تقی رحمانی و جنبش ملی ـ مذهبی در ایران

در ادبیات کمونیسم کارگری «ملی ـ مذهبی» به طیف وسیعی از نیروها از اصلاح طلبان اسلامی تا اکثریت و توده و غیره اطلاق می شود. مبنا و دلیل این اطلاق زبانی ـ سیاسی، مبانی فکری، حساسیت‌های فرهنگی ـ سیاسی و افق های مشترک آرمانی (؟) است.

با این وجود، امروز دیگر وقتش است که تفکیکی دقیق‌تر در شناخت، و نه الزامأ در برخورد سیاسی، انجام شود.
در دهه هشتاد میلادی، بلافاصله بعد از انقلاب مردم و اعتصاب پر قدرت و با شعارهای انقلابی صنعت نفت، منصور حکمت سلسله تحلیل‌هایی در مورد نظام اقتصادی ایران ارائه داد. تحلیل هایش بسیار متمرکز بر مساله اصلی یعنی آزاد شدن رعایا و دهاقین از سیستم فئودالی و نظم اقتصادی کهن و رها شدن نیروی کار و روانه شدن شان به شهرها بود. تمرکز و هدفمندی در نوشته هایش به کسی مجال بازیگوشی تئوریک و سیاسی نمی داد که از مساله بنیادی جامعه ایران یعنی استقرار سرمایه داری و تولد و شکل‌گیری یک طبقه کارگر غافل و منفک شود. آزاد شدن نیروی کار که به اسارت آن در چنگال قوانین ومناسبات واقعی کاپیتالیستی و سرمایه داران حریص و پر توقع رسید : حداقل ارباب‌ها غذا و سقفی به‌ رعیت های دربند می دادند، اما اینک کارگران بیکار آزاد بودند تا از گرسنگی خودشان و خانواده‌های شان در خیابان بمیرند. چند سالی بعد منصور حکمت مقاله ای نوشت و در آن به مقولاتی سیاسی و اقتصادی از نوع دیگری پرداخت از قبیل امپریالیسم و کلیات و جزئیاتی دیگر. تا آن جایی که حافظه‌ام قد می‌دهد در نشریه کارگر کمونیست بود.
شاید برای آن کسانی که آن زمان در کردستان بودند، چندان غیر منتظره نبود و در جریان بحث‌ها بودند. اما برای من در پاریس شگفت انگیز بود (داشتم متقاعد می‌شدم که اصلأ نمی‌داند در تاریخ چه گذشته است و در دنیا چه می‌گذرد !)
این را یادآوری کردم که هوشیاری و هوشمندی استثنایی نادر را در فهم مسائل و بویژه درک فوق‌العاده انسانی اش را در این که چگونه و با چه ترتیبی مسائل می‌توانند و باید طرح شوند بگویم.
یک متدولوژی که به جهان و روابط و مناسبات بنیادی آن خیره می شود؛ بیشتر از آن دربند ارتباط با آدم‌ها و اقناع و تاریخ و تغییر است.
جنبش ملی ـ اسلامی در پایه‌ها و مقاصد یکی است، اما اجزاء آن شخصیت‌های سیاسی ـ تاریخی و رفتارهای متفاوت دارند.

تیتر نوشته را،تقی رحمانی و جنبشش، فراموش نکردم !

بی بی سی در برنامه به عبارت دیگر، دو ژوئیه دو هزادر و دوازده، با تقی رحمانی مصاحبه کرده است. قصد آن را ندارم که به جزئیات این مصاحبه بپردازم. صرفاً مقایسه‌ای با دیگر اجزاء جنبش ملی ـ اسلامی.
شخصیت و منش تاریخی جنبش ملی ـ مذهبی که ظاهرأ امروز نماینده اش تقی رحمانی است، بویی از فرصت طلبی و گیج سری و بی آرمانی غیر قابل علاج اصلاح طلبان اسلامی و طیف توده‌ای ـ اکثریتی نبرده است : به اعتقادات شان و اصول شان وفادار هستند. کافی است به فیزیک و اشتیاق این بشر در این مصاحبه نگاه کنیم و او را با این خیل مفسرین و استادان دانشگاه که انحصار رسانه‌های صد کمونیستی مثل بی بی سی و صدای آمریکا را در دست گرفته‌اند مقایسه کنیم : آن‌چنان «علمی و خونسردانه» در مورد مهم‌ترین مسائل این جامعه و ده‌ها میلیون بنی بشر گرفتار در مشکلات صحبت می‌کنند که انگار دارند در مورد ظایر زاپاس ماشین شان سخنرانی می‌کنند و مرتب هم ساعت‌های شان را نگاه می‌کنند تا دیر به رستوران نرسند.

تقی رحمانی در کنار این نظام اسلامی است. جمهوری اسلامی واقعأ نابغه ای شده است که استعداد بی‌نظیری در متنفر کردن تمام آدم‌های دنیا از خودش نشان می‌دهد : مستقل از نژاد و رنگ و جنس و محل تولد ومذهب و دوستی یا دوری سیاسی.
این یکی اختراع بی نظیر را می‌تواند به اسم خودش ثبت کند، رقیبی هم نخواهد داشت.