منصور حکمت در دهمین سالگردش بیشتر از همیشه زنده است!

دهمین سالگرد منصور حکمت فرا رسید و زندگی هنوز با طراوتی باورنکردنی پابپا می شود .

منصور حکمت در شرایطی زندگی را وداع گفت که دنیا  صحنه جدال زشت و نکبت بار دو جناح ارتجاعی اسلام سیاسی و حکومتهای جنایتکار سرمایه داری جهانی بود. بشریت داشت زیر بار این جدال ضد انسانی خفه می شد. دورانی که منصور حکمت درش رشد کرد، از دوران جنگ سرد و دعواهای محلی و منطقه ای ناشی از آن شروع شده بود. او سقوط دیوار برلین و “بلوک شرق” و “سوسیالیزم موجود” و خلاء بعد آن، تهاجم متقابل سرمایه جهانی برای یک کاسه کردن دنیا و در پله بعدی، عروج اسلام سیاسی و جهانی شدنش و چالشهای آن برای تقسیم قدرت با غرب را دیده بود.

منصور حکمت ، بطور واقعی پاسخ انسانیت را به دنیای تیره آنروز فرمول بندی کرد. جهان را و معادلاتش را دید. فرزند زمانه خود بود و صدای اکثریتی که نمی خواست، مفعول وضع موجود بماند. کمونیزم منصور حکمت از تحلیل واقعیت شروع شد، به مصاف کمونیزم عقب افتاده جهان سومی رفت. تصویه حساب کرد با کمونیزم “اردوگاهی” و در این مصاف تئوریک بود که نهایتا شالوده استراتژی جنبش کمونیزم کارگری و حزبش را پایه ریخت. اینها خیلی خلاصه، بخشی از واقعیتی است که برای همیشه بنام منصور حکمت گره خورده و با هر زاویه از مخالفت که به او برگردند، نمی شود انکارش کرد.

اینها فقط مقدمه ای است برای اینکه به اهمیت منصور حکمت در دوران معاصر وارد شویم. اما هنوز خود واقعیت او نیست.نوشتن و صحبت کردن از منصور حکمت بطور واقعی نوشتن و صحبت کردن از جنبش تغییر جهان به نفع اکثریت سرکوب شده و حاشیه کشیده است. بطور واقعی او چنان کرد که در آینده هم هر کس بخواهد از او صحبت کند، تمامی تلاشهای این چندین دهه و شاید این قرن در همه جای دنیا برای انسانی کردن زندگی، آزاد کردن انسان از زنجیرها و برابری در ذهنش تداعی می شود و این بسیار افتخار بزرگی است برای یک انسان.

منصور حکمت به یک نقطه جغرافیائی تعلق ندارد. او دقیقا از نقد مرزهای ملی و فرهنگی و قبیله ای محلی از نقد ناسیونالیزم و مذهب شروع کرد و لذا او را منطقا باید آن نسیم دائما چرخنده و سرگردانی دانست، آن شبحی که شرق و غرب دنیا پذیرای اوست. هر خیابان و کوچه این دنیا ، سیاه و سفید و زرد و قهوه ای …درد همه را ساده و خلاصه بیان کرد و درمان را نشان داد.

نه مثل یک واعظ مذهبی، بلکه بمثابه یک سازمانده زمینی که نیروی جامعه برای تغییر را عامل تحول تاریخی می دانست.قبول نداشت که انسان “محصول شرایطش هست”! با صدای بلند فریاد زد که انسان باید دیگر محصول شرایطش نباشد اگر بخواهد آزاد شود. ولونتاریزم و اراده گرائی منصور حکمت اینجاست!

منصور حکمت از سوی دیگر ماکیزمالیزم را بخاطر می آورد. حداکثر گرائی. همه چیز خوب را الان برای همه خواستن و به انسان هشدار دادن که بس است به “تکه نانی از سوی ارباب دل خوش کنی”! اگر لذت زندگی بهتر شایسته انسانست، بهترینش را باید خواست. انسان جهان سومی نباید با انسان جهان غرب دو جور و دو سطح بخواهد. مرزها و چهارچوبهای فرهنگی نباید سقف خواستهای انسان را بسازد!

منصور حکمت را که بیاد می آوریم به تحزب کمونیزم کارگری می اندیشیم. تحزبی نه حاکم بر جامعه نه تحزبی رسمی شده، آنطور که بنام دیکتاتوری پرولتاریا غالبش کردند تا انقلاب را بنام انقلاب سرکوب کنند. تحزب منصور حکمت، نقطه پرگار جنبشهای مطالباتی بود و هست. تابلوی سیاسی اون جنبشهاست. تمرکز اون جنبشها برای پیروزی سیاسی به صاحبان نظم کهن.

طی چند سال گذشته، دنیا عروج انقلاب ایران را داشت و متعاقبش عروج جنبشهای انقلابی خاورمیانه و سونامی که به اروپا و امریکا کشید. امواجی به جهت تاریخی استثنائی که هنوز زیر پوست دنیای کهن ادامه دارد. پاسخ قطب سوم، اکثریتی که دیگر خاموش نیست و سهمش را از زندگی ، امید و آینده طلب می کند. منصور حکمت روی دوش این امواج دوباره بلند می شود و پرچم همه این شورش انسانی است.

انقلابهای موجود هنوز بی سر هستند و دقیقا از همین رو با همه تلاشها با همه فداکاریها پشت دیوار خونین نظم کهن متوقف شده اند. تا همینجا چند دیکتاتور را زده اند زمین اما لایه بعدی ارتجاع روی انقلابها سرسختانه سوار شده و “ملاخور کردن انقلابها” دستور روز نظم موجود است.

عقب نشینی انقلاب ایران، نتیجه مسلم رسوخ ضد انقلاب بنام “جنبش سبز” بود که در مرکزش ایدئولوژی قرار داشت که مدعی بود :”دوران تحزب تمام است”. به پراکنده کاری ، حزب گریزی ماسک “طرحی نو” زده بودند و نسل جوان را کشاندند به زیر عبای موسوی ها و کروبی ها. آنارشیزم از درون بخش “مدرن تر” این جنبش بیرون زد و حالا تعدادی از همان جوانها که به انقلاب کشانده شده بودند در فیسبوک، به مبلغین آنارشیزم تبدیل شده اند!

مردم ایران و مردم جهان در خلاء ناشی از تحزب سیاسی چپ و رادیکال ، جنبشهایشان دزدیده می شود و ارتجاع سیاسی با تردستی انقلابها را به یغما می برد.

اینست که منصور حکمت امروز حتی بیش از گذشته مورد نیاز است. خودش نیست اما یارانش همفکرانش همان وظیفه ای را دارند که او ایفا کرد. دوران انقلابهای قرن بیست و یکم آغاز شده و انقلاب رهبری می خواهد. منصور حکمت فرمول انقلابهای قرن بیست و یکم را ارائه کرد زمانی که هنوز این امواج بلند نشده بودند آنها را در افق دید. زمانی که همه فقط تیرگی دنیا را دیدند او طلوع خورشید فردا را دید. حالا تکانها در همه جا دیده می شود. زمین زیر پای حاکمان تا کنونیش داغ شده و نیاز به منصور حکمت و حزبش و فعالینی که ذر سطحی ملیونی پرچم خواستهای اکثریت انسانیت را بدوش بگیرند، بیش از همیشه مشهود است.

اینست که می شود به راحتی دید که منصور حکمت از همیشه زنده تر است. در بطن کشاکشی که جهان معاصر را رقم خواهد زد. در نیازهائی که برآورده نشده اند. در خواستهای ملیونها ملیون انسان که از شرق تا غرب این دنیا به خیابانها کشیده شدند. دهسال پیش او چشم فروبست به دنیائی تاریک و مالیخولیائی. با یک دنیا آرزو برای همه انسانیت. در قلبهای ما در مغزهای ما و در دستهای ما باید زنده اش داشت. باید بهش عمل کرد تا زندگی به خانه ها و قلبها برگردد. تا انسان سرانجام حاکم شود به سرنوشتش.

زنده باد منصور حکمت!

منابع دیگر:

جمهوری اسلامی از دیدگاه منصور حکمت، یک سئوال از حمید تقوائی در مورد نظرات منصور حکمت در قبال جمهوری اسلامی و شرایط سیاسی ایران

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/40-hamid-t/10250-1391-04-02-19-54-21

بیوگرافی منصور حکمت(سهیلا شریفی)

https://www.box.com/shared/1830db34dbe4a38b63e0

سعید صالحی نیا: منصور حکمت ، دغدغه تغییر دنیا! در حاشیه هشتمین سالگرد منصور حکمت

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/3346-1389-04-21-23-43-31

سعید صالحی نیا:” من اسباب بازی ندارم!”بحثی در پایه های کمونیزم کارگری

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/2085-saeed-s

سعید صالحی نیا: توضیحی بیشتر در نقد فرمول بندی منصور حکمت در تعریف انسان

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/8853-1390-101-2-21-55-53