چه کسی خرابکار و تروریست است: حکومت اسلامی یا فعالین کارگری؟!

بنا به گزارش سایت «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری» روز جمعه ۲۶ خرداد ماه ۱۳۹۱، نیروهای امنیتی مسلح به جمع حدود ۶۰ نفره از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، فعالان کارگری و میهمانانی که در منزلی در کرج گرد هم آمده بودند یورش بردند و تمامی افراد حاضر در منزل را بازداشت کرده و با خود بردند. برخورد نیروهای امنیتی به گونه ای بوده است که انگار عده ای سارق مسلح و جانی را دستگیر می کنند و این رفتار به همراه ضرب و شتم شدید و بی حرمتی های فراوان بوده است به نحوی که چند تن در هنگام دستگیری مجروح می شوند و تقریبا تمامی افراد مورد ضرب و شتم و بی حرمتی قرار می گیرند. در ادامه و پس از ۱ شبانه روز بازجویی در زندان رجایی شهر کرج، بیش تر افراد بازداشت شده آزاد شدند اما هم چنان چند تن از آنان در بند نیروهای امنیتی به سر می برند و برای یکی از دستگیرشدگان به نام ریحانه انصاری ۱۰۰ میلیون تومان وثیقه و قرار ۲۰ روز بازداشت صادر کرده اند. لازم به ذکر است بسیاری از افراد بازداشت شده عضو کمیته دفاع از رضا شهابی نیز می باشند و در میان آنان نام محمود صالحی سخن گوی این کمیته نیز به چشم می خورد که البته ایشان عصر روز شنبه ۲۷ خرداد ماه به همراه اکثر افراد بازداشت شده آزاد شدند.
بنا بر گزارشات، میترا همایونی، وفا قادری، ریحانه انصاری، خالد حسینی، محمود صالحی، سعید مقدم، سیروس فتحی، غالب حسینی، محمد عبدی ‌پور، جلال حسینی، علیرضا عسگری، مسعود سلیم ‌پور، عباس اندریانی، فتاح سلیمانی، مازیار مهرپور، محمد مولانایی، واحد سیده، جلیل شریفیان، صدیق خسروی، یوسف آب‌ خراباد، فرامرز فطرت ‌نژاد، جلیل محمدی، نظام صادقی، افشین ندیمی، حسین پیلوتی، رحمان ابراهیم ‌زاده، عباس هاشم‌ پور، فردین میرکی، سعید مرزبان، شیرکو حسینی، جواد معصومی، جمیل راست‌ خدیو، ریبوار عبداللهی، ابراهیم مصطفایی، علی آزادی و فرامرز احمدی در میان بازداشت شدگان بودند.
روز سه‌ شنبه ۱۳ تیر ماه، فرامرز فطرت نژاد، با قرار کفالت ۳۰ میلیون تومانی از زندان لاکان رشت آزاد شد. قبل از این نیز روز شنبه ۱۰ تیر ماه، مسعود سلیم‌ پور با قرار کفالت ۲۰ میلیون تومان و روز یک شنبه ۱۱ تیر ماه سیروس فتحی با قرار کفالت ۳۰ میلیون تومان و هم چنین روز دوشنبه ۱۲ تیر ماه، میترا همایونی و سعید مرزبان با قرار کفالت ۳۰ میلیون تومان از زندان لاکان رشت آزاد شدند. هم چنین روز چهارشنبه ۱۴ تیر ماه نیز ریحانه انصاری و مازیار مهرپور، آزاد شدند. مازیار مهرپور با قرار کفالت ۳۰ میلیون تومانی آزاد شد و ریحانه انصاری از همان ابتدای دستگیری، برای آزادی وی ۱۰۰ میلیون تومان وثیقه صادر شده بود. بنابراین، از ۹ نفر بازداشت شده هنوز از وضعیت علیرضا عسگری و جلیل محمدی در زندان کرج خبری در دست نیست.

یکی از شاهدان عینی، تهاجم وحشیانه ماموران حکومت اسلامی به خانه ای که فعالین کارگری تجمع کرده بودند را چنین توصیف می کند:
اکثر شرکت کنندگان نشست کرج، از محیط کارشان به یک خانه کوچک آمده بودند. نزدیکی های ظهر، ناگهان از راهروی آپارتمان صدای هیاهو و تیراندازی می آید. همسایه ها سراسیمه بیرون می ریزند و فریاد می زنند. ناگهان در شکسته می شود، افراد مسلح زیادی به داخل خانه هجوم می آورند و فریاد می کشند: «همه روی زمین بخوابید کثافت ها و… و گرنه شلیک می کنم»! چند نفری اعتراض می کنند که آخر شما کیستید و اگر مامورید پس حکم ورودتان کجاست اما در جواب ضربه های باتوم و سیلی و لگد و ناسزا دریافت می کنند. همه را روی زمین می خوابانند و از پشت به دست هایشان دستبند می زنند. ماموران روی سر و پا و کمر آن ها می کوبند و فریاد می زنند و دشنام می دهند.
وی می افزاید، چند نفر را شدیدا می زنند، سرم را بلند می کنم تا ببینم چه کسانی را می زنند، پیرمرد رنجوری را می بینم به نام رحمان ابراهیم زاده (پدر بهنام ابراهیم زاده) که زیر مشت و لگد جوانی خم شده است، آن طرف تر محمود صالحی است که دارد کتک می خورد و لابد چند ضربه هم به کلیه اش خورده است، محمد عبدی پور اعتراض می کند و با این که کتک می خورد هم چنان به رفتار وحشیانه ماموران اعتراض می کند، علیرضا عسگری ایستاده است و زیر ضربه ها و دشنام های مداوم هم چنان به ورود غیرقانونی ماموران اعتراض می کند، مازیار مهرپور شجاعانه اعتراض می کند و کتک می خورد، وفا قادری با آن جثه کوچک مانند کوه ایستاده است و به رفتار ماموران اعتراض می کند و نگاهش که می کنی دل ات قرص می شود، یک دختر جوان را با سر به دیوار می کوبند و … ناگهان ضربه باتوم بر سرم می خورد و صدایی می آید که: «حیوان نفهم مگر با تو نیستم که سر پایین» و در ادامه چند ضربه لگد بر سر و کمرم وارد می شود. پس از حدود ۱۵ دقیقه همه را بلند می کنند و پای برهنه و یکی یکی از مقابل دوربینی که در راهرو در دست یک ماموری است رد می کنند. دو پله پایین تر مامور دیگری ایستاده است که وظیفه اش لگد زدن به فردی است که از مقابلش رد می شود. لوله آب بر اثر تیراندازی ماموران ترکیده است و بازداشتی ها باید از زیر آب رد شوند، انگار کسی پشت سرشان آب می ریزد که زودتر بازگردند! همسایه ها که به شدت از سر و صدا و تیراندازی ترسیده اند بیرون آمده اند و مدام می پرسند که این ها چه کاره هستند و ماموران به آن ها جواب می دهند که این ها آدم هایی فاسد و تروریست هستند! ده ها ماشین امنیتی و انتظامی بیرون پارک شده اند و ماموران بی شماری مقابل خانه قرار دارند و مسلح به انواع سلاح ها، انگار برای جنگ با گردانی نظامی و یا گروه بزرگی از سارقان مسلح آمده اند! همه را با سر هل می دهند به درون ون ها، چند نفر زمین می خورند و یکی از پیرمردها را با سر به در ماشین می کوبند، پیشانی اش پاره می شود و باز هم خون سرخ است که فواره می زند، چند نفر که نزدیک هستند اعتراض می کنند و با وجود تهدید، جلو می پرند و پیرمرد غرق در خون را بلند می کنند و با خود به داخل ماشین می برند. در هر ماشین تعداد زیادی را وارد می کنند و همه را روی سر و کول هم قرار می دهند به نحوی که حتا نفس هم به سختی می توان کشید. هوای داخل ماشین بسیار گرم است و جمعیت فشرده. دست بندهای پلاستیکی فشار می آورد و دست ها زخم شده است. ماشین ها راه می افتند و پس از حدود نیم ساعت به زندان رجایی شهر می رسند. در حیاط همه را روی زمین داغ پیاده می کنند و از آن جا که کفش به پای کسی نیست پای همه می سوزد. برخی علاوه بر دستبند، پابند هم دارند…

مامورین حکومت جهل و جنایت حکومت اسلامی، هنگام دستگیری این فعالین کارگری، به همسایه ها گفته اند که دستگیر شدگان خرابکار و تروریست هستند. سئوال این است که آیا فعالین کارگری خرابکار و ترویست هستند یا سران و مقامات حکومت اسلامی؟! بی تردید هر انسانی، نیم نگاهی به کارنامه حکومت اسلامی بیاندازد به سادگی در می یابد که این حکومت در کلیت خود و در سی و چهار سال حاکمیت اش، جانی ترین و وحشی ترین حکومت جهان محسوب می شود و کارنامه آن، سراسر سیاه و خونین و وحشیانه است.
طبق گزارش سال ۲۰۱۱ عفو بین‌ الملل، در این سال ۶۳۴ نفر در ایران اعدام شده ‌اند که ۷ نفر آن ها کم تر از ۱۸ سال داشته ‌اند. در همین سال، ۴ مورد حکم قطع انگشت دست اجرا شده و ۱۲ نفر به دلایل مشکوک در زندان درگذشته ‌اند. در این گزارش، از زندانیانی چون نسرین ستوده، رضا شهابی، محمد توسلی و امید کوکبی نام برده شده که به حبس‌ های طولانی در دادگاه‌ هایی بدون حضور هیات منصفه محکوم شده ‌اند.
سازمان عفو بین ‌الملل در این گزارش سالانه خود، هم چنین به اعمال شکنجه‌ و بدرفتاری با زندانیان اشاره کرده و نوشته است: «ضربه‌ های شلاق را به کف پا و بدن بازداشت ‌شدگان، گاهی در حالی که وارونه آویزان هستند، می ‌زنند. آن ها را با سیگار و اشیای داغ فلزی می ‌سوزانند، اعدام ساختگی اجرا می ‌کنند، به آن ها از جمله با استفاده از زندانیان دیگر تجاوز کرده یا آن ها را تهدید به تجاوز می کنند. در فضاهای پرازدحام بازداشت می کنند و نور، غذا، آب و رسیدگی پزشکی کافی را از آن ها دریغ می ‌کنند.
بر اساس این گزارش، حداقل ۱۲ نفر در سال ۲۰۱۱ در شرایط مشکوکی در زندان فوت شده‌ اند، از جمله در شرایطی که رسیدگی پزشکی یا اصلا ارائه نشده یا با تاخیرعرضه شده است. هم چنین در ماه مارس (اسفند ۱۳۹۰) حداقل ۱۰ زندانی در ناآرامی ‌های زندان قزل حصار در کرج فوت کردند و حداقل چهار عرب اهوازی به نام‌ های رضا مقامسی، عبدالکریم فهد عبیات، احمد رئیسان سلامی و اجباره تمیمی در دوران بازداشت و در فاصله ماه‌های مارس تا می (فروردین تا اردیبهشت ۱۳۹۱) احتمالا در اثر شکنجه درگذشته‌ اند.
هم چنین زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی، در طی ۵ روز نگهداری در سلول های انفرادی، مورد شکنجه وحشیانه جسمی و روحی قرار گرفت. شکنجه گران به او دست بند، پابند و چشم بند زده بودند و به صورت گروهی از جهت های مختلف و هم زمان او را مورد شکنجه قرار می دادند.
عفو بین‌ الملل، هم چنین گزارش داده که چهار انگشت دست راست چهار مرد که به خاطر دزدی محکوم شده بودند در تاریخ ۱۶ مهر قطع شده است. بر اساس این گزارش، در تاریخ ۱۳ شهریور، سه نفر که تنها حروف اول اسم شان اعلام شد، پس از محکومیت به اتهام «لواط» در زندان کارون اهواز اعدام شدند.
در تارنمای سازمان حقوق بشر ایران آمده است که در عرض یک هفته ۵۸ مورد اعدام انجام شده است که هر سه ساعت یک اعدام می شود.
به گفته احمد شهید، ۸۱ درصد اعدامی های سال ۲۰۱۱، مربوط به مواد مخدر، ۳/۴ درصد به دلایل سیاسی (۲۹ نفر) و ۱/۴ درصد (۲۷ نفر) نفر به خاطر تجاوز بوده است.
سازمان عفو بین ‌الملل، گزارش داده که در سال ۲۰۱۱، در ایران ۲۷۴ نفر به طور مخفیانه اعدام شده ‌اند. این رقم غیر از ۳۶۰ نفری است که منابع رسمی اعدام آن ها را اعلام کرده ‌اند. طبق اخبار رسمی، در سال ۲۰۱۱ سه مجرم نوجوان اعدام شدند و منابع معتبر غیررسمی از اعدام چهار نوجوان دیگر در این سال خبر می دهند. در سال ۲۰۱۱ ارائه نشده، اما حداقل ۱۵ نفر محکوم به سنگسار شده و منتظر اجرای حکم ‌شان هستند.
طبق اقرار رییس اداره زندان ها، ۷۰ درصد زندانیان به خاطر مواد مخدر زندانی هستند و خانواده آن ها جزو مسکین ها، یعنی رده ای پایین تر از نیازمندان قرار دارند.
فقط بند ۳۵۰ زندان اوین، در حال حاضر ۱۵۹ (غیررسمی ۲۰۰ نفر) زندانی سیاسی دارد. ۵۶ نفر هم به اتهامات سیاسی در زندان رجائی شهر زندانی هستند. آمار زندانیان سیاسی در شایر نقاط کشور روشن نیست.
نسرین ستوده، به اتهام دفاع از موکلین کارگری، به ۱۱ سال زندان (بعدا به ۶ سال) ۲۰ سال ممنوع الخروج، و ۲۰ سال ممنوعیت از وکالت محکوم شده و همراه موکلین خودش در زندان به سر می برد.
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر در زندان به شدت بیمار است. او به ۱۱ سال زندان محکوم شده که بعدا به ۶ سال تقلیل پیدا کرد. اتهامش، عضویت در کانون فعالین حقوق بشر و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی است.
بر اساس این گزارش، سیامک قادری، روزنامه نگار سابق خبرگزاری دولتی ایرنا، به دلیل انتشار مصاحبه با افرادی از میان همجنس ‌گرایان زن و مرد، دوجنسی ‌ها و دگرجنس‌ گونه ‌ها در وبلاگ خود پس از اظهارات احمدی ‌نژاد مبنی بر این که در ایران همجنس‌ گرا وجود ندارد، به چهار سال زندان، شلاق و جریمه محکوم شد.
نام محمد صدیق کبودوند نیز در این گزارش به عنوان زندانی عقیدتی کرد که از رسیدگی پزشکی کافی محروم است آورده شده است.
در کنار تعداد بسیار زیاد کارگران زندانی سیاسی که تنها به خاطر دفاع از حقوق کارگران دچار زندان و شکنجه شده اند، رضا شهابی عضو زندانی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه کارگران نامه ای خطاب به شرکت کننده در اجلاس سازمان جهانی کار نوشته و اعلام کرده است: «من رضا شهابی عضو هیات مدیره و مسئول مالی سندیکای کارگران شرکت واحد به دلیل فعالیت های صنفی در تاریخ ۲۲/٣/٨۹ دستگیر و زندانی شدم و در زمان دستگیری و بازداشت مورد ضرب و شتم و فشارهای روحی و جسمی شدیدی قرار گرفتم و بمدت طولانی در انفرادی (۱۱ ماه) محبوس بودم بدون آن که از خانواده ام خبری داشته باشم و در نهایت محکوم به ۶ سال زندان، ۵ سال محرومیت از فعالیت های سندیکائی و ۷ میلیون تومان جزای نقدی شدم و در حال حاضر هم به دلیل ضرب و شتم و فشارهای جسمی و روحی از ناحیه گردن و کمر و سمت چپ بدن دچار اختلالات حسی و حرکتی شده و در بیمارستان برای عمل جراحی بستری هستم. من خارج از قوانین و کنوانسیون های سازمان جهانی کار قدمی برنداشته ام. من تنها از حقوق کارگران دفاع کرده ام.»
مشابه این آخرین گزارش سالانه عفو بین الملل در رابطه با جنایت حکومت اسلامی ایران، در این سه دهه گذشته همواره منتشر شده اند. چنین گزارشاتی تنها جنبه های بسیار کوچکی از انبوه جنایات بی شمار حکومت اسلامی را به نمایش می گذارند. اما همگان می دانند که جنایات حکومت اسلامی، تنها به زندان و شکنجه و اعدام و تجاوز و سنگسار و ترور محدود نمی گردد. به معنای واقعی می توان گفت کل ایران یک زندان بزرگی برای اکثریت شهروانش است که زندان بان آن نیز حکومت اسلامی است. این حکومت جانی، به لحاظ اقتصادی اکثریت مردم ایران را به خاک سیاه نشانده است. فقر و نداری سبب شده است که آسیب های اجتماعی هم چون خودکشی، تن فروشی، اعتیاد، بیماری های روانی و غیره به مراحل خطرناک و هشداردهنده ای برسند. هم اکنون حدود هفت میلیون کودک ایرانی از تحصیل و تفریح و بهداشت محرومند و به ناچار برای کمک به خانواده هایشان، وارد بازار کار بی رحم و خشن شده اند. زنان، به مثابه نصف شهروندان کشور، حتی از ابتدایی ترین حقوق انسانی و اجتماعی و خصوصی خود نیز محرومند و آپارتاید جنسی و مردسالاری در جامعه ما، زندگی را بر زنان غیرقابل تحمل کرده است. پناهندگان و مهاجرین و کارگران، به ویژه شهروندان افغانی مقیم ایران، همواره با سیاست ها و عملکردهای وحشیانه و فاشیستی حکومت اسلامی روبرو هستند و حتی امنیت جانی نیز ندارند. سران و مقامات این حکومت، با علم و دانش جهان شمول بشری شدیدا سر جنگ دارند و دشمن درجه یک آزادی بیان و قلم و اندیشه هستند. در این حکومت، حتی ذره ای شادی و خنده و تفریح نیز جرم محسوب می شود. اقلیت های ملی، همواره سرکوب می گردند. حتی اقلیت های مذهبی نیز از تعرض این حکومت در امان نیستند. محیط زیست در این کشور، نابود شده است و فجایع بزرگی نیز در راه است و…
اما با وجود این همه وحشی گری ها و جنایات، کارگران، زنان، دانش جویان و جوانان و هم چنین هنرمندان و روشنفکران، یعنی اکثریت مردم ایران، مرعوب این فضای رعب و وحشت و ترور حکومت اسلامی نشده اند و همواره از هر فرصتی برای بیان نفرت خود از سیاست ها و عملکردها و ایدئولوژی ارتجاعی حکومت و طرح مطالبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان استفاده می کنند. چرا که آن ها می دانند سکوت در مقابل این حکومت جانی، مرگ بارتر است و تنها با اعتراض و اعتصاب و مبارزه جمعی خود می توانند به خواست های بر حق خود و به آزادی و برابری و عدالت برسند.
تا آن جا که به واقعه دستگیری فعالین کارگری در کرج برمی گردد در واقع تنها «جرم» دستگیرشدگان، تلاش شان برای دست یابی به حقوق خود و هم طبقه ای هایشان است که توسط سرمایه داری به شکل وحشیانه ای پایمال شده اند. حکومت اسلامی، حتی به عنوان بزرگ ترین کارفرما و سرمایه دار کشور، مستقیما در استثمار کارگران نقش دارد و برای حفظ این منافع اقتصادی و سیاسی و حاکمیت خونین خود و سرمایه داران، به هرگونه ستم و تبعیض و جنایتی متوسل می شود.
کارگران در کرج، جمع شده بودند تا درباره وضعیت فلاکت بار زیست و زندگی خود و هم طبقه ای هایشان و مشکلات بی شمارشان هم¬چون استثمار، سرکوب، تبعیض، عدم امنیت شغلی، بی ¬کاری و بی ¬کار¬سازی گسترده¬، زندگی کمرشکن بیش تر از سه بار زیر خط فقر، نداشتن مسکن مناسب و درباره ریشه¬ تمام نابرابری¬ های موجود و هم چنین اتحاد طبقاتی و تشکل شان در جامعه بحث و گفتگو کنند که این چنین با یورش وحشیانه ماموران حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی مواجه شدند.
کارگران ایران، بیش تر از همیشه زیر فشار زندگی کمرشان خم شده است. حذف سوبسیدها و افزایش مداوم گرانی و تورم سرسام آور، پائین آمدن قدرت خرید، قراردادهای موقت و سفید امضاء، پایین بودن دست مزدها و حتی به تعویق انداختن همین دست مزدهای ناچیز از سوی سرمایه‌ داران و غیره سبب شده است تا کارگران و محرومان جامعه، برای برون رفت از این وضعیت فلاکت بار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، فکری به حال و روز خود و خانواده هایشان بکنند. چرا که کارگران و محرومان جامعه، برای رسیدن به خواست های خود، سلاحی جز مبارزه سیاسی و اجتماعی ندارند.
تنها با مبارزه پیگیر می توان حکومت اسلامی را وادار کرد تا به مطالبات کارگران و دیگر اقشار جامعه گردن بگذارد و به شکنجه و اعدام پایان دهد و همه زندانیان سیاسی را آزاد نماید و آزادی بیان و قلم و اندیشه و تشکل و اعتصاب را به رسمیت بشناسد.
شکی نیست که سرمایه‌ داران و حکومت آن ها، در مقابل طبقه‌ کارگر عقب نشینی نمی کنند، مگر آن که اعتراضات و مبارزات خود کارگران آن ها را وادار به عقب نشینی کند. بنابراین، تنها رمز پیروزی طبقه¬ کارگر در برابر سیستم سرمایه ‌داری اتحاد و همبستگی و مبارزه متشکل و آگاهانه است. کارگران با اتکا به نیروی خود، از استثمار و ستم رها می شوند.

پنج شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۱ – پنجم یولی ۲۰۱۲