چرا ما کارگران از لغو کار مزدی وحشت داریم

در سایت وزین “آزادی بیان” دو نوشته از دو تفنگدار “لغو کار مزدی”، ناصر پایدار و محسن حکیمی، درج شده اند که خواندنی اند. خواندنی ای نه از این جهت که راه حلی دارند، بلکه از این جهت که این دو سه نفر که به نظر می آیند خیلی طرفدار کارگران هستند، چقدر از شناخت کارگران بی بهره اند. ناصر پایدار بعد از تکرار اکابر درباره سرمایه داری، درباره اعتراضات یونان می پرسد: “آیا طبقه کارگر یونان هیچ راه دیگری در پیش پای خود نداشت.” در ادامه جواب می دهد: “توده های کارگر یونان در طول این دو سال و در دل جنگ و ستیزهای مستمر خویش می توانستند خود را به صورت شورائی متشکل سازند.” شما، ناصر پایدار، اگر توانستید انجمن، حزب، شورا، سندیکا، مجمع و هر چیز دیگری درست کنید که ٢٠ نفر را دور هم جمع کنید، ما کارگران یونان هم بصورت شورائی متشکل خواهیم شد. در ادامه می نویسد: “کارگران می توانستند از درون این شوراها به طبقه سرمایه دار یونان و اروپا و کل دولت های قاره اعلام کنند که حتی یک سنت از رقم نجومی ۴٠٠ میلیارد دلار بدهی دولتی این کشور به بانک ها و تراست های مالی یا صنعتی دنیا را پرداخت نخواهند کرد.” من بعنوان یک کارگر یونانی می گویم که اگر شما، ناصر پایدار، توانستید به شرکت کارت اعتبار (Credit Card) خود توانستید بگوئید که بدهی اش را نمی پردازید، من هم به نمایندگی از بقیه کارگران یونان بدهی بانکها و تراستهای مالی و صنعتی را نخواهم پرداخت. مگر مبارزه کارگران بر علیه طبقه سرمایه داری این چنین کودکانه است؟ من نزدیک به ۵٠ سال سن دارم و نه در ایران و نه در خارج کشور یک نفر حقیقی و حقوقی نمی شناسم که آنقدر ساده لوح باشد که طرفدار محفل ناصر پایدار باشد. و دلیلش هم همین ساده و مبتذل کردن مبارزه کارگران با سرمایه داران است. واقعیت این است که بخش اعظم پراکندگی ما این است که کسانی مثل ناصر پایدار و دوستان دیگرش تمام هم و غمش مبارزه با احزاب و نهادهای کارگری تحت عنوان “مبارزه با رفرمیسم” بوده اند. طلبکار هم هستند!
نوشته ایشان در نتیجه گیری اش به این منطق می رسد که کارگران اصلا نمی خواهند مبارزه کنند و سرمایه داری را نمی توانند شکست بدهند. نوشته محسن حکیمی هم در راستای نوشته ناصر پایدار است. هر دو دارند از ادعاهای پوچ و گنده ای که طی چند سال گذشته علنا ابراز کرده و داشتند، دست می شویند و خداحافظی می کنند.