“به خانه ام بیا” (تقدیم به کلاغ یاد تو)

به خانه ی من بیا
ظرفی مسین را پر از انار کرده ام
به خانه ی من بیا
ظرفی مسین را پر از انگور کرده ام
روزی کنارم اناری چیدی
روزی خوشه ای انگور در سبدم انداختی

به خانه ام بیا
ایوان را فرشی از خاطره کردم
اطراف فرش بوی پونه میدهد
ریز زنبورهای یاد تو اطراف فرش ایوان می چرخند
ایوان را بوی پونه گرفته

به خانه ام بیا
پنجره ی ایوان آبیست
بیا به خانه ام
جلوی پنجره گلدان های سفالی گذاشته ام
گلدان های پر از ریحان

به خانه ی کوچکم بیا
بادی از پایین روستا به پنجره میخورد
بوی ریحان را تقدیم ظرف مسین میکند
انگور بوی ریحان میگیرد

به خانه ی کوچکم بیا
حوضچه ی حیاط پراز نرگس است
حوضچه ی حیاط پر از سیب است

به خانه ام بیا
سنگ فرشی از رد پای نگاهم
حوضچه را به در گره داده است

به خانه ام آمدی
ظرفی مسین پر از نگاهت بیار
سبدی از حضور همیشگی ات بیار

به خانه ام بیا
نگاه
برای آمدنت کلاغی بهاری شدم
برای جفت گیری آشیانه را رنگ آمیزی کردم

به خانه ی کوچکم بیا
زیر گلدان های ریحان کبوتری لانه کرده است
زیر گلدان
کبوتری به حوضچه نگاه میکند

(علی رسولی)