رندی و کجروی !

سلام رحمان . هنوز خواندن نوشته ات را تمام نکرده بودم ؛ که خودم شروع به نوشتن کردم . کمی چپ و راست زدم و درفکربودم که از کجا شروع کنم . امیدوارم این ادبیات نخراشیده مرا به حساب بی احترامی نگذاری . زور میزنم که ساده بنویسم . تومطلبی نوشتی درمورد انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و نظرات خودت را عنوان کردی .
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=36692:2012-07-05-09-18-05&catid=11:2009-09-22-08-59-59&Itemid=15

آخرمطلب هم یادآوری کردی که حرفهای بیشتری داری برای زدن دراین زمینه . مطلب را که میخواندم بدون هیچ مکثی فقط خنده ام گرفت . بعد دلم گرفت و با خودم گفتم هرچند اختلاف نظرسیاسی زیاد داریم و طبعا روشهای متفاوت ، ولی دوستانه نکاتی را ازمن درگوشه ذهنت بایگانی کن . شاید روزی به دردت خورد.

اول اینکه سراین موضوع مشخص ؛ به هیچ وجه دیگرادامه نده که میشوی همان پرنده ای که هوس راه رفتن به سبک دیگران را کرد و خودش را هم از یاد برد . انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی که به نام “مریم پاک رهایی ” کلید خورد، ازحد و اندازه درک شما خارج است ؛ آن هم نه به دلیل عدم شعور در شخص شما ؛ بلکه دقیقا به دلیل نداشتن محتوایی انسانی و قابل دفاع و نداشتن شناختی عملی و جدی !

انقلاب مسعود و مریم و کل ساختارفکری و سیاسی مجاهدین را ، نه از روی نوشته میشناسی و نه از روی فیلم و کلیپ و بقیه تبلیغات ! به همین دلیل بودن شما درخط سیاسی مجاهدین هم, قابل نقد وحتی طنزنیست . مطمنئم اگرمیدانستی و یا بقیه هم ازداستان ایدئولوژیک ( شتر؛ گاو ، پلنگ ) ساخته ذهن مسعود و همان انقلاب درونی سرسوزنی درک واقعی داشتند …حتما تجدید نظراساسی میکردید ! اینکه شماها از نتیجه کارهم برداشت درستی نمیتوانید بکنید که : انقلابی که قراربود به سرنگونی قطعی راه ببرد و حالا درغیبت مسعود رجوی ؛ خانم مریم رجوی با هارترین جناحهای سیاسی امریکا عکس انقلاب درونی بگیرد و مفتخرباشد . و حتما زنده به گور کردن بقیه نیروها درعراق را محصول انقلاب ایدئولوژیک و پیروزی جاربزنید واسمش را مبارزه و قیمتش هم اسارت مستمر نیروها ! بعد هم تمام اشکالات را به گردن زمین کج و زمانه لج انداخت ! کی به کیه ؟

آن قدیمیها یادشان هست که ضرورت انقلاب ایدئولوژیک از کجا آغازشد ! الزاماتش چه بود ؟ با چه مکانیزمی چه عملکردی داشت ؟ بعد از آتش بس جنگ صدام و خمینی ، ادامه ماندگاری بی ثمرو احمقانه درعراق توجیه منطقی خودش را نیاز داشت . ابتدا ازدواجهای تشکیلاتی و دسته جمعی باب شد تا نیروها پراکنده نشوند . اما مدتی بعد خودشان میگفتند که فهمیدیم چاره کار برای حفظ نیرو ، ازدواج نیست بلکه طلاق است . بعدها برای قوام بتون طلاق جهت حفظ نیرو ؛ سیم خاردارهای اضافه دراطرف قرارگاه ، و زندان قرارگاه در سال ۱۳۷۳ که ناراضیان را به نام مریم و به خاطر انقلاب درونی به صلابه کشیدند ! رسما میزدند؛ شکنجه شدند و آدمها یی کشته شدند به خاطر انقلاب ایدئولوژیک…. وصد البته بودجه های میلیونی صدام که با آمار موجودی نفرات درقرارگاه اشرف تنظیم میشد !

بهتراست کمی درتابلوی فرضی بگردیم . اگردرمقطع ۳۰ خرداد ۱۳۶۰مجاهدین موفق میشدند رژیم را زمین بزنند ( سرنگونی کوتاه مدت ) انقلاب ایدئولوژیک به خاطر سایه انشعاب دربلند مدت ؛ ضرورت پیدا نمیکرد …اگرحتی درمقطع عملیات فروغ هم موفق شده بودند دیگرنیاز به ادامه تنوری بافی های تخمی نبود . اینکه مسعود رجوی بعدها و درهرنشستی با قاطعییت میگفت : خدا نخواست ما در۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و درعملیات ۱۳۶۷ پیروزشویم چون باید از دالان انقلاب ایدئولوژیک گذرمیکردیم ….. ما داشتیم با سرعت میرفتیم که خداوند درتنگه چارزبر، یقه ما را گرفت و گفت : کجا ؟ اول انقلاب …..و کاراین تئوری بافی ها ابلهانه به جایی رسید که درنشستهای طعمه سال ۱۳۸۰ رسما اعلام کردند هرمبارزه ای دراین دنیا ؛ باید فقط ازکانال انقلاب درونی مجاهدین بگذرد تا پیروز شود ! ( ای کاش میبودی و فقط چند روز از نزدیک خودت تجربه میکردی تا ببینم بازهم از ضرورت کارخانه انسان سازی زورکی رجویها و پیام سیاسی و فلسفی مینوشتی یا نه ؟ )

واقعیت این است که بنا به تعریف شما ، که نوشته ای : اول باید انسان شد و بعد مسلح به هدف و اعتقاد…نتیجه میگیریم که :
طفلی که از مادر متولد میشود هنوز انسان نیست ؛ مشتی گوشت و پوست و استخوان است. رشد انسان محصول روابط اجتماعی است . در نظرگاه و تئوری ایدئولوژیک مجاهد خلق ، تمامی مناسبات جامعه درهرشکل و جغرافیایی ؛ ضد ارزش و ضد انسانی و استثماری است . تنها جایی که از استثمارخبری نیست قرارگاه اشرف است . ورود به این قرارگاه برای همه جانوران آزاد است و انقلاب ایدئولوژیک درونی همه را تبدیل به انسان میکند . به قول آقای رجوی : قرارگاه اشرف قبرستان سرخود است کسی که وارد آن شد یا به هر قیمت انقلاب میکند و مجاهد میشود و یا جنازه ! ( نتیجه گیری تئوریک شما شبیه تجربه عملی ماست )

لاروبی انسان با انقلاب ایدئولوژیک درونی و تف و تیر و زندان و خلاصه به قول خانم رجوی: رابطه انقلاب ایدئولوژیک با شماها ( نیروها و جامعه ) مثل رابطه بچه با آمپول است که بچه ها ذاتا نمی فهمد وازآمپول میترسد ولی نهایتا به نفعش است پس باید آمپول را با زور زد و این ضرورت است؟! این همان استدلال آخوند حاکم است که خمینی گفت : مردم صغارهستند و نیاز به قیم دارند ! لازم باشد همه را به زوربه بهشت میبریم لیکن…..

انقلاب بی سابقه مریم که نه ربط و تشابهی به انقلاب فرهنگی مائو دارد و نه ابلیسی چون خمینی….این هم یک جمله دیگرازنوشته شماست… حرف یا دعوا برسرمحتوای مشابه است درتفکرموجود اسلام انقلابی یا هردست خردیگری ! والا این را هرکودکی میفهمد که خمینی شبیه مائو نیست مائو شبیه هیتلرنیست و خلاصه هیچکس شبیه دیگری نیست ! ولی کارکرد عنصرایدئولوژی و با نتایج مشابه را ، انسان درعمل نفس کشیده است . این تشابهات محتوایی؛ ساخته و پرداخته ذهن کسی نیست . اینها وجود داشت و دارد . عملکردش هم همان بود که دیدیم . اینکه تحت چه شرایطی مریم و مسعود ، تن به انواع رقص های رهایی درزمین سیاست میدهند …..مربوط به انتخاب خودشان و حرف آخراست . حرف اول را بارها گفته ام که : زورت به حریفت نرسید مثل عقرب برگشتی وخودت را زدی . نیروی اعتماد کرده را با نام انقلاب ایدئولوژیک به صلابه کشیدی و قیمت انواع رقصهای ابلهانه را از زندگی دیگران گرفتید وبعد هم رفتی پشت تریبون هرالاغی ؛ تا ازعدالت درمقابل سیاست دفاع کنی…. ای بابا بی خیال !!

ادامه نتیجه گیری ازنوشته شما : شروع کارمجاهدین و اینکه درسالهای بنیان گذاری ضربات مستمرتشکیلاتی و نظامی؛ میخوردند ؛ فقط به این دلیل بود که انسان نبودند چون آن موقعها هنوز انقلاب ایدئولوژیک اختراع نشده بود ، ولی هدف و اعتقاد داشتند !…..بعدها وبا اختراع انقلاب درونی ایدئولوژیک ؛ انسان شدند ؛ ولی هدف و اعتقاد نداشتند ! البته اگرموس موس کردن زیرخایه هرمارمولکی و بازی نرد عشق سیاسی با هرنره خری و آویزان شدن به بالای هرسیستمی برای رسیدن به حاکمییت سیاسی ازطرف رهبرعقیدتی ، اسمش هدف و اعتقاد نباشد .

باردیگرازتو تقاضا میکنم که به هیچ وجه وارد ماله کشی ریدنهای ایدئولوژیک رهبرعقیدتی به تاریخ ایران و انسان نشوی. چون شدنی نیست مثل کامبوج ؛ کره شمالی ؛ حکومت اسلامی درایران…..چون از انقلاب دورنی وتمامییت مجاهدین هیچ نمیدانی ! نمیدانی ؛ چون درمتن نبودی وازفرایند تبدیل انسان به عنصرایدئولوژیک اصلا خبر نداری . تاریخ را درهراندازه ای ( حوض ؛ استخر، دریا ) سلیقه ای نمی نویسند !

سوژه برای سرگرمی و شعروشعارهای شماها در حاشیه کم نیست…..مثل همیشه ! این موجود عجیب الخلقه انقلاب ایدئولوژی ، اگر قابل دفاع بود ؛ مجاهدین خودشان آخوند قلم زن الاف کم ندارند ورهبرعقیدتی نیازی به غیبت کبری پیدا نمیکرد ……اسکولت کرده اند پدرجان !

با احترام : رونوشت به رحمان کریمی و شرکاء !

اسماعیل هوشیار
۱۶٫تیر.۱۳۹۱