به تنهایی نمی توانند

 لوکیشن اول– در ورودی پارک:نگهبانی با لباس فرم انگلیسی اسلحه به دست ایستاده است .قهرمان اصلی فیلم که یک رزمی کار چینی است به در ورودی پارک نزدیک می شود که نگهبان با بی احترامی مانع از ورود وی به پارک می شود و با اشاره دست به یک تابلو بر سر در پارک به وی می فهماند که  “ورود سگها و چینی ها به پارک ممنوع است” قهرمان اصلی در حالیکه بسیار ناراحت شده است جنب در ورودی پارک میایستد که ناگهان با دیدن ورود یک زن انگلیسی همراه با سگش به پارک از کوره دررفته و نگهبان را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و فرار میکند.
لوکیشن دوم-در ورودی پارک:چند جوان افغان به هنگام ورود به یک پارک عمومی در یکی از شهرهای ایران با تذکر نگهبان و با اشاره وی به یک تابلوی جدید بر سر دروازه پارک متوجه می شوند که “ورود افاغنه به پارک ممنوع است” اما اینبار قضیه فرق کرده است .نه خبری از قهرمان افسانه ای ورزشهای رزمی(بروسلی) است و نه جهان امروز امر انقلابی اش را با اتکا به تک قهرمانان به پیش میبرد.

چه باید کرد؟ ایا درگیری فیزیکی این چند جوان با نگهبان پارک مساله ای را حل خواهد کرد؟ شاید چنین درگیری ای مرحمی باشد بر غرور بر باد رفته انها اما عواقب آن (زندان ،اخراج از ایران و یا مجازاتهای متناسب با جرم در قانون مجازات اسلامی که چنین امری را محارب شناخته) شاید بسیار دردناکتر از عدم ورود به پارک باشد.اما اثرات مخرب چنین توحشی از جانب یک حکومت آنهم در عصر مدرن تا چه میزان بر زندگی افراد زیر سلطه چنین قانونی می تواند موثر باشد؟ چنین افرادی در صورت عدم یافتن آگاهی (آنهم فقط و فقط از نوع طبقاتی اش )از جامعه (به طور اعم و حتی از هم طبقه ای هایشان نیز) بیزار شده و حالت نفرت و کینه (نسبت به عموم نه به یک حکومت وحشی سرمایه دار مذهبی) در آنها بوجود خواهد آمد.                                                                                                        .
مساله مهاجرت انسانها به جاهایی دورتر از زادگاهشان مساله ای است که قدمتی به درازای عمر انسان دارد.این مهاجرتها به شیوه های گوناگونی انجام گرفته است:۱- کوچاندن(این نوع مهاجرت به واسطه قدرت حاکمه کشورهای توسعه یافته تر در جهت رونق بخشیدن به اقتصاد کشور مورد نظر در قبال استفاده از کار ارزان و یا حتی رایگان انجام گرفته که نمونه آنرا در کوچ اجباری سیاهپوستان از آفریقا به قاره آمریکا میتوان مشاهده کرد.کوچی که باعث ایجاد نوعی جدید از برده داری در قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی شد که تا بروز جنگهای داخلی آمریکا ادامه داشت و تا دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی قرن بیستم نشانه های برده داری به شیوه قانونی (انفکاک نژادی و ارجحیت نژاد سفید بر سیاه در قوانین مدونه وقت آمریکا ) وجود داشت.۲ـکوچ به واسطه قحطی و خشکسالی از یک منطقه قحطی زده به جایی با آب و هوای مناسب تر .۳ـکوچ به واسطه جنگ و نزاع های داخلی در یک کشور یا میان چند کشور متخاصم و عواقب جبران ناپذیر آن. ۴ـ کوچ به واسطه وضعیت ضعیف اقتصادی که یک کشور در یک سیکل خاصی با آن مواجه می گردد.و در این راستا کارگران برای یافتن موقعیت بهتر شغلی به جای دیگری مهاجرت می کنند. ۵ـ کوچ به واسطه تشکیل یک حکومت دیکتاتوری در محل زادگاه افراد مهاجر………….                                                                           از بزرگترین مهاجرتهایی که در صد سال اخیر رخ داده است میتوان به مهاجرت ارمنی ها به دلیل جنگ با دولت عثمانی به سایر کشورها ،کوچ طبقه کارگر ترکیه پس از انعقاد قرارداد ۱۹۶۱ آلمان با ترکیه در جهت رونق بخشیدن به اقتصاد رو به پیشرفت آلمان غربی ،کوچ مردم الجزایر و مراکش به فرانسه به واسطه حمله کشور مورد نظر به آنها و همچنین باز کردن دروازه فرانسه به روی طبقه کارگر ارزان مناطق یاد شده،کوچ ایرانیها به علت انقلاب ۱۹۷۹ به خارج از کشور (اروپا وآمریکا) و نهایتا کوچ افغا نها از سال ۱۹۸۰ به بعد به ایران به واسطه جنگهای داخلی اشاره کرد.
اما ظاهرا قضیه در مورد مهاجرت اخیر افغانها به ایران کاملا پیچیده تر از سایر مهاجرتها بوده است.در مهاجرتهای قبلی کشورها به علت توسعه یافتگی اقتصادی دارای یک توسعه یافتگی قانونی به شیوه ای هر چند نسبی بوده اند که این امر را نیز مدیون وجود اتحادیه های کارگری و فعالیت رهبران چپ و مارکسیست در بهبود بخشیدن وضعیت زندگی طبقه کارگر (چه مهاجر و چه سایرین) بوده اند. اما وضعیت در ایران کاملا متفاوت است ایران کشوری است که بنا به قانون وجود هرگونه اتحادیه و سندیکا ،امری غیر قانونی محسوب شده و تقریبا تمامی رهبران کارگری در زندان بسر می برند.ایران جایی است که سنت کار کشیدن از کارگر و عدم پرداخت مزد ماهانه به آنها به یک سنت دائمی برای کارفرمایان تبدیل شده است و اعتراضات کارگری در راستای دریافت مطالبات معوقه (و نه بالا بردن سطح دستمزدها یا بهداشت و اموزش یا کم کردن ساعات کاری یا حقوق برابر برای کارگران زن و مرد یا مبارزه برای عدم بهره کشی و کار از کودکان یا……)با شدید ترین حالات ممکنه از جانب حکومت مرکزی که همانند تمامی نظامهای استوار بر سرمایه از منافع سرمایه داران دفاع میکند،سرکوب میشوند.حال در چنین نظامی که دفاع از کارگرانی که دارای شناسنامه ایرانی هستند تا این حد سخت و دشوار شده است راه حل دفاع از یک میلیون کارگر افغانی که از کوچکترین مزایای انسانی (بهداشت ،بیمه،تحصیل و آموزش ،حقوق مکفی و برابری قانونی با سایر شهروندان)برخوردار نیستند چه چیزی میتواند باشد.
حکومت با استفاده از ابزار راسانه سعی در مخدوش کردن افکار عمومی مردم نسبت به طبقه کارگر مهاجر افغان دارد و از آنها (با توجه به آمار درج شده در روزنامه های رسمی کشور که کاملا آماری دروغین و بی اساس اند) به عنوان درصد مهمی از وقوع جنایات نام میبرد.این دروغ پراکنی و خارجی ستیزی (کارگر ستیزی) تا جایی پیشرفته است که حتی کارشناسان خبره فوتبال در مسابقات اخیر جام ملت های اروپا ،علت عدم توفیق آلمان بر ایتالیا را وجود بازیکنان ترک تبار در تیم یاد شده دانستند و به این نتیجه مهم رسیدند که ظاهرا چون آلمان از روح اصیل آلمانی اش دور شده و یک ترکیب ناموزون با اتباع خارجه ایجاد کرده است سیستم انضباط آلمانی که فقط مختص نژاد اصیل ژرمن هاست به هم خورده و نهایتا در هر جامی که شرکت میکنند نمی توانند موفقیت سالهای قبل را تکرار کنند.
حال این سیستم فوتبالی در اقتصاد ایران (و تمامی کشورهای مهاجر پذیر که در یک دوره بحران اقتصادی بسر می برند و این بحران و عدم بازدهی اقتصادی را متوجه بخش آسیب پذیر و بی حامی جامعه که همانا طبقه کارگر مهاجر است ،قرار میدهند) نیز رسوخ کرده و به این امر مهم پی برده اند که برای فرار از اعتراضات طبقه کارگر که به عواملی چون بیکاری ،پایین بودن سطح دستمزدها و……معترض اند طبقه کارگر افغان را سپر بلای خود نمایند و آنان را علت اصلی تمامی خانه خرابی های طبقه کارگر ایران معرفی نمایند.(همان کاری که سارکوزی در فرانسه در قبال طبقه کارگر مهاجر الجزایری و مراکش می خواست انجام دهد اما موفق به آن نشد.)
طبقه کارگری که به هر لحاظ از طبقه کارگر ایرانی در موقعیت بددتری قرار دارد ،مزد کمتری می گیرد ، هیچ گونه بیمه ای به وی تعلق ندارد،ساعات کاری وی به مراتب بیشتر و نوع کار وی سنگین تر است ،تحت حمایت هیچگونه قانون و نهادی نیست ،دوری از خانواده و مملکت فشارهای روانی اش را به مراتب بیشتر از هم طبقه ای هایش کرده است، مجبور است از حقوق ناچیز خود قسمتی را نیز برای خانواده اش در کشور اولیه بفرستد، سطح آموزش کودکانش در حد صفر است(طبق آمار ۴۰۰ هزار کودک افغان از تحصیل بی بهره اند) ، با دیدی تحقیر امیز به وی نگاه می شود و……حال واقعا کسانی با این درجه از سختی و محنت به تنهایی چه کاری میتوانند انجام دهند. شعارها هنگامی می توانند به پرچم یک حرکت تبدیل شوند که انعکاس واقعی آن در زندگی حقیقی انسانها بازتاب داشته باشد.شعار ” کارگران جهان متحد شوید”فقط نمی تواند به صورت یک نوشته زیبا بر روی دیوار فیس بوک یا در جلسات حزبی بر روی دیوارهای سالن جلسه خودنمایی کند بدون آنکه راهکاری برای این اتحاد به طبقه کارگر داده شده باشد.
برای طبقه ای که از حق تحصیل ،اموزش ،بیمه،ایجاد اتحادیه،خرید منزل و زمین،و این اواخر از حق رانندگی و ورود به پارکهای عمومی محروم شده است تنها میتوان یک راه حل را توصیه کرد.چنین توصیه ای نه فقط به آنها (طبقه کارگر افغان) که بیشتر به رهبران کارگری طبقه کارگر ایران است که در صورت ایجاد اتحادیه ها ،کمیته های کمونیستی،مجمع های عمومی و…..از دعوت و مشارکت رفقای افغانشان دریغ نورزند و به هنگام اعتراضات کارگری ،تابلو و پلاکاردهای حمایت از کارگران افغانی را به مثابه رفقای هم طبقه ایشان در دست داشته باشند.در این راه هیچ امیدی به احزاب ناسیونالیست و مرتجع ایرانی نمیتوان بست کسانی که هنوز هم از شکست اشرف افغان در ۴۰۰ سال قبل برای خود داستان سرایی میکنند و برای تحقیر کارگران افغانی از کلمه افاغنه استفاده می نمایند.این روشنگری تنها و تنها در دستان احزاب کمونیستی ایران (آنهم نه نوع بورژوایی یا ضد کارگری اش)است تا راهکاری هرچند کوچک (اعلامیه، کمپین های متعدد،برنامه های تلویزیونی و رادیویی ،چاپ مقالات ،استمداد از نیروهای کارگری و نهادهای وابسته به آنها در خارج کشور و جذب و پرورش رهبران کارگری در جمعیت یک میلیونی طبقه کارگر افغان و…)را در راستای بر افروختن شعله امید به آینده ای بهتر برای طبقه مزبور فراهم نمایند                                                   .