فراخوان انحلال تشکلات کارگری راه بجایی نمی برد(پاسخى به مطلب اسد گلچینى)

انتخابی که اسد گلچینی در مقابل کارگران قرار میدهد این است که این تشکلها را منحل کنند و بروند در محل کار تشکل درست کنند. معلوم نیست چرا ایجاد تشکل در محل کار به انحلال این تشکلها گره خورده است.
اولا ایشان معلوم نیست این تز را از کجایشان در آورده اند. آیا نمیبینند که در شرکت واحد و هفت تپه این تشکلها درست شدند و همان بلا و شدیدتر از آنرا سرشان آوردند که بر سر دیگر تشکلهای فعالین کارگری آورده اند؟ دوما چرا اینها کارگران و فعالین کارگری را تا این حد دست کم میگیرند و فکر میکنند که نمیفهمند تشکل محل کار مهم است. معلوم نیست چرا این واقعیات ساده را نفهمیده اند که موانع این فعالیت جدیتر و پیچیده تر از آن است که ایشان فکر میکنند. سوما چرا فکر میکنند همین تشکلهای موجود در مبارزات جاری کارگران نقش ندارند؟ و دهها سوال دیگر.
میخواهم به عنوان کسی که یکی از بنیان گذاران و همچنین چندین دوره به عنوان هیئت مدیره و بازرس و با لغ بر ۱۰ سال کار در مراکز مهم کارگری همچون پتروشیمیها و نیروگاها و شرکتهای گاز رسانی بوده ام، کوتاه فلسفه بو جود آمدن این تشکلهای کارگری و چگونگی تشکیل آن به دست کارگران و ضرورت دیده شده از طرف کارگران برای ایجاد این تشکلهانکاتی را بگویم. با این مثالها تلاش میکنم کسانی که سنگ کارگر را به سینه میزنند و معتقد به متشکل کردن طبقه کارگر هستند ولی هیچ گونه اطلاعی از و ضعیت تشکلهای کارگری ساخته شده توسط کارگران ندارند و در واقع توی باغ نیستند کمی اطلاع پیدا کنند و سر خود برای تشکلهای بوجود آمده توسط زحمات کارگران نسخه نپیچند .
جمهور اسلامی به اندازه کافی در جهت منحل کردن این تشکلها سرکوب و فشار و تهدید انجام داده است نمیدانم اسد گلچینی و امثالهم چه اسراری دارند در این جهت حرف بزنند. میگویم حرف بزنند چون دستگاه سرکوب عمل میکند و همین سیاست را پیش میبرد. لازم نیست اینها بیش از این زحمت بکشند.
علاوه بر این به این آقایان بیخبر که مثل یک محصل فقط از روی کتاب و ذهنیات خود به قضاوت پدیده هامینشینند بگویم کمی تعمق کنید و از این حرفهای بیربط دست بردارید. سالها است که شعار انحلال این تشکلها را میدهید و کسی برای شما تره هم خورد نکرده است. بهتر است از روی خستگی و کمی تنفس دادن به خودتان هم شده بیشتر تعمق کنید!به خود و پراتیک خودتان نگاه کنید و کمی عبرت بگیرید. از خودتان سوال کنید چرا هیچ کسی درجایی کم اهمیت یا پر اهمیت در جنبش کارگری به حرف شما گوش نمیدهد؟ آیا این سوال ساده انتظار زیادی است که از شما مطرح میشود؟ شاید هم نمیدانم.
کسی که هیچ تشکل دیگری را به جای تشکلهای موجود نتوانسته بسازد و هر جا هم دخالتی داشته مخرب٬ فرقه ای و پرت بودن از قضیه را نشان داده است٬ فراخوان انحلال تشکلهای کارگری موجود به بهانه تشکل محل کار و… فقط میتواند عمق ضد کارگری بودن سیاستش را بیان کند.

اما برای اطلاع این آقای بی اطلاع و امثال او خوب است نکاتی را در مورد تشکلهای کارگری بیان کنم:
اگر از اعتصابات اتوبوس رانی تهران و حومه که در چند مرحله از روشن کردن چراغهایشان تا بلیت نگرفتن از مسافران و خاموش کردن دستگاهای اتوبوسها و اینکه به حمله وحشیانه لباس شخصیها و نیروهای امنیتی به دفتر سند یکا و بریدن زبان منصور اسالو بگذریم که نقطه شروع مجدد از سر گرفتن سازمانیابی کارگری بعد از یک دوره سکوت در داخل ایران بود و یکی از اولین تشکلهای کارگری بود٬ در همان دوران انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه که توسط تعدادی از کارگران که در پتروشیمی L.A.B کرمانشاه و کارگرانی که در شهرک صنعتی فرامان کرمانشاه که همگی در قسمت برق و فلزکاری مشغول به کار بودند تشکیل شد. اولین مجمع عمومی خود را در سال ۸۲ بر گزار کردیم که من (فرامرز قربانی) به عنوان بازرس این انجمن برگزیده شدم.
این انجمن طی چندین سال فعالیت نه تنها از کارگران برق و فلز کار کرمانشاه به صورت وسیعی عضوگیری کرد و عضو و پیشرو کارگری گرفت بلکه کسانی که از شهرهای مثل اهواز، اصفهان ، اراک ، مسجد سلیمان و.. که در کرمانشاه مشغول به کار بودند عضو شدند و بعد از عزیمت به شهر خودشان به فعال این انجمن تبدیل شدند که در واقع این انجمن صنفی فقط اسمش به عنوان یک صنف در یک شهر بود بلکه شاخه و فعالینش در دهها شهر پخش شده بود و الان هم همچنان این تشکل به مبارزه خود برای احقاق حقوق کارگران ادامه میدهد.

بعد از تشکیل انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای ازاد کارگری توسط همراهی تعدادی از کارگران پیشرو جنبش کارگری از سراسر کشور برای تهیه طوماری به اعتراض به سازمان جهانی کار ای ال او شکل گرفت که ادامه این طومار به تشکیل کمیته پیگیره منجر شد که من در اولین مجمع این تشکل به عنوان یکی از اعضای هیئت مدیره برگزیده شدم. این کمیته به سرعت در سراسر کشور پخش شده تا جای که از خیلی از کارخانه ها کارگران به آن پیوستند. بعد از گذشت یکی دوسال معلوم شده که تعدا زیادی از این کارگران که در این تشکل جمع شده بودند اعلام کردند که این تشکل برای ایجاد تشکل کارگری شکل گرفته و ما که خودمان از مراکز کارگری هستیم ابتدا باید از خود شروع کرده و خود را متشکل کنیم. اینکه هنوز تشکل کارگری به شکل توده ای شکل نگرفته است دلایل دیگری دارد که خارج از اراده و توان فعلی ما کارگران و فعالین کارگری بوده است و باید همچنان برای آن تلاشمان را ادامه بدهیم. اما روش ما و روش هپروتی کسی مثل اسد گلچینی هیچ سنخیتی با هم ندارند.

همچنین با توجه به اخراج سازیهای وسیعی که در نساجی ها شروع شده بود اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار شکل گرفت ما هم به عنوان اعضای انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار در کرمانشاه از این تشکل حمایت کرده و حتی تعداد زیادی از انجمن که کارگر اخراجی مراکز کارگری بودند عضو این تشکل جدید و سراسری شدیم که خود من به عنوان یکی از اعضای هیئت مدیره برگزیده شدم. فعالیت این اتحادیه چندی به طول نینجامید که چنان وسیع شده و کارگران شاغل از مراکز کاری به طرف این تشکل سرازیر شدند که هیئت مدیره این اشتیاق کارگران را به مجمع عمومی گزارش کرد و طی تصمیمی که در مجمع عمومی دوم اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار گرفته شد این اتحادیه برای اینکه هیچ گونه محدودیتی در عضو گیری نداشته باشد تغییر اسم داد و به اتحادیه ازادکارگران ایران تبدیل شد. از این طریق بدون هیچ محدودیتی کارگران در اقصاء نقاط ایران به اتحادیه پیوستند.

این بیو گرافی کوتاه چند تشکل از فعالین کارگری بود که خود من در آنها فعال بوده ام . اینرا گفتم که موضوع برای خوانندگان علاقه مند روشن باشد از چه پدیده هایی حرف میزنیم. کسانی که هنوز نمیدانند جنبش کارگری در چه موقعیتی است و چه جایگاهی در جامعه دارد و چه تشکیلاتی با چه هدف و روشی و با چه زحماتی در دل جامعه شکل گرفته است فکر میکنند که کارگران اگاهی ندارند و بایستی کسی دست آنها را بگیرد و راه را نشان انها دهد و…. گویا کارگران به دنبال ناجی بی اطلاع و بیخردی هستند که به آنها بگوید برای گرفتن حقشان چگونه تشکل خوب است!؟ و یا تشکل محل کار حوب است؟! این فرهنگ گنده دماغی فقط از کسی بر میآید که نه سیاست را میشناسد و نه پیچیده گی اوضاع برای او معنی دارد. یک ایدئولوژی فرقه ای و ضد اجتماعی دارد و بس٬ به همین دلیل تا کنون بارها پرچم کهنه و به بضاعت انحلال تشکلهای کارگری را برداشته و کاری هم نتوانسته انجام بدهد.

اینها هنوز فکر میکنند کارگری که اگر بنویسد سازمان دهد روزنامه منتشر کند٬ سایت اینترنتی داشته باشد کارگر نیست و یا فعال کارگری موثر در محل کار نیست. گویا فعال کارگری که این کارها را میکند دیگر نمیتواند در مراکز کارگری وجود داشته باشد و مثل کارگران در اعتصاب شرکت کند و…؟ من تا کنون فکر میکردم فعال کارگری حلقه واصل اتفاقات داخل جنبش کارگری است اما از نظر این چپ نماها٬ فعال کارگری آگاه و دارای خط سیاسی به جرم قبول نداشتن خط فرقه ایشان باید خودشان را سرزنش کنند و تشکلشان را هم منحل کنند. گویا این تشکلها مهم نیستند و راه به جایی نمیبرند و تا کنون ضربه زده اند و…. من واقعا این درجه از پرت بودن را نمیفهمم. فقط یک آدم بی اطلاع و غیر مسئول میتواند چنین حرف بزند و انحلال این تشکلها را فراخوان بدهد.

پاسخ کارگران به این نوع فراخوانهای غیر مسئولانه و از جانب آدمهای بی درد و مسئله روشن است. همچنانکه تا کنون جواب داده ایم به آنها میگوییم لطفا بروید کنار ما کار دیگری داریم. شما اگر کاره ای بودید حتما جایی پیدایتان میشد. این تشکل هایی که ما در ایران داریم هم تشکل توده ای کارگران هستند(شرکت واحد و هفت تپه) هم تشکل های علنی فعالین کارگری٬(کمیته ها و اتحادیه هایی که سراسری و یا محلی و صنفی هستند) هم تشلهای در محل کارشان هستند٬ هم تشکل بخشی از کارگران هستند که انها را در اجتماع و در برابر قانون و کارفرما نمایندگی میکنند.این تشکل ها تسمه نقاله هایی شدند که کارگران را در محل های کار قدرتمند میکنند و در کنار این فعالیتها پل ارتباطی بین کارگران ایران و کارگران جهان برای اولین بار در تاریخ جنبش کارگری به امری عینی و پراتیکی تبدیل شد.
اگر کمی با چشم بصیرت به فعالیتهای این تشکلها نگاه کنیم میبینیم چه جایگاهی دارند . اگر فقط از ده هزار امضاء جمع اوری شده در مراکز کارگری که همین اول مه در ایران استارت خورد و همچنان ادامه دارد در اعتراض به گرانی و پایین بودن دستمزدها مثال بزنم کل سیستم فکری این آقا و امثل او دود میشود.
اما پرونده فعالیت و تاثیر این تشکلها چیزی نیست که انسانهای منصف و بی غرض و مرز آنرا نبینند. راه انداختن اعتصاباتی که خواهان برچیده شدن پیمانکاران در مراکز مهم کاری آن هم در منظقه ویژه ماهشهر از مهمترین مراکز کارگری٬ کشاندن اعتصاب کارگران به جلو مجلس و دفتر ریاست جمهوری و بستن بزرگراههای مهم در کشور٬ برگزاری روزهای سرخ اول ماه مه در پارک لاله تهران میدان انقلاب سنندج شهرهای همچون کرمانشاه در جلو استانداری و… تا برگزاری سمینارهای کارگری و میزگردهای در رابطه با قطع یارانه ها و مهمتر اینکه معرفی دهها و صدها چهره و رهبر کارگری و امید دادن به جامعه توسط طبقه کارگر برای رهایی از این وضعیت شوم از این نکبتی که جمهوری اسلامی به بار اورده است. اینها فقط گوشه ای از آن فعالیت گسترده و توده ای این تشکلهاست که هر تک مورد آن کافی است که یک انسان عاقل و مسئول به احترامشان کلاه از سر بردارد.
مارکس گفته است کارگران جهان متحد شوید ولی نمیدانم چرا بعضیها که معتقد به پیروی از مارکس هستند فرا خوان از هم پاشید گی کارگران را میدهند.
آخرین کلامم خطاب به اسد گلچینی و امثالهم این است: شما که میگویید این تشکلها راه به جای نمیبرند و فقط مخصوص فعالینی است که نه نتها خودشان در مراکز کارگری نیستند بلکه تشکلی که در آن مشغول به فعالیت هستند جایگاهی در بین کارگران ندارد و باید منحل شوند! پس چرا نمیروید برای متحد کردن کارگران به شیوه ای که معتقد هستید کاری انجام دهید و خودتان را خسته میکنید برای انحلال این تشکلهای به قول شما بی خاصیت و بی تاثیر!
چرا فکر میکنید همه فعالین کارگری همینها هستند که در این تشکلها اسم و رسمشان علنی شده است؟ چرا برای اینکه کاری انجام بدهید اول میخواهید همین چند خشتی که کارگران روی هم گذاشته اند را خراب کنید.؟ اگر راه دیگری نمیشناسید لطفا همین عمل ضد کارگری را هم انجام ندهید. جمهوری اسلامی برای انحلال این تشکلها سالها است که با سرکوب نتوانسته انجام بدهد٬ فکر نمیکنم شما با این قامت نحفیفتان با نوشتن مقاله در اینترنت که تازه معلوم نیست چند نفر بحوانند بتوانید انجام بدهید. شغل خوبی هم نیست. بهتر است شغل بهتری دست و پا کنید.