داری نمی کند؛ دیگر تئوریسین ها و اقتصاد دان های بورژوازی نیز اعتراف می کنند که بحران جهانی و ساختاری است و فقط به دنبال مُسکن هایی برای آن هستند. تضادهای طبقاتی به شدت افزایش یافته و فقر و بیکاری جهانی شده است. دیگر نه فقط کشورهای پیرامونی، بلکه کشورهای صنعتی و امپریالیستی نیز درگیر بحران اقتصادی هستند، و در نتیجه انقلابات عرب سرآغاز یک دوران جدید از مبارزات در منطقه و جهان را نوید می دهد و مبارزه طبقاتی در این کشورها در مراحلی بالاتر پیش خواهد رفت. واضح است که هنوز راه زیادی باقی است، اما کسب آزادی های سیاسی و اجتماعی نسبی در این جوامع خود از جمله دست آوردهای بزرگ این انقلابات مردمی در کشورهای عربی است.
بنا بر این ما سوسیالیست ها ضمن دفاع و پشتیبانی از این انقلابات و جنبش ها در کشورهای عربی، تهاجم و هر گونه سوءاستفاده و دخالت کشورهای امپریالیستی را محکوم می کنیم و معتقدیم که توده ها با سرنگونی حکومت های دیکتاتور منطقه باید حاکم بر سرنوشت خود گردند. تنها راه پیشروی کارگران و توده ها ایجاد نهادهای کارگری و توده ای در این کشورها است. ایجاد حزب یا گروه های سوسیالیستی، شوراهای کارگری و مردمی، اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری، سازمان های مدافع حقوق زنان و جوانان و… می توانند ضامن بقا و تکامل جنبش در این کشورها باشند.*

به نقل از به پیش! شماره ۷۵، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۱، ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۲