براستی مسبب اینهمه ویرانگریها کیست؟

* جمهوری اسلامی اگر با موجودیت خود فرهنگ، سیاست و روابطه اجتماعی در ایران را به ۱۴۰۰ سال به عقب راند، امّا نابخردی سیاستهای منطقه ای اش در طی سه دهه اخیر اعتبار، وجه وهویت ایرانی در عرصه بین المللی را نابود ساخت. ترمیم و بازسازی همهء این اعتبار فروریخته، پس از جمهوری اسلامی، نیازمند نیروی عظیم انسانی آگاه، فرهیخته و مدیران سیاسی مدبّری است که صرفا ً به شکوه و سرفرازی ایران میاندیشند. ولی امروز این پرسش مطرح است که بواقع چه کسانی و چه گروه بندیهای سیاسی عامل فروپاشی همهء حیثیت واعتبار ایران در سطح بین المللی شده اند؟ آیا سکوت و بی عملی ما، چون جامعه شهروندی ایرانی، در مقابله با یکی از عقب ماندترین حکومتهای تاریخ بشری، موجبِ ریزش همهء حیثیت و هویتِ تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما در نزد جهانیان شده است؟ و یا تداوم اینهمه ویرانگری و سقوط ایران بمثابه تمدنی کهن در عرصه بین المللی، به آن دسته از گروه بندیهای درونِ اپوزیسیون و جامعه روشنفکری مرتبط میگردد که برای برون رفت از این منجلاب تحقیر و فروپاشی هنوز تدبیر مؤثری را طرح نریخته اند؟ براستی چه کسانی مسبب همهء این ویرانگریها و شرایط حقارت آمیزی است که ایران بدان دچار شده است؟ 
کوروش اعتمادی
۶ ژوئیه ۲۰۱۲
Koroush_etemadi@hotmail.com

تحریم نفت و لغو بیمه خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی از سوی اتحادیه اروپا از اوّل ژوئیه امسال، بمعنای شکست مذاکرات جامعه بین المللی با تهران بر سر معضل هسته ای است که بمدت ده سال است به درازا کشید. اگر چه در روز پایانی نشست مسکو، جلیلی، رئیس شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی از مذاکرات خود با گروه کشورهای ۵+۱ ابراز رضایت کرد، ولی بالاخره در نخستین روز ماه ژوئیه، ۲۷ کشور اتحادیه اروپا تصمیم نهایی خود مبنی بر تحریم نفتی جمهوری اسلامی در محدودهِ کشورهای اتحادیه اروپا را اعلام کردند. و متعاقب آن نیزشرکتهای بزرگ بیمه اتحادیه اروپا از عدم تمدید بیمه خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی که حاملِ محموله های نفتی به مقصد بازار جهانی است خبر دادند. میبایست یادآور شد بر اساس آمارها موجود؛ ۹۰ درصدِ بیمه خطوط کشتیرانی در غرب متعلق به شرکتهای اروپایی هستند و بدین خاطر از این پس شاهد خواهیم بود که جمهوری اسلامی در آینده در صورت اجرای واقعی طرح تحریمها، جهت صادرات نفت خود به دیگر اقصی نقاط جهان با یک دشواری عظیمی روبرو خواهد بود.
تحریم نفتی جمهوری اسلامی از سوی اتحادیه اروپا بدین مفهوم است که از این پس تهران، ۱۸ درصد از بازار نفت خود را از دست خواهد داد. همچنین میدانیم بسیاری دیگر از کشورهای جهان که از عمده وارد کنندگان نفت از جمهوری اسلامی هستند، ناچارند از اجرای تحریمهای اخیر تبعیت کنند و تلاش ورزند تا در این نابسامانی بازار نفت که هر روز ابعاد گسترده تری بخود میگیرد، منابع دیگری را جایگزین نفت وارداتی خود از جمهوری اسلامی کنند. بطورعمده نوسانات آماری در ماههای اخیر نشان میدهند که دیگر کشورهای وارد کننده نفت از جمهوری اسلامی که خارج از محدودهء اتحادیه اروپا قرار دارند، واردات نفت از ایران را بشدت کاهش داده اند. از جمله این کشورها میتوان از کره جنوبی نام برد که در حال حاضر دولت این کشور اعلام کرده است به هیچوجه برای تضمین مصارف سوختِ خود در آینده ریسک نخواهد کرد و از این رو از واردات نفت از جمهوری اسلامی خودداری میورزد. ژاپن واردات نفت از جمهوری اسلامی را در ماه ژوئیه متوقف خواهد کرد و اعلام داشته است از اواسط ماه اوت اگر بیمه دولتی ژاپن تضمینی برای حمل نفت از ایران به ژاپن ارائه دهد، واردات نفت از ایران را از سر خواهد گرفت. چین که یکی از بزرگترین شرکای اقتصادی جمهوری اسلامی در طی سالهای اخیر بوده، تا کنون ۲۵ درصد از واردات نفت خود از جمهوری اسلامی را کاهش داده است. با توجه به سرمایه گذاری کلان دولت چین در بازار نفت عربستان، بنظر میرسد این کشور نهایتا ً در همان مسیری گام بردارد که کره جنوبی برداشته است و آنهم قطع وابستگی مستقیم به بازارِ نفت جمهوری اسلامی است. بی شک در آینده نزدیک عربستان سعودی عمده تأمین کننده انرژی برای کشور چین، این بزرگترین ابر قدرت اقتصادی جهان، خواهد بود.
با توجه به محدودیت های تجارت نفتی جمهوری اسلامی با جهان، ارزیابی میشود که جمهوری اسلامی در آینده نزدیک حدود یک میلیون و ۲۰۰۰۰۰ هزار بشکه تولید نفت خود در بازار جهانی را بطور روزانه از دست بدهد که زیان ناشی از این کاهش تولید، معادلِ ۹۰۰۰۰۰۰۰ دلار در روز خواهد بود.
و از سویی دیگر میدانیم همهء پیشداوریهای جمهوری اسلامی در رابطه با افزایش قیمت نفت در بازار جهانی در صورت تحریم نفتی اش کاملا ً اشتباه بوده است. چرا که برخی کشورهای عمده صادر کننده نفت با افزایش تولیدات نفت خود، کمبود و کاهش نفت جمهوری اسلامی در بازار جهانی نفت را بخوبی جبران کرده اند. بر طبق گزارشات موجود عربستان سعودی تولید نفت روزانه خود را تا مرز ۱۰ میلیون بشکه در روز افزایش داده است و همچنین پیش بینی میشود دولت عراق تولید نفت خود را در آینده نزدیک تا سقف ۵ میلیون بشکه در روز برساند. و متعاقب آن دیگر کشورهای نفت خیز حوزهء خلیح فارس از جمله قطر، کویت و امارت در تلاش میباشند که تولیدات نفت خود را افزایش دهند. و همچنین گزارش میشود بزودی عربستان سعودی خط لوله نفتی که صدام حسین در دوران جنگ ایران و عراق از طریق عربستان سعودی به دریای سرخ کشیده بود، جهت دور زدن تنگه هرمز، مورد بهره برداری قرار دهد. گفته میشود میزان صادرات نفت از این خط لوله به دریای سرخ بطور روزانه یک و نیم میلیون بشکه در روز خواهد بود. البته پیش از اینهم امارات با دور زدن تنگه هرمز تلاش کرده است تا نفت خود را از طریق دریای سرخ به بازار جهانی صادر کند. از همین رو طبیعی است با افزایش ظرفیتهای تولید و صادرات نفت از سوی عربستان سعودی، عراق و دیگر کشورهای نفت خیز، قیمت نفت در بازار جهانی رو به کاهش بگذارد. در همین رابطه برخی از کارشناسان نفتی ارزیابی کرده اند بسیار محتمل است قیمت نفت در آینده تا مرز ۴۰ تا ۵۰ دلار کاهش یابد و بی تردید این کاهش قیمت موجب درهم ریخته شدن هر چه بیشتر برنامه های اقتصادی جمهوری اسلامی خواهد شد که بودجه سالیانه خود را عمدتا ً بر قیمت نفتِ پیش از ۱۰۰ دلار تخمین زده است.
کاهش قیمت نفت، عدم امکان صادرات نفت و گستردگی ابعاد تحریمها، ایران را در آستانه یک فاجعه اقتصادی قرار داده است. نمودارهای اقتصادی در ایران گواه بر این است که کنترل قیمت های ارزاق عمومی مردم از دستان دولتیان خارج شده و صنایع غیر نفتی در ایران در حال فروپاشی و ورشکستگی هستند. بر طبق آمارهای داده شده حدود ۴۰ درصد از صنایع غیر نفتی در ایران ورشکسته میباشند که بی شک با توجه به وخامت اوضاع اقتصادی و شدت یابی تحریمها، این سقوط اقتصادی در بخش غیر نفتی گسترده ترخواهد شد. امّا بحران و فروپاشی اقتصاد و تجارت از سویی دیگر دست بزرگترین مافیای اقتصادی، سپاه پاسداران را برای کنترل بیشتر کشور باز خواهد کرد.
همچنین در ادامه شدت یابی روند تحریم ها علیه صادرات نفت جمهوری اسلامی، مشاهده میشود یک اجماع بین المللی نیز در رابطه با قطع مبادله انرژی با جمهوری اسلامی در سطح بین المللی در حال شکل گیری است. بی شک این شکست تجاری آنهم در عرصه انرژی همانگونه که اشاره شد، ناشی از شکست مذاکرات کشورهای گروه ۵+۱ با جمهوری اسلامی در رابطه با پایان بخشیدن به غنی سازی اورانیوم در ایران است. مدارک و مستندات بسیاری در دسترس است که حاکی از آن است فعالیتهای هسته ای جمهوری اسلامی کمافی سابق در حال انجام و در برخی موارد این فعالیتها شدت یافته است. در هفته پیش هم آقای یوکیا آمانو، رئیس سازمان بین المللی انرژی اتمی، اعلام داشت که تصاویر ماهواره ای از پارچین بیانگر این واقعیت است که جمهوری اسلامی در حال حاضر مشغول نقل و انتقال ابزار و آلات خود در این محل است که این فعل و انفعالات بیانگر انجام یک سری آزمایشهای هسته ای در این منطقه نظامی میباشد. در گذشته هم آقای یوکیا آمانو به شورای حکام آژانس خاطر نشان ساخته بود که او هیچ اطمینان خاطری را به افکارعمومی جهان درباره فعالیتهای هسته ای جمهوری اسلامی که جنبه های نظامی ندارند، نخواهد داد.
حال با توجه به ابعادِ گستردهِ تحریمهای جدید علیه منابع انرژی در ایران، شاهد هستیم در بین محافل حکومتی گروه بندیهای سیاسی معینی در تلاش میباشند تا با تشدید اختلافات، ایران را در منجلابِ بحرانی مرگ زا در سطح جهانی وارد کنند. در همین رابطه مطلع میشویم سند تأییدیه ۱۰۰ نماینده مجلس رژیم مبنی بر بستن تنگه هرمز همانند اعلام جنگی است علیه جامعه جهانی که در صورت جدی تر شدن آن، باز موقعیت گروه نظامیان، سپاه پاسداران، در ساختار سیاسی حکومت مستحکمتر خواهد شد. این اقدامات و مواضع سیاسی بیخردانه جمهوری اسلامی در رابطه با بستن تنگه هرمز زمانی مطرح میگردد که گفته میشود بر اساس نظر سنجی اخیر دولت جمهوری اسلامی، ۸۹ درصد افکار عمومی مردم با بسته شدن تنگه هرمز ابراز مخالفت کرده اند. نتیجه این آمار بدین معنا است افکار عمومی مردم بسیار جدی تر خطر وقوع جنگ و پیامدهای ناگوار این بحران را درک کرده اند. امّا اگر بحران اتمی رژیم با جامعه بین المللی و ابعاد رو به گسترش تحریمها از عوامل بی ثباتی در ایران محسوب میشوند، میبایست همزمان این واقعیت را نیز در نظر داشت که تشدید بحران سیاسی و نظامی در سوریه ونقش سپاه در گسترش آشوب و انسان کشی در این کشور بیشتر ایران را در گرداب یک بحران خطرناک بین المللی سوق میدهد. سپاه پاسداران این مافیای قدرت در جمهوری اسلامی با همداستانی بیت «رهبری»، حذف بشار اسد از گردونه قدرت در سوریه را بمعنای پایان فرمانروایی جمهوری اسلامی بر بخشی ازخاورمیانه ارزیابی میکنند. در واقع بشار اسد محور تضمین نفوذ و آشوبگری جمهوری اسلامی و هم پیمانان بین المللی اش، روسیه و چین، در منطقه است. از این رو شاهد خواهیم بود که جمهوری اسلامی همهء توانمندیهای نظامی و اطلاعاتی خود در منطقه را بکار گیرد تا بشار اسد این دستور دهنده کشتار مردم بیگناه سوریه را بر اریکه قدرت حفظ کند.
شکی نیست پیامدهای ناگوار از بحران سیاسی و نظامی در سوریه و نقش و نفوذ سپاه در تشدید بحران در این کشور، ابعاد دیگر نزاعهای جمهوری اسلامی با جامعه بین المللی را افزایش خواهد داد.
جمهوری اسلامی ۳۴ سال است با بحران همزی بوده و این شرایط خود موجب شده است تا این رژیم مذهبی در صحنه سیاست جهانی ماندگار شود. امّا یقینا ً این ماندگاری خسارتهای جبران ناپذیر و زیانباری برای کشور در پی خواهد داشت. شکی نیست ترمیم همهء این ویرانگریها و یا بازسازی همهء روابطه بین المللی فروریخته با جامعه جهانی در آینده، در برگیرنده هزینه های سنگین برای جامعه شهروندی ایران خواهد بود. جمهوری اسلامی اگر با موجودیت خود فرهنگ، سیاست و روابطه اجتماعی در ایران را به ۱۴۰۰ سال به عقب راند، امّا نابخردی سیاستهای منطقه ای اش در طی سه دهه اخیر اعتبار، وجه و هویت ایرانی در عرصه بین المللی را نابود ساخت. ترمیم و بازسازی همهء این اعتبار فروریخته، پس از جمهوری اسلامی، نیازمند نیروی عظیم انسانی آگاه، فرهیخته و مدیران سیاسی مدبّری است که صرفا ً به شکوه و سرفرازی ایران میاندیشند. ولی امروز این پرسش مطرح است که بواقع چه کسانی و چه گروه بندیهای سیاسی عامل فروپاشی همهء حیثیت واعتبار ایران در سطح بین المللی شده اند؟ آیا سکوت و بی عملی ما، چون جامعه شهروندی ایرانی، در مقابله با یکی از عقب ماندترین حکومتهای تاریخ بشری، موجبِ ریزش همهء حیثیت و هویتِ تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما در نزد جهانیان شده است؟ و یا تداوم اینهمه ویرانگری و سقوط ایران بمثابه تمدنی کهن در عرصه بین المللی، به آن دسته از گروه بندیهای درونِ اپوزیسیون و جامعه روشنفکری مرتبط میگردد که برای برون رفت از این منجلاب تحقیر و فروپاشی هنوز تدبیر مؤثری را طرح نریخته اند؟ براستی چه کسانی مسبب همهء این ویرانگریها و شرایط حقارت آمیزی است که ایران بدان دچار شده است؟