درک لیبرالی و بورژوائی آقای سعید صالحی نیا از مقوله آزادی

بخش مهمی از نگاه کمونیستی به جامعه و تحولات اجتماعی که مارکس و انگلس تدوین کردند نگاه طبقاتی به مقولات سیاسی از دولت و پلیس و دستگاه قضائی و مذهب و ناسیونالیسم تا مبارزات کارگری و اجتماعی و زنان تا تبعیضات نژادی و جنسی و مذهبی تا مقوله های آزادی و برابری می باشد. در دیدگاه کمونیستی تمام نهادها و مقولات مهم مربوط به جامعه به منافع اقتصادی و سیاسی طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر و جدال بین این دو طبقه گره خورده است و در متن یک مبارزه طبقاتی قابل درک و فهم هستند. آقای صالحی درک طبقاتی مارکس از مقوله آزادی را مربوط به دوران پیری او و اشتباه تلقی میکنند. این درک آقای صالحی نیا در تناقض آشکار با کمونیسم مارکس و کمونیسم منصور حکمت است. این درک او یک درک بورژوائی و لیبرالی از آزادی و آزادی بیان است. به کامنتهای زیر توجه کنید تا مسئله روشن گردد. آقای سعید صالحی نیا در کامنتهایی که زیر پستی از طرف زهره مهرجو در صفحه “آزادی بدون قید و شرط بیان” گذاشته است این درک لیبرالی و بورژوائی خود را بروشنی به نمایش میگذارد. من ابتدا پست مذکور را می آورم و کامنتهای رد و بدل شده بین من و آقای صالحی نیا را در زیر می آورم.
پست زهره مهرجو:
کارل مارکس می گوید:
“برای دفاع از آزادی در هر عرصه ای و نیز برای درک آن باید سرشت ذاتی آزادی را ، بی توجه به مناسبات خارجیش در نظر گرفت..”
http://www.tipf.info/dar,setayeshe,matboate,azad.htm

کامنتهای اول و دوم سعید صالحی نیا:

“مرسی زهره عزیزم. این تلاش خوبی بود که نشان دهی مارکس از مطبوعات ازاد ستایش کرده و ازادی را ذات انسان دانسته.اما مارکس این تداوم را در بقیه اثارش حفظ نکرده. و بحث ازادی او با بحث درک طبقاتی از ازادی و طبعا ازادی بیان تداخل کرده است. همانطور که مارکس بحث مخالفت با اعدام را مطرح کرده اما پیگیذری لازم را نداشته در تمام عمرش. البته مسئله تاثیر شرایط تاریخی او را نباید منکر شد”.

“در سال ۱۸۴۴ مارکس در مقاله “در باره مسئله یهود” به نقد درک لیبرال از ازادی می پردازد و با طبقاتی خواندن ازادی و تعریف طبقاتی از انسان، انسانرا به بخش استثمار شده جامعه تقلیل می دهد و ازادی را مختص اون طبقه می نامد. این پایه تئوریک واقعی لنینیزم را می سازد. بحث در “ستایش مطبوعات ازاد” مارکس بحثی است مربوط به دوران قبل این مبحث. مارکس هم متاقانه از اون مارکس دوره جوانی در جهات متعددی عقب نشینی کرد در سن بالاتر. از جمله اونها همین محدود کردن مبحث ازادی بود و دومش هم جبری نگاه کردن به پروسه تحول اجتماعی و نظریه فرماسیونها.”

کامنتهای حبیب بکتاش:

“آقای صالحی نیا میگویند که مارکس مقوله آزادی را با درک طبقاتی تداخل داده و از درک لیبرال آزادی نقد کرده. نظر آقای صالحی نیا این است که مقوله آزادی یک مقوله طبقاتی نیست و تداخل طبقه و آزادی اشتباه است. اما آزادی دقیقا یک مقوله طبقاتی هست. خفقان لازم شده است تا منافع طبقه حاکم (طبقه سرمایه دار) تامین شود، حفظ شود، رشد یابد و ادامه پیدا کند. کسانی که خفقان را بر جامعه تحمیل میکنند از سر تمایل ذاتیشان به سلب آزادینها نیست که اینکار را میکنند بلکه اینکار را میکنند بخاطر اینکه اگر نکنند منافع طبقاتیشان بخطر میافتد. این باید از مقدمات کمونیسم باشد.”

“آزادی یک مقوله طبقاتی هست. هر پدیده سیاسی در یک جامعه طبقاتی یک مقوله طبقاتی هست. تا زمانی که جامعه به طبقات تقسیم شده اند آزادی بیان یا هر آزادی دیگر تنها در یک شکل و شمایل تحریف شده و محدودی میتواند وجود داشته باشد. جوامع غربی شاهدی زنده بر این ادعاست. در این جوامع آزادی بیان یا اشکال دیگر آزادی تا زمانی وجود دارد که قدرت حاکمه (قدرت سرمایه داران) آسیبی نبیند. اما زمانی که آزادی شروع کرد به ضربه زدن به قدرت سیاسی و کیسه های پول سرمایه داران به هزار و یک بهانه جلوی آن گرفته میشود. قانون ۷۸ در کوبک کانادا یک نمونه زنده آن است. تا زمانی که جامعه طبقاتی هست با هزار و یک پسوند پشت آزادی مثل “بی قید و شرط” ، “مطلق”، “نامحدود” ، “بی چون و چرا” و غیره هم نمی شود آزادی را تضمین کرد. خفقان هست بخاطر اینکه برای حفظ، تداوم، و رشد منفعت طبقه حاکمه لازم است. کسی که این را از بحث آزادی بیان نفهمیده باشد هیچ چیز از آن نفهمیده است. طبقاتی بودن امر آزادی یک مفهوم کلیدی برای درک آزادی هست.”

همانطور که ملاحظه میکنید هم در کامنت اول و هم در کامنت دوم آقای صالحی نیا درک طبقاتی آزادی (و آزادی بیان) مارکس را رد میکند و از درک لیبرالی دفاع میکند. ایشان میگوید: ” در سال ۱۸۴۴ مارکس در مقاله “در باره مسئله یهود” به نقد درک لیبرال از ازادی می پردازد و با طبقاتی خواندن ازادی و تعریف طبقاتی از انسان، انسانرا به بخش استثمار شده جامعه تقلیل می دهد و ازادی را مختص اون طبقه می نامد. این پایه تئوریک واقعی لنینیزم را می سازد.”  مخالفت آقای صالحی نیا با لنینیزم و اینکه درک طبقاتی مارکس پایه تئوریک لنینیزم را می سازد شکی در مخالفت آقای صالحی نیا با درک طبقاتی و حمایت او از درک لیبرالی مقوله آزادی بجا نمی گذارد.