حرکت گلشیفته، کمپین امام نقی، آهنگ شاهین نجفی و … بخشی از جنبش روشنگری در ایرانند

آنچه که درخاورمیانه با عکس لخت علیا ماجده در مصر و بعد از آن حرکت گلشیفته در ایران و سپس به شکل کمپین معرفی امام نقی به شیعیان و آهنگ امام نقی شاهین نجفی بروز پیدا کرد، ادامه همان جنبش روشنگری است که در اروپا علیه کلیسا و قدرت آن شکل گرفت و به رنسانس اجتماعی بزرگی تبدیل شد. این وقایع فقط پیش لرزه هایی هستند که خبر ازوقوع آتشفشان بسیار بزرگتر در آینده میدهند. تفاوت جنبش روشنگری در خاورمیانه و خصوصا ایران با اروپا در این است که اگر در اروپا چند صد سال این جنبش ادامه داشت تا توانست تمام اساس کلیسا را در عرصه هنر و زندگی مورد حمله قرار دهد و آنرا از زندگی مردم خارج کند، در خاورمیانه و ایران این جنبش در طول چند دهه و یا کمتربایستی رهه چند صد ساله را طی کند. به عبارت دیگر این جنبش یک شکل تند شده همان جنبش روشنگری در اروپاست. اگر در اروپا هنرمندان و نویسندگان ابتدا به زمینی کردن کلیسا و سمبلهای آن دست زدند تا بعد بتوانند نقدش کنند و آنرا به گوشه ای برانند. اگر نقاشان با دوری ازسمبلهای کلیسا و در ادامه با تصویر بدن لخت زنان طلسم کلیسا و مذهب را شکستند، در ایران این پروسه بصورت سریع و با انتشار عکس لخت زنان شکل میگیرد. نویسندگان بدون کمک گرفتن از استعاره، بصورت مستقیم به مسخره کردن قرآن و پیامبرو امامان می پردازند و جنبش نقد مذهب به دفاع از حقوق همجنسگرایان می پردازد که در همه مذاهب طرد شده اند. اگر در اروپا چند صد سال پس از رنسانس ، جنبش دفاع از حقوق هم جنس گرایان شکل میگرد، در ایران از همان ابتدا نقد مذهب با دفاع از حقوق همجنسگرایان همراه میشود. این همان شکل تند شده جنبش روشنگری است که در اروپا شاهد آن بوده ایم. جنبش روشنگری در ایران و خاورمیانه نمی تواند همانند اروپا ، چند صد سال به مبارزه با مذهب بپردازد تا بتواند آنرا از زندگی جامعه خارج کند. جنبش روشنگری در خاورمیانه و در ایران بخوبی میداند اگر نتواند جنبش خود را به پیروزی برساند، در بدست آوردن خواستهای دیگر خود یعنی آزادی و برابری نیز شکست خواهد خورد. در اروپا، جنبش روشنگری بخشی از مبارزه سرمایه داری بود برای اینکه بر سیستم فئودالی غلبه کند، دهقانان را از زمین جدا کرده و به کارگران مزدی تبدیل کند. این طبقه سرمایه دار می توانست با آرامی و خزنده حرکت کند و قدم به قدم کلیسا را که اززمینداران بزرگ محسوب میشدند، به عقب نشینی وادار کند. اما در ایران و خاورمیانه این طبقه سرمایه دار منافعی ندارد که با مذهب مبارزه کند. اگر مساجد محدودیتهایی برای زندگی روزمره طبقه سرمایه دار بوجود می آورند، این محدودیتها بحدی نیستند که موجب درگیری جدی آنها شود. منفعت حفظ مذهب برای مقابله با جنبش های مردمی بسیار بیشتراز ضررهای آن است. وجود دیکتاتوری در خاورمیانه و در ایران، طبقه سرمایه دار را قادر می سازد که روند ایجاد و حفظ کارگر خاموش و ارزان را ادامه دار کنند. طبقه کارگرخاموش و ارزان است که میتواند منبع مافوق سود برای طبقات سرمایه دار شود. به همین دلیل این طبقه سرمایه دار منافعش اقتضا می کند که مذهب را برخلاف برادران اروپاییش در قرون گذشته، حفظ کند. بیدلیل نیست که اگر در اروپای قرون وسطی، ناسیونالیسم میتوانست بدلیل همین خصلت ضد فئودالیش جنبه های ترقیخواهانه داشته باشد، در ایران و خاورمیانه بدلیل اینکه این ناسیونالیسم همیشه دستش در گردن مذهب بوده و می باشد، یک جنبش ارتجاعی است. در ایران ما از صدر مشروطیت تا کنون همیشه شاهد همکاری نزدیک جنبش ناسیونالیستی با مساجد و آخوندها بوده ایم. هنوز که هنوز است، احزاب ناسیونالیستی از طرح خواست لغو مذهب رسمی در ایران اجتناب می کنند و همیشه مواظبند که روحانیت بی آبرو نشود و هیشه صحبت از اسلام راستین و غیر راستین می کنند. اما اکثریت محروم در کشورهای خاورمیانه و خصوصا در ایران و در جلو آنها جریان کمونیستی کارگران خواهان مبارزه قطعی و ریشه ای با مذهب می باشند. این ویژگی جنبش روشنگری در ایران و خاورمیانه و تفاوت آن با جنبش روشنگری در اروپا می باشد. بدلیل اینکه مذهب سلاحی است در دست طبقات حاکمه در کشورهای خاورمیانه و خصوصا در ایران که از طریق آن سلطه دیکتاتوری خود را اعمال میکنند، مردم برای مبارزه و بدست آوردن آزادی و برابری مجبورند که جنبش روشنگری علیه مذهب را تبدیل به یک عرصه مبارزه خود نمایند. از طرف دیگر، حزب کمونیستی کارگران که برای استقراریک زندگی بهتر مبارزه می کند، مجبور است به پیشرو جنبش روشنگری در جامعه تبدیل شود. اگر در اروپا جنبش ناسیونالیستی میتوانست این رسالت را بدوش بگیرد، درایران این رسالت یکسره بدوش جنبش کمونیستی کارگران قرا ر میگیرد. جنبش ناسیونالیستی در این کشورها بشدت ترسو و بزدل در مقابله با مذهب است و علت آن هم این است که منافعش اقتضا می کند که این مذهب از بین نرود. بی جهت نیست که درزمان شاه، تمام احزاب اپوزیسیون فعالیتشان ممنوع می شود، ولی مساجد آزادانه به فعالیت سیاسی مشغول میشوند. منافع ناسیونالیست ها اقتضا می کند که مذهب را نگه دارند و مانع تهاجم مردم به آن شوند. در همین وقایعی مثل گلشیفته فراهانی ، علیا ماجد در مصر ، شاهین نجفی و امام نقی و غیره ، ما بخوبی می بینیم که این حزب کمونیستی کارگران است که بدون اما و اگر و استخاره کردن بلافاصله پشتیبانی کرده و تلاش می کند این جنبش روشنگری راتقویت کند. احزاب متعلق به جنبش های دیگر یا وانمود می کنند اتقاقی نیفتاده یا اینکه بعد ا زیک هفته و آنهم از ترس بی آبرو شدن یک اعلامیه خشک وخالی میدهند(بدون اینکه هیچ فعالیت عملی کنند) ویا اینکه کلا با توجیه اینکه نباید توهین کرد، به مخالفت آشکار با جنبش روشنگری می پردازند. حزب کمونیستی طبقه کارگرتنها حزب سیاسی است که بصورت عملی فراخوان می دهد و سازمان میدهد و تلاش می کند که این جنبش روشنگری تقویت شود. این اتفاقی نیست. این دقیقا به این دلیل است که طبقه سرما یه دار هر چقدرکه خود سکولار باشد، این سکولاریسم را فقط برای خود می خواهد. برای جامعه با هزار بهانه همان مذهب را تجویز می کند. از نظر منافع اقتصادی دلیلی نمی بیند که از جنبش روشنگری پشتیبانی کند. سرمایه دار سکولار میتواند در جامعه زندگی کند و حداکثر هر چند وقت برای لذت بردن به خارج کشور برود. اگر از زیاده رویهای مذهب فغانی بسر میدهد، از ترس شورش گرسنگان است که دنبال بهانه اند اگر نه دلیلی نمی بیند که دست مساجد و روحانیت را از سر مردم کم کند. دیگر مثل سرمایه دار اروپایی با مساجد و روحانیت دعوایی ندارد بدلیل اینکه خود این مساجد و روحانیت نیز، از سرمایه داران بزرگ جامعه اند و دعوا بر سر رقابتهای درون طبقه ایست. از طرف دیگر، بدون مذهب زدایی از جامعه، هیچ جنبش اجتماعی که بخواهد برای آزادی و برابری در جامعه مبارزه کند، قادر نیست مبارزه اش را به موفقیت برساند. مذهب با کنترل تار و پود جامعه ازابزارهای اصلی اعمال دیکتاتوری وکنترل جامعه است. به همین دلیل نیز، جنبشهای کمونیستی طبقه کارگر در این جوامع مجبورند به مبارزین اصلی جنبش روشنگری در این جوامع تبدیل شوند. بدون درک این رابطه، فعالین جنبش روشنگری در ایران قادر نیستند متحدین راستین این جنبش را بشناسند و برای پیروز شدن آن برنامه بریزند. جنبش کمونیستی کارگران در ایران تنها نیرویی است که منافعش با پیروزی جنبش روشنگری در ایران گره خورده است. ن جنبش کمونیستی کارگران بدون کوتاه کردن دست مذهب از سر جامعه پیروز نمی شود و به همین دلیل نیز مجبور است پیشرو جنبش روشنگری در ایران و خاورمیانه شود.
ارژنگ سپاسی
۲۰۱۲-۰۶-۲۷
www.bozbozgandi.wordpress.com