منصور حکمت ، تجربه ای تکرار نشدنی

جای خالی منصور حکمت در دهمین سالگرد مرگ نابهنگامش بیش از هر زمان دیگری قلبم را میفشارد و بر ذهن و روح و روانم سنگینی میکند. همنوایی باصطلاح مارکسیستها با بورژوازی در تقدس واژه “بهار عربی” ، عروج اسلامیستهایی که از این “بهار” سر بر آوردند ، موقعیت ضعیف طبقه کارگر در ایران ، بیکاری ، سطح سرسام آور تورم و شرایط فلاکتبار زندگی میلیونها نفر در آن جامعه ، انتخابات فرانسه ، یونان و ….. ،قحطی و فقر و گرسنگی و پرپر شدن بیشمار کودکان آفریقایی و بی افقی و ضعف و استیصال کمونیستها در جواب به آنچه در دنیا دارد هر ثانیه اتفاق میافتد ، فقدان مارکسیست برجسته ای که چشم در چشم واقعیت می دوخت و بدون هراس از هیاهوی چپ مسخ شده که عادت به همراهی با مسیر رودخانه به جبریت تاریخشان رسانده است ، تحلیل دقیق از شرایط موجود ارائه می داد ، راه حل پیش پا میگذاشت ، نیرو سازمان داده و دست به عمل انقلابی میزد ، هزار بار بیشتر از هر زمان دیگری عذاب آورتر شده و لحظه به لحظه این روزها آزارم میدهد.
در بعد شخصی هم هر چند کلام ، احساس و قلم من در معرفی و توصیف حکمت ، نارسا ، ناقص و ناتوان است اما در گرامیداشت یاد این رهبر همه جانبه و ژرف اندیش مارکسیست و این انساندوست شگرف اگر بخواهم حقیقت را قربانی مصلحت نکنم یا به ورطه بی انصافی کشیده نشوم، بدون ذره ای اغراق و یا گزافه گویی و نه از سر تعصب و خام اندیشی باید بگویم که بقای خود ، مسیری که طی کرده و هنوز ادامه میدهم ، و جهانبینی مارکسیستی ام را مدیون تلاشهای کمونیستی منصور حکمت هستم.

قدر مسلم آنست که در غیاب افق، جهت و تیزبینی عمیق و نقد همه جانبه منصور حکمت به مناسبات حاکم ممکن بود که در بهترین حالت انسان چپ و باصطلاح بی آزار و شریفی که نقد نیم بندی به مناسبات حاکم دارد و چشم بر وارونگی دنیایی که در آن زندگی میکند میبندد باشم و یا شاید هم همراه با نعره های “فرح” واعظین بهشت موعود دمکراسی به بلاهتی گرفتار آمده و در “نشاط” نسبیت فرهنگی غوطه ور گردیده ،یا با مشاهده شلیک موشکها و بمبارانهای وحشت انگیز و نفرت آور ناتو به وجد آمده، در برابر میلیتاریسم غرب و قطعنامه های شورای امنیت و اقدامات “انساندوستانه” سازمان ملل به هلهله افتاده و در مقابل مصائبی که بر انسان معاصر تحمیل شده خم به ابرو نیاورده ، به عذاب پستیها تن داده و عاقبت الامر از سر استیصال و زبونی به کنجی پناه میبردم ، دست به دامان جبر تاریخ شده و برای فرار از واقعیات مسلم، بی عملی را مایه افتخار میپنداشتم . اما نه تنها در این لجنزار گسترده غرق نشدم بلکه با الهام از داده های غنی این انسان بزرگ افتخاری را نصیب خود کرده ام که از منظر “انسانیت” با ارزش و گرامیست. در دنیای مملو از زشتیها و پلیدیها که تبعیض، دروغ، تحقیر ، مصلحت و سودجویی مشخصه آن است ، برای من وفادار بودن به سنت و خط منصور حکمت بزرگترین افتخار ممکن است.
دوست و دشمن به این واقعیت اذعان دارند که : پرچم کمونیستی ای که منصور حکمت براقراشته بود، خط فکری و سیاسی ای را که نمایندگی میکرد و حزبی ( حزب کمونیست کارگری ایران) که برای پیشبردن این مهم ساخت به امیدی برای رهایی از مشقات و مصائب و آلترناتیو ممکنی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شده بود. وی با جسارت و صلابت کمونیستی ،افق روشن، درایت سیاسی و ظرفیت بالای رهبریش ، حککا را به مصاف تقابلهای سیاسی و اجتماعی کشاند، به نیروی قابل توجهی تبدیل کرد، در جغرافیای سیاسی جامعه ایران جای پیدا کرد ، به مثابه حزبی مدعی قدرت و بعنوان ابزاری برای ایجاد گسترده ترین و اساسی ترین تغییرات در زندگی مردم ، میرفت تا به نیروی بالنده و غیر قابل حذفی در جامعه تبدیل شود.
دریغا ، همزمان با فقدان منصور حکمت شکافهای تشکیلاتی و اصطکاکهای شخصی که در سطح رهبری حزب وجود داشت با سرعت خیره کننده ای به قطب بندیهای تشکیلاتی برای جنگ قدرت، تبدیل به بحران لاینحلی شد و بتدریج موقعیت بدست آمده از بین رفت . “جهش برای خیز برداشتن به سوی قدرت سیاسی” به کمپینهای نامیمون شخصی و تشکیلاتی سقوط پیدا کرد، پرچم منصور حکمت بر زمین افتاد و حرمت حزب شکسته شد، موازین و نرمهای تشکیلاتی بشدت نقض و رهبران و فعالین حزبی مورد ریشخند همدیگر قرار گرفتند، نقد با کینه و انتقام جویی روبرو گردید، میزان دوری و نزدیکی به بلوکهای تشکیلاتی به معیار ارزش و جایگاه آدمها تبدیل شد،تمرکز و توجه به نیازها و گرهگاههای پیشاروی حزب به مسابقه یارگیری تشکیلاتی تقلیل یافت، استارت انشعاب زده شد و امروز بعد از ده سال از آن تاریخ ، حزبی که منصور حکمت معمارش بود و بدون خود فریبی ، پیوسته نفوذ خود و قدرت حرکت سوسیالیستی را تقویت میکرد چنان به حاشیه صحنه سیاسی جامعه ایران رانده شده است که حتی با فاجعه خواندن آن ، بخش کوچکی از موقعیت فعلی را هم نمیتوان بیان کرد. آن سازمان عظیم و تأثیر گذار به چهار حزب و چندین گروه و محفل بی تآثیر بر تحولات جامعه تقسیم شده که هر کدام خود را نماینده”تمام و کمال” خط وی به حساب می آورند و چنان از قدرت و نفوذ خود دم میزنند که انگار اتفاقی رخ نداده و هیچ زیان سیاسی، اجتماعی و تشکیلاتی بر پیکر کمونیسم کارگری وارد نشده است!.
بدون شک در نتیجه این “شاهکارها” کمونیسم و تحزب کمونیسم کارگری ، متحمل ضربات سنگین و خسارات عمیقی گردیده است. علاوه بر این ، خارج از دایره “تحزب کمونیسم کارگری” ، این ناکامیها را به نام منصور حکمت و در تداوم خط وی بحساب می آورند. که نه منصفانه و عادلانه است و نه واقعیت و حقیقتی در این احکام بی پایه و اساس نهفته است. شخصا بدون اینکه دچار تعصب و دگم اندیشی و یا خودفریبی و مصلحت گرایی شده باشم و یا اینکه بخواهم از حقیقت فرار کرده و قصد شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت داشته باشم، بلکه به استناد به داده های قابل دسترس منصور حکمت ، باید بگویم که این ناکامیها قرابتی با سیاست،متد، سنت و روش او ندارد. بنابر این، بازبینی و ارزیابی از این تاریخ از جانب فعالین جنبش کمونیسم کارگری (هر چند باب میل خیلیها نیست) اجتناب ناپذیر است. راه میانبری وجود ندارد و ضروریست که مسئولانه وارد این میدان شد ، زیرا میزان پیشروی و موفقیت آتی در گرو بازبینی جامع و سالمی است که در آن بتوان گامهایی در راه جبران زیانهای تحمیل شده برداشت . از جمله چرا بعد از منصور حکمت ، تحزب کمونیسم کارگری نتوانست پاسخگوی وظایف و امر اجتماعی ای باشد که در دستورش بود، چرا کمونیسم کارگری بعنوان نیروی مطرح و مدعی قدرت از متن صحنه سیاسی جامعه به حاشیه رانده شده است ، تأثیرات اجتماعی و قدرت سازمانی کمونیستی که به ” کارزار افکار و باورها” می رفت و ” مصافهای اجتماعی و سیاسی” را به چالش میکشید کجاست و …..؟.
منصور حکمت امروز در میان ما نیست و پرچمی که قسمت عمده عمرش را صرف برافراشته نگاه داشتن آن کرد متاسفانه به زمین افتاده و اگر نجنبیم در تحولات آتی در جامعه ایران همچنان در حاشیه خواهیم ماند ، و البته این تنها در حاشیه ماندن ما نخواهد بود بلکه طبقه کارگر و انسان تشنه زندگی بهتر و انسانی تر را نیز بدون ابزار اعمال اراده خود در شرایط انقلابی رها خواهیم کرد و در غیاب حضور قدرتمند تحزب کمونیستی کارگری ، طبقات و احزاب و جنبشهای دیگری که فلسفه وجودیشان تلاش برای دفاع از وضع موجود است سرنوشت میلیونها نفر را در راستای منافع خود رقم خواهند زد . همه تلاش منصور حکمت ، به عنوان یک رهبر صالح جنبش کمونیستی این بود که این دنیای وارونه را بر روی قاعده اش بنشانیم و اجازه ندهیم دیگران سرنوشتمان را رقم بزنند.
امروز با گذشت ده سال از مرگ منصور حکمت دنیا بیش از هر زمان دیگری به نقد تیز و انقلابی گری این تجربه تکرار نشدنی زمان ما نیاز دارد. بهتر نیست معیار دوری و نزدیکیمان به خط حکمت را فراتر از تعلق تشکیلاتی و سازمانی قرار دهیم و بدون تفسیر و تعابیر مصلحتی و با الهام از داده های غنی این مارکسیست برجسته تلاش کنیم تا کمونیسم کارگری را دوباره به نقطه امید طبقه کارگر و هر انسان شریف و خواهان تغییری در مناسبات موجود تبدیل کنیم؟.
۲۹/۶/۲۰۱۲
محمد فضلی