آنچه من از سوالان کردن از کمونیستهای کارگری آموختم , خطاب به سعید صالحی نیا

دوست گرامی، آقای دکتر صالحی نیا،

دست شما درد نکنه و خسته نباشین. من دست شما را میفشارم و ممنونتان هستم که مرا بیش از این ،پشت در نگذاشتین و در را باز کردین. متعاقب مقاله کوتاه من که سوالاتی بود از نادر بکتاش، شما و دوستان دیگر، از جمله زهره مهرجو و جبیب بکتاش در مقالاتی سعی کردید به موضوعاتی که من مطزح کرده بودم بپردازید. همین نشان داد که دوستان حزب کمونیست کارگری ایران، به مردم و سوالاتشان حساس هستند و احساس مسئولیت دارند. نشان داد که من در رجوع به فعالین حزب کمونیست کارگری ایران، اشتباه نگردم. همینطور فهمیدم که نادر بکتاش، نظرات این حزب را نمایندگی نمی کند. فهمیدم که همه کمونیستها فکر نمی کنند که خودشان معیار آزادی بیانند! اینها برای من دستاوردهای بزرگی است و منرا دلگرم می کند که بمانم و بیشتر بیاموزم.

اجازه بدین بیشتر توضیح بدم:

– نوشته‌ها و برخورد فردی، که اعلام می‌کند، آرمان و اهداف والای حزب کمونست کارگری را دنبال می‌کند، باید که انعکاس همین باور را در عملکرد و برخورد آن فرد با جامعه نیز مشاهد کرد. حزب کمونیست کارگری از دنیایی بهتر صحبت می‌کند. می‌گوید:( کمونیسم کارگری جنبشی است که از بطن خود جامعه سرمایه داری معاصر برمیخیزد و افق و آرمانها و اعتراض بخش عظیمی از همین جامعه را منعکس میکند). این جمله زیباست. روح مرا لمس می‌کند. آشنایی من با حزب کمونیست کارگری در ارتباط با نوع برخورد و دیدگاهی که شما در مناظرات آزاد تلویزیونی داشتین، شروع شد. جرقهٔ جذب شدن بنده به این حزب در آنچه که شما آنجا از حزب کمونیست کارگری صحبت میکردید، را به شعلهٔ زیبای امیدی برای آیندهٔ ایران مبّدل کرد. منتها ، شما خود آگاه هستید، که ما ایرانیان از بس که از دست این فرقهٔ‌ها ( چون مجاهدین) یا احزاب، گزیده شدیم که از هر ریسمان سیاه و سفید نیز میترسیم. بنابر این با احتیاط به آن ریسمان نزدیک میشویم. احتیاط بنده در کجاست؟ من از روز آشنایی با این حزب، به مطالعه مصوبات حزب و سفر در سایت روزانه و شرکت فعالانه در سایت آزادی بدون قید و شرط بیان، پرداختم.

شاید شما و دیگری این را صحیح ندانند، اما باور من بر این است، که اگر ما به عنوان عضو حزبی یا حامی حزبی ، مطلبی را مینویسیم، در اصل به نوعی نمایندگی حزب را نیز می‌کنیم. من نمیتوانم بگویم هستم و با لباسی سفید رنگ در خانهٔ شما را بزنم و بگویم برای پاک کردن دود کش شومینه آمده ام و یا پزشک هستم و با اسلحه شما را درمان کنم. آقای نادر بکتاش در جواب بنده، مرا بیشتر از بار اولشان شوکه کردند. بار اول، با ادعای اینکه “معیار آزادی بیان ، آزادی کمونیستهاست ” و بار دوم، نوع برخورد زشتشان با من و جملات بسیار منزجر کننده که بکار بردند.

باری من به این راحتی‌‌ها فرار نمیکنم. بنده با سوالام که از ایشان کردم، در واقع در منزل حزب کمونیست کارگری را تق تق زدم. ایشان در را باز کردند، و پس از شنیدن سوال من، آن را محکم به رویم با طعنه بستند و گفتند اگر راضی نیستم بروم جاهای دیگر!

. اما من نرفتم و نمیروم. چرا که حیف این همه تلاشی است که انسانهای ولایی چون منصور حکمت انجام داده‌اند. من پشت در ایستاده بودم. چرا که می‌دانستم در آن خانه افراد دیگری نیز هستند، که خود را و اعمالشان را با باورهای والایشان منطبق کرده اند. و شما با مقاله تان ، در را باز کردین.. از این رو مجددا، مرسی‌ که منو زیاد معطل نگذاشتین.

در مصوبات حزب کمونیست کارگری ایران از دنیای بهتر صحبت می‌کند. می‌گوید:

“…تغییر جهان و ایجاد دنیایی بهتر یک امید و آرمان همیشگی انسانها در طول تاریخ جامعه بشری بوده است. علیرغم رواج ایده‌های قدرگرایانه و خرافی اعم از مذهبی و غیر مذهبی حتی در دنیای باصطلاح مدرن امروز، ایده هایی که هریک به نحوی علاج ناپذیری و مقدر بودن وضع موجود را تبلیغ میکنند، زندگی واقعی و عمل روزمره توده‌های وسیع مردم همواره حاکی از یک امید و باور عمیق به امکان پذیری و حتی اجتناب ناپذیری یک آینده بهتر است. این امید که دنیای فردا میتواند از محرومیت‌ها و مشقات و کمبودها و زشتی‌های امروز رها باشد، این اعتقاد که عمل امروز انسان ها، چه جمعی و چه فردی، در تعیین چند و چون دنیای فردا موثر است، یک نگرش ریشه دار و قدرتمند در جامعه است که زندگی و حرکت توده‌های وسیع مردم را جهت میدهد. .”

اضافه می‌کند:

” کمونیسم کارگری قبل از هر چیز به اینجا تعلق دارد، به امید و اعتقاد انسان‌های بیشمار و نسلهای پی در پی به اینکه ساختن یک آینده بهتر، یک جهان بهتر، بدست خود انسان، ضروری و میسر است”

می‌بینید، اینجا می‌گوید به دست خود انسان. کدام انسان؟ خوب همین آقای نادر بکتاش که اعلام می‌کند، به این حزب اعتقاد دارد، باید که یکی‌ از همین انسانها باشد!!!.من اینگونه می‌اندیشم

از وقتی‌ که شما صرف کردین و تلاشی که در جوابی مهربانانه و منطقی‌ به مقالهٔ من دادین، این وصلت عقیده و عشق به حزبتان و انسان را منطبق با عملتان میتوان دید . جوابتان هم با زبانی‌ ساده بود. زبانی که من با آن آشنا هستم. از کلمات پیچیده‌ای که مجبورم میکرد دنبالشان بگردم، تا معنا یشان را پیدا کنم، خود داری کردین. من اسم این را می‌گذارم، استفاده از هر لحظهٔ مناسب، برای مبارزه در راه آزادی انسان در هر عرصه زندگی‌. مبارزه که فقط در خیابان رفتن و شعار دادن نیست. آگاهی‌ دادن، والاترین نوع مبارزه هست.

تلاش دست اندرکاران و اعضا این حزب، مطمئنا بر این است، که به کمک مردم ایران، ایرانی‌ آزاد و برابر را ایجاد کنند. و سپس جهانی‌ آزاد و برابر. خوب برای چنین ایرانی باید که از من نوعی که یک ایرانی‌ و یک انسان هستم و می‌خواهم که در راه صحیحی همیار و همکار مبارزی باشم، را باید جدی گرفت.

آیا شما فکر می‌کنید که با این تصویری که آقای نادر بکتاش از خود میدهد، کسی‌ حاضر باشد که دست در دست به ظاهر مبارزه ایشان بگذرد؟ و ایشان با ادعای حمایت از حزب کمونیست کارگری اینطور با آزادی و با من سوال کننده برخورد می کند؟

شخصی‌ که مبارزه‌ای را شروع می کند، باید که لباس رزمی مناسبی نیز به تن‌ داشته باشد. با ابزار صحیح (حزب)، و سربازان خوب و آموزش دیده، میتوان برنده از جنگ بر علیه حکومت خون خوار ایران بیرون آمد. که در اصل در حال حاضر، این هدف اصلیست.

جملات صمیمانهٔ شما در انتهای مقاله تان این بود که :


“”امیدوارم این پاسخ من بیشتر توانسته باشد نگرانیهای شما را پاسخ گوید. ممکنست این پاسخها برایتان کافی نباشد و قانع نشوید. راهش اینست که دیالوگتانرا ادامه دهید. با ادبیات حزب ما با اسناد حزب ما آشنا شوید. در کنار ما در کمپینهای ما حاضر شوید. این حزب حزب شماست. ما به شجاعت شما به انسندوستیتان و به آزادیخواهیتان نیاز داریم. دوستانتانرا هم خبر کنید. جای همه آزادیخواهان در این حزب است. زنده باشی!””

مرا دلگرم کرد. من نیز آن دلگرمی‌ را به دیگران منتقل خواهم کرد. من از این کار شما یاد گرفتم، که باید برای دیگری بدون این که او مشخصا از من کمکی‌ خواسته باشد، اگر کاری از دستم بر آید، انجام دهم. تا به این طریق جواب، محبت شما را که با مقاله تان به من دادید، داده باشم.باور کنید این وجود انسانهای درست و انسانی‌ است، که باعث میشود، انسانهای بیرون حزب، به آن اعتماد کرده و جذب آن شوند. . در نهایت مجددا ممنون.

منابع دیگر:

(۱)سیمین آبادی: آیا “آزادی کمونیستها” معیار آزادی بیان جامعه است؟ سوالی از سوی یک نو آموز

http://www.rowzane.com/index.php/vije/177-1391-04-27-18-09-19/10419-b

(۲)سعید صالحی نیا: پاسخ من به سوال رابطه معیار، آزادی، آزادی بیان و آزادی کمونیستها

http://www.rowzane.com/index.php/vije/177-1391-04-27-18-09-19/10490-b

(۳)مجموعه مقالات مربوط به آزادى بیان

http://www.rowzane.com/index.php/vije/177-1391-04-27-18-09-19