تاریخ، تاریخ است

تا آن جایی که به خاطر دارم، این آخرین مطلب درج شده‌ام در روزنه بود.

بعد از آن، یک دوره هشت ساله خواب قطبی داشتم.

فقط یک نکته در رابطه با این نوشته: تاریخ، تاریخ است. سطح زمان، یک ماه و دو ماه و پنج سال نیست؛ حداقل معادل طول زندگی یکی دو نسل است.

اولین بار که متوجه اهمیت تاریخ در زندگی فرد شدم، وقتی بود که دختر هفت هشت ساله‌ام با نوستالژی از زندگی‌اش در چهارسالگی حرف زد.

تنها انسان است که حیرت انگیز و مقدس است.

جمهوری اسلامی دارد می رود

نادر بکتاش

۱۲ دسامبر ۲۰۰۴

دوره دوم ریاست جمهوری بوش، دوره تعیین تکلیف دنیا و ایران  با جمهوری اسلامی هم ( ستون فقرات اسلام سیاسی و شاخه های کشوری و  تروریسی و مسلح آن)  خواهد بود. همه عوامل دخیل در شکل دهی به اوضاع سیاسی ایران به سرعت به نقطه تعیین تکلیف ( در عین حال افزایش تاثیر و تاثز متقابل آنها بر هم ) نزدیک می شوند. ماهیت این رویارویی اجتناب ناپذیر بسیار فراتر از تقابل آمریکا و جمهوری اسلامی است  و به کلیت  نظم نوینی مربوط می شود که باید بعد از دوره جنگ سرد و فروپاشی شوروی، نظم و نسقی به دنیا و سلسله مراتب قدرت در آن بدهد. به یک معنا، با وام گیری از فرمولهای کلاسیک لنینی، باید گفت که داستان، داستان بازتعریف امپریالیسم از خود و تقسیم مجدد جهان و قدرت مابین نیروهای اصلی سرمایه داری جهانی است.

اسلام سیاسی، و جمهوری اسلامی به مثابه پرچمدار سیاسی تاریخی- جهانی و تنها دولت رسمی و واقعی آن، مانع و موی دماغ اصلی پیشبرد و تحقق پروژه های مختلف آکتورهای کشوری و منطقه ای اصلی است. نظم نوین به زعم آمریکا، نظمی است که در آن آمریکا ابرقدرت اصلی و فائقه خواهد بود، اتحادیه اروپا متحد و دنباله رو نق نقو آن، و روسیه و چین هم دو قدرت بزرگی که علیرغم اختلافاتشان  دوستان نزدیک و در بسیاری موارد همسو و متحد عملی و شرکای اقتصادی قابل اعتمادی ( تا یکی دو دهه آینده) خواهند ماند.

برای اتحادیه اروپا، نظم نوین به معنای رابطه برابر با آمریکا، نزدیکی بیشتر و صمیمانه تر با چین و روسیه ( منجمله با هدف تضعیف آمریکا )، مهار کشورهای اسلامی ( و با درجه اهمیت کمتری حفظ کنترل آفریقا) به عنوان قلمرو نفوذ خود خواهد بود. روسیه در حال حاضربر  بازسازی فدراسیون روسیه  و چین بر اداره کشور یک میلیارد و خرده ای خود متمرکز هستند؛ داعیه های فراکشوری و فرامنطقه ای و جهانی شان بسیار فروتنانه و اجباری و موردی است .

این نظم نوین بسیار سیال تر و پیچیده تر از دنیای دو قطبی جنگ سردی خواهد بود، تغییرات و رفت و آمد ها و اختلافات و اتحادهای مقطعی در آن بیشتر خواهد بود؛ حالت ژله ای و غافلگیریسم،  اگر نه تنها دینامیسم فائقه که حداقل یکی از دینامیسم های اصلی آن باقی  خواهد ماند.  با این وجود، زمین بازی و  قواعد پایه ای آن کمابیش و در عمل از طرف همه عناصر بازیگر به رسمیت شناخته خواهد شد.  اسلام سیاسی به این اعتبار است که مخل دیگران می شود : نه زمین بازی را به رسمیت می شناسد، نه قواعد آن را ؛ و اگر هم به آن ایراد بگیرند با قیافه حق به جانب همه چیز را انکار می کند و با همان منش و روش ادامه می دهد. این گونه نیست که اسلامیون به خاطر روابط رقابتی اروپا و آمریکا، مراعات اروپا را بکنند، و یا روسیه را به دلیلی مشابه متحد استراتژیک خود به شمار بیاورند؛ علیرغم شناختشان از سیاست بین المللی و در موارد زیادی مهارتشان در بازی دادن دیگران ( مثلا به سخره کشاندن مثلث خرده کاسب و  پخمه اروپا در مذاکرات اتمی و ایضا پاول – دوقلوی خاتمی)، چتر اسلام نهایتا به عنوان یک چسب ایدئولوژیک مشابه چتر کاپیتالیسم ( آنچنان که اعتقاد به سرمایه داری فونکسیون ترسیم مرز بین خودی و غیر خودی را در میان گرایشات مختلف پروکاپیتالیست اعمال می کند ) عمل می کند و به همین دلیل هیچگاه – علیرغم میل قدرتهای اصلی-  به عنوان یک تیم معقول وارد مسابقات نمی شوند و به این عنوان تثبیت نخواهند شد : هولیگانهایی هستند که از بیرون زمین بازی و با زیر پا گذاشتن تمام قواعد آن، می خواهند برنده شوند.

بر این بستر عمومی است که، همانطور که در بالا اشاره شد، رسیدن روندهای محتلف موثر به نقاط عطف تعیین تکلیف نهایی با جمهوری اسلامی (به عنوان ستون فقرات اردوگاه اسلامی) مهلت زیادی برای بقا آن، در شکل کنونی، باقی نمی گذارد : یا باید برود و یا استحاله ای ریشه ای پیدا بکند ( حداقل شبیه ترکیه شبه اسلامی فعلی بشود – یک توهم تاریخ مصرف گذشته).

یا مرگ یاسر عرفات آخرین میراثدار ناسیونالیسم میلیتانت و ضدامپریالیست و بی دفاع در مقابل اسلام از صحنه خاورمیانه محو شد. رهبری و جنبش فلسطین به سرعت به طرف انشقاق و انشعاب بین اسلامگرایان رادیکال و پروآمریکائی های آشکار پیش خواهد رفت. عراق صحنه رقابت بین دو مدعی اصلی (اسلامیون از یک طرف، پروآمریکائی ها شامل ناسیونالیسم کرد و عرب از طرف دیگر)  خواهد شد.

حلقه اصلی برای پیشروی آمریکا در اعمال هژمونی اش بر منطقه، و در نتیجه بر اروپا، و یا حداقل مواجه نشدن با َشکستی فاحش و بی حیثیت کننده (مثلا ادامه جنگ داخلی در عراق و یا روی آمدن یک جمهوری اسلامی عراق مطیع  ایران) ، غلبه بر ایران است.

به این دو فاکتور عظیم منطقه ای ( با ماهیت جهانی )، باید اوضاع داخلی ایران را اضافه کرد. بیش از یک ربع قرن پیش، غرب برای جلوگیری  از افتادن ایران به دامن یک رهبری چپ و تغییر معادلات قدرتش با اتحاد شوروی، و با هدف سرکوب انقلاب،  از رهبری اسلامی و خمینی حمایت کرد.  اکنون همان دول از طرفی می خواهند ایران اسلامی را به عنوان عنصر مخرب و مزاحم سرمایه داری جهانی دفع و یا حداقل اصلاح و سر بزیر بکنند و از طرف دیگر در حال رصد کردن امواج انقلابی هستند که کمونیستها رهبری اش را سریعا به دست خواهند گرفت و منطقه و جهان  را از دو راهی آمریکا ( اروپا) / اسلامیسم خارج  و تمام صورت مساله نظم نوین را بازنویسی خواهد کرد : آری یک نظم نوین سوسیالیستی هم وجود دارد که تولد آن می تواند در ایران شروع شود.

بگذارید  اسکلت های تاریخی صدساله راست و چپ و اسلامی و ملی و اصلاح طلب و جمهوریخواه ایران که عجز خود را از استقرار همان دمرکراسی مسخره خودشان، از انقلاب مشروطه تا امروز، تکرار کرده اند   به این ادعا بخندند. اما اینها که در طول این ربع قرن یا مانند سلطنت طلبان با سرکوب کمونیستها و آزاد گذاری مساجد و آخوندها قابله تولد جمهوری اسلامی شدند، و یا مداوما نظامی را تحکیم کردند که ایران را تبدیل به رکورددار اعدام و زندانی سیاسی و قهرمان فقر و فحشا و زن ستیزی و کودک آزاری و فرار و مهاجرت کرده است، و پریروز و دیروز از خمینی و رفسنجانی و خاتمی و شیرین عبادی، و امروز از سازگارا و کار و فردا از حمله نظامی آمریکا دفاع می کنند،  دیگر با دیدن تکرار کنفرانس برلین در دانشکده فنی  دانشگاه تهران و موقعیت رقت بار سردارشان، چند سال بعد از هزیمت و بی آبرویی نوچه هایش گنجی و جلایی پور در برلن، قطعا کمتر خواهند خندید و خنده هایشان هم تلخ خواهد بود.

اما، تلخی دیگری هم هست : عظیم  و عمیق

 تنها جنبش توانا برای پرچمداری و تحقق این دگرگونی تاریخی استقرار نظم نوین سوسیالیستی،  کمونیسم کارگری، به خودزنی و تضعیف خود کمر بسته است. اگر رفقا اکنون خیالشان راحت شده که دیگر در  تشکیلاتشان همه یک دست هستند و کسی  با آنها مخالفت نمی کند و از شر آن یکی ها خلاص شده اند، اما جامعه و مردم مساله را به این صورت نخواهند دید : چرا دو عده آدم که خود را متعلق به یک جنبش، یک برنامه و ادامه دهنده خط یک تئوریسین و ایدئولوگ می دانند و هیچکس با نیرومند ترین ذره بین هم نمی تواند اختلافاتی جدی در نظرات و  تبلیغات و پراتیکشان کشف کند – جز اصراری بیهوده بر برجسته کردن اختلافاتی که در درون یک حزب مدرن جزئی از شرایط کار مشترک است – اینگونه نیروها و امکانات خود را متفرق  کرده اند؟  این سوالی است که فردا مردم در ایران در مقابل شما خواهند گذاشت : کنفرانس برلین ها و شانزده آذر های خشمگینانه تنها قدرت حاکم و مدافعین آن را به چهارمیخ نمی کشند، یقه احزابی را هم که به میان جامعه پرتاب شده باشند و مردم از آنها انتظار و توقع رهبری داشته باشند،  خواهند گرفت.

شانزده آذر، کمپین دفاع از ژیلا، همبستگی با پناهجویان در سوئد، تبدیل شلاق زنی ها و سنگسارهای جمهوری اسلامی علیه زنان و دختر بچه ها به سنگسار و شلاق افشاگری و عقب نشاندن  جمهوری اسلامی، در شرایط وحدت حزبی و اتحاد عمل های فراکسیونهای این احزاب در ایران و عراق کمونیسم کارگری بسیار موثزتر  می بود.  هماهنگی مباحث آذر ماجدی و هوزان محمود در سمینار ” اسلام علیه اسلام ” در پاریس ، آن جلسه را تماما تبدیل به خروش کمونیسم کارگری و میلیونها زن و مرد مبارز و آزادیخواه در ایران و عراق علیه اسلام سیاسی و متحدین بالفعل آمریکائی – اروپائی اش می کرد.

هیچ تفاوتی نمی کند که حزب کورش مدرسی به جای تشکیل فراکسیون ، دست به یک اقدام غیرقانونی و انشعاب انحلال طلبانه زده باشد، و حزب حمید تقوایی ( همانند رفراندم اول دسامبر ۲۰۰۴ حزب سوسیابیست فرانسه در رابطه با رای مثبت یا منفی به قانون اساسی اروپا) از یک ابزار قانونی، کنگره فوق العاده،  استفاده کرده باشد : از نطر سیاسی مردم  دو بخش  مشابه یک جنبش را می بینند که به جای پاسخگویی به نیاز مردم به رهبری هر چه نیرومند تر و متحد تر در عمل،  و به جای پیدا کردن راه حلهای  معقول تشکیلاتی با هدف حفظ وحدت در عین اختلاف نظر، به ساده ترین راه تن داده اند و حزب رهبری مردم و در نتیجه انقلاب را تضعیف کرده اند.

هنوز دیر نشده است : پیدا کردن یک ظرف واحد کار حزبی، از طرف مردم نه یک عقب نشینی یا انکار حود، که به مثابه یک حرکت شجاعانه و تولد یک حزب مدرن کمونیستی کارگری دیده خواهد شد. کمونیسم کارگری و تمام رهبران آن نیرومند تر و سربلندتر خواهند شد.