عوارض اعتیاد بر زنان

کمترین عارضه اجتماعی اعتیاد در زنان متلاشی شدن خانواده است. بر اساس آمار جهانی، اعتیاد در زنان، عوارض خطرناک تری نسبت به مردان ایجاد می کند. برای مثال فاصله زمانی اولین تجربه مصرف مواد، تا تزریق در زنان بطور متوسط ۲ سال طول می کشد در حالیکه این زمان در مردان حدود ۸ سال است. با این حساب زنان ۶ سال زودتر از مردان به ورطه وابستگی شدید، که درمان آن طبعا سخت تر و عوارض جسمی – روانی – اجتماعی آن نیز به مراتب بیشتر است کشیده می شوند.

مرگ در اثر مصرف مواد نیز در زنان و دختران سریعتر رخ می دهد. بخصوص مصرف بیش از حد، خودکشی و تصادفات ناشی از آثار مصرف برخی مواد علت اصلی مرگ و میر در زنان معتاد است. همچنین به دلیل اینکه اعتیاد در زنان زمینه ساز سایر انحرافات است، استفاده تزریقی از مواد و وجود سرنگ های مشترک، همچنین رابطه جنسی پرخطر در این زنان خطر ابتلای آن ها به ایدز، هپاتیت و سایر بیماری های مقاربتی را افزایش می دهد.

جالب اینکه در بعد درمان، پیش آگهی بهتری در زنان نسبت به مردان وجود دارد و این مساله امیدواری بیشتری در به نتیجه رسیدن اقدامات درمانی در زنان معتاد ایجاد می نماید.

اما از سوی دیگر یک سری موانع نیز در مقابل زنان جهت اقدام به درمان اعتیاد وجود دارد که بایستی به آنها توجه نمود. شاید مهم ترین مانع در این بین، باورها و نگرش های موجود در جامعه در مورد زنان معتاد باشد. اگر چه افراد جامعه می توانند اعتیاد را در مردان یک نوع بیماری فرض کنند اما در مورد زنان معتاد شرایط متفاوت است.

متاسفانه اغلب افراد اعتیاد را در زنان یک موضوع غیر اخلاقی می دانند تا یک بیماری. در واقع نگرش های اجتماعی منفی موجود درباره رفتار “غیر اخلاقی” زنان معتاد، مانعی بزرگ در راه درمان اعتیاد در زنان می باشد. چرا که زنان با درونی نمودن نگرش موجود در جامعه مبتنی بر اینکه اعتیاد در واقع نوعی تزلزل اصول اخلاقی در آنهاست از درمان خود اجتناب می نمایند یا از معرفی خود به عنوان معتاد در انظار و مجامع عمومی شرمسار می شوند.

در ایران که‌ حکومت اسلامی سرمایه‌ حاکم است و قوانین شریعت اسلامی و ضد زن آن فرودستی زنان را نهادینه‌ کرده‌ است و زنان نه‌ شهروندان متساوی الحقوق و برابری بلکه‌ بر اساس قوانین متعفن اسلامی تحت تکلف مرد بحساب میآیند و در مقابل پدیده‌هایی همچون اعتیاد بشدت آسیب پذیر میشوند و مورد تحقیر و توهین و بعضا تجاوز قرار میگیرند. افزایش ناهنجاریهای اجتماعی این بخش از جامعه‌ (زنان) را در جامعه‌ هر چه‌ بیشتر ایزوله‌ میکند و مشکلات اقتصادی و فرهنگی و ازدواج زودهنگام و بعضا ناخواست و بعدها طلاق و سایر فشارهای دیگر از جمله‌ اقتصادی زنان را هر چه‌ بیشتر سوق میدهد به اعتیاد. در اینچنین فضایی کودکان نیز با دچار شدن مادرانشان به‌ اعتیاد در معرض خطر بیشتر قرار میگیرند و آنان نیز در فضای خانودگی مملو از ناهنجاری بزرگ میشوند عملا دولت سلب مسئولیت کرده‌ است از نگهداری کودکان و لدا آنان به‌ اجبار باید با والدینی زندگی بکنند که‌ موقعیت کاملا شکننده‌ای دارند.

نحوه‌ برخورد با کلیه‌ معتادان به‌ مواد مخدر امریست حساس و مهم. ابتدا باید با این افراد بصورت افرادی بیمار برخورد کرد که‌ مورد آسیب جامعه‌ بورژوازی قرار گرفته‌اند و برای آنها موقعیتی ایجاد کرد در جامعه‌ و آنها را به‌ ترک کردن اعتیاد تشویق و ترغیب نمود و تسهیلات اینکار را فراهم نمود و تا زمانی که‌ این افراد آسیب دیده‌ سلامت کامل خود را بدست می آورند، دولت مسئول است. دولت باید کلینیکهای ویژه‌ ترک اعتیاد را به‌ اندازه‌ کافی دایر کند و کلیه‌ مواد لازم برای ترک اعتیاد را از جمله‌ سرنگ کافی و غیره در دسترس قرار دهد و این پروسه‌ تا ترک کامل اعتیاد و بازیابی شخصیت خود و یافتن کار باید ادامه‌ یابد. در کشورهای مدرن موفقیتهای چشمگیری در این زمینه‌ حاصل شده‌ است که‌ کاملا قابل تعمیم است. آنچه‌ مشکل اصلی است در ایران وجود حکومتی است که‌ ربطی به‌ منافع مردم ندارد و نه‌ تنها این امکانات و تسهیلات لازم را برای ترک اعتیاد و بازیابی شخصیت و موقعیت کاری ایجاد نمیکند بلکه‌ خود از توزیع کنندگان مواد مخدر و به‌ تباهی کشاندن جامعه‌ است و از همین طریق نیز دست قاچاقچیان مواد مخدر را برای سو استفاده‌ مالی از این بخش ضعیف جامعه باز کرده‌ است.
مبارزه‌ با پدیده‌ اعتیاد به‌ خود معتادان به‌ تنهایی نه‌ مربوط است زیرا خود آنان با تحلیل جسمی و روحی شدید روبرو هستند. لذا امر مردم آزادیخواه‌ و خانوده‌ و بستگان نزدیک معتادان بویژه‌ زنان معتاد است که‌ به‌ جنگ این پدیده‌ مهلک بروند و دولت را ناچار به‌ پاسخگویی به‌ نیازهایشان کنند و با مهربانی و در نهایت احساس مسئولیت با معتادان برخورد بکنند و با آنان به‌ عنوان شهروندان محترم جامعه‌ که‌ باید سریعا از موقعیت تحمیل شده‌ کنونی خلاصی بایند.