مشکل زهره مهرجو این است که انگار با انتزاع و تمرکز میانه خوبی ندارد و سطوح بحث را که ناشی از لایه لایه بودن و طبقه طبقه بودن واقعیت است متوجه نمی شود، و یا تمرکز کافی نشان نمی دهد.
در زمینه برنامه ای، خواست حزب «آزادی بیان بی قید و شرط» است. این خواست میتواند در عرصه های مختلف و شرایط گوناگون فرمول های بیانی مختلف پیدا کند، آیه قرآن نیست، بلکه اصلی پایهای برای هدایتی سیاسی است. آنچه من نوشتهام نوعی فرمولبندی سیاسی در رابطه با مثلاً زنان و کارگران است. ممکن است همه کسانی که با «آزادی بیان بی قید و شرط» موافق هستند با آن ها توافق نداشته باشند و فرمول های دیگری بری بیان آن در عرصه سیاست داشته باشند.
با منطق زهره، حتی «کودکان مقدمند» هم نادرست است زیرا نباید هیچ گروهی را بر گروههای دیگر مفدم کرد؛ منتزع از شرایط زمانی و مکانی، یعنی سیاست.
من صرفاً میتوانم به ایشان پیشنهاد کنم که نوشته مرا دوباره با انتزاع خواست های پایهای و برنامه ای از شعارها و فرمولبندی های سیاسی ناشی از شرایط سیاسی ـ اجتماعی ـ تاریخی معین بخوانند.
در مقاله «حجاب اجباری و برهنگی زنان، در روی یک سکه اند … » (روزنه)، این مساله به نحو بارزتری خود را نشان می دهد. یک مساله مشخص با برهنگی علیا در مصر به عنوان یک اعترض فردی غلیه فشار و عفاف اسلامی شروع شد (در تداوم حرکات تاریخی دیگر در همین زمینه) . با برهنگی شیفته احتمالاً در چارچوب نیازهای حرفهای و برای تفکیک هویت خود از داوری های رایج نسبت به زنان در کشورهای اسلام زده که بعد ماهیت سیاسی گرفت ادامه پیدا کرد. و بالاخره با تقویم مریم نمازی تبدیل یه یک حرکت سیاسی آگاهانه اعتراضی سازمان یافته شد. وجه مشخصه اصلی این حرکات نه برهنگی که نوعی اعتراض سیاسی به اسلام بود. حتی جمهوری اسلامی هم این را فهمید و کیهان نوشت : « گلشیفته با برهنه شدن علیه نظام مقدس اسلامی کشورمان فعالیت میکند».
زهره مهرجو موافق نیست. اگر بخواهم ساده کنم، ایشان فکر میکند که کل این حرکات بیربط به واقعیت و از نظر سیاسی بی نتیجه هستند. این عقیده حق طبیعی ایشان است.
اما مساله اصلی من این نیست، شیوه برخورد و متدولوژی و نگاه عمومی ایشان نسبت به مسائل است. زهره تاریخ برهنگی و پوشش و انواع و اقسام آن را در تمام زمان ها و مکان ها و اقصی نقاط جهان و این که کی و کجا زنان کون برهنه بودند و کی و کجا مردان بیحیا و لخت شدند و کی و کجا مخلوطی از هر دو و کی و کجا هیچ کدام، مفصلاً توضیح می دهد. بیشک دایره اطلاعات ایشان حیرت انگیز و تحسین برانگیز است. اما اینها حتی تئوریک ـ سیاسی هم نیست، ماهیت یک تز یا رساله دانشگاهی را دارد که آدم میتواند در کشوی میزش بگذارد و هر موقع لازم داشت که در مورد برهنگی و پوشش تحقیق کند، آن را بیرون بکشد. چه ربطی به مساله برهنگی شیفته دارد؟ مستقل از این اتفاقات روز مربوط به برهنگی، در هر زمانی میتواند تدوین و منتشر شود و عدهای آن را بخوانند و در کشوی میز بگذارند.
به نظر میآید که ایشان معلم و استادی چیزی باشند و یا به سادگی یک کتاب خانه متحرک با انبوهی از اطلاعاتی که دائما سرریز می کند. قطعاً بسیار مفید است و به یک حزب سیاسی و بویژه کمونیستی میتواند کمک کند، اما «هر چیزی چایی دارد و هر چیزی مکانی»، به عبارت دیگر انتزاع و تمرکز هم خوب چیزی است !
بگذارید با این مثال شوخناک تمام کنم. دوستی به خانهام میآید و میگوید : فلانی، ظهر غذا نخوردم، چیزی در بخچالت داری بلمبونیم؟ من هم در حالی که مشعول آماده کردن غذا میشوم شروع میکنم به توضیح دادن در مورد تاریخ غذا و آشپزی و تفاوتهای آنها در ادوار مختلف تاریخی و کشورهای متفاوت و ارتباظ شان با فرهنگ و تأثیرش بر اخلاق و ارتباظش با مبارزه طبقاتی و سلائق گوناگون که خود بستگی به موقعتت اجتماعی و چاق و لاغر بودن کیف پول دارد. این بحثها
آنقدر جالب است، که دو سه بار چلو و خورش را می سوزانم و دوباره شروع می کنم. بالاخره بعد از ده ساعت غذا آماده می شود، سر میز میگذارم و میگویم : بفرما، کیف کن. جوابی نمی شنوم. بعد از ده ساعت برای اولین بار بگاهی به او می اندازم، جوابی نمی آید. دستش را می گیرم. سرد سرد است. بیچاره انگار چند ساعتی میشود که از گرسنگی مرده است.
شام را تنها می خورم، انصافاً چلوخورش خوشمزه ای از آب درآمده است.