احزاب و سازمانهای چپ و آلترناتیوسازی / مصاحبه اسد نودینیان با مجید حسینى

توضیحی برای خوانندگان: این مصاحبه چند روز پیش انجام گرفته است و در طرح آن هنوز دو سوال دیگر باقی است که به آن جواب دهیم. اما با توجه به “اطلاعیه پایانی مشترک احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست” که امضای ۲۵ جریان را دارد پخش فوری آنرا ضروری دانستیم. در جریان این مصاحبه ما هیچگونه اطلاعی از نشست این ۲۵ جریان و توافقات آنها نداشتیم و از این زاویه نگارش آن ربط مستقیمی به توافقات این جریانات ندارد. این مصاحبه را در رابطه با نشست ها و تماسهائی که چند ماه پیش احزاب و سازمانهای چپ با هم گرفتند و به نتیجه ای نرسید انجام داده ایم.

مجیدحسینی

۲۷ ژوئن ۲۰۱۲

اسد نودینیان: در چند ماه گذشته در میان احزاب و سازمانهای چپ تماس ها و جلساتی به منظور ایجاد همکاری در میان آنها بر گزار گردید و از مبارزان کمونیست هم دعوت شده بود. با توجه به اینکه این مسائل علنی نشده اند تا آنجائیکه امکانش هست توضیحی در این رابطه برای خوانندگان بدهید.

مجیدحسینی: همانطوریک اشاره کردید چندی پیش در میان احزاب و سازمانهای مختلف چپ تماسها و نامه ها، نشست ها و حتی طرح و بیانیه در رابطه با مسئله همکاری نیروهای چپ با هم، ایجاد ائتلاف، اتحاد عمل و هماهنگی در میان آنها و هر اسم مناسب دیگری که بر روی آن بگذاریم گرفته شد. تمام احزاب و سازمانها از جمله حزب اتحاد کمونیسم کارگری ایران، حزب کمونیست کارگری ایران، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری ایران– حکمتیست، کمیسیون تدارک نشست حضوری نیروهای چپ و کمونیست، شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم- استکهلم و جریان مبارزان کمونیست هر یک به نوعی و در سطوح مختلفی بطور فعال و جدی و یا محدودی به این ماجرا وارد شدند. در این تماس و دیالوگها دو طرح مشخص یکی در رابطه با طرح آلترناتیو حکومتی از نظر نیروهای چپ از طرف یکی از این احزاب، دیگری بیانیه ای در رابطه با محاصره اقتصادی و امکان حمله نظامی به ایران از طرف حزب دیگری پیشنهاد شد. اصلاحیه ها و پیشنهاداتی برای تغییر در بیانیه و تکمیل آن از طرف تعدادی از این احزاب ارائه گردید و بعضی از آنها به این سند اضافه شدند ولی طرح آلترناتیوحکومتی چندان مورد بحث قرار نگرفت و یا اینکه ما از آن بی اطلاع هستیم. اما در نهایت آن با وجود این تماسها و نشست ها هیچ طرحی بعنوان سند مشترک تصویب نشد و هیچگونه توافقی میان این نیروها حاصل نگردید.

چرا چنین شد؟ آیا امکان رسیدن نیروهای چپ به توافق در این رابطه وجود دارد؟ اگر این امکان هست چگونه و اگر نیست موانعش چیست؟ در جواب به این سوالات و نکات دیگری در این رابطه ابتدا در نظر داشتیم نامه ای به تمام احزاب و سازمانهای نامبرده بنویسم و آنها را در جریان نظرات مبارزان کمونیست قرار دهیم. متن اولیه آن نامه تهیه گردید و اما بدلیل پایان یافتن این تماس ها و بدنبال آن تصمیم ما برای طرح این بحث در سطح علنی و فراهم آوردن امکان بحث حول آن از طرف نیروهای سیاسی و فعالین چپ و کمونیست علاقمند، از فرستادن نامه خود داری کردیم.

اسد نودینیان: از نظر شما دلایل شروع بحث همکاری نیروهای چپ با هم و بویژه تحرکات اخیر این احزاب و سازمانها چیست؟

مجیدحسینی: بحث همکاری احزاب و سازمانهای چپ و نقد به پراکندگی آنها همیشه وجود داشته است. با وجود این نقدها تمایل به همکاری و زمینه آن در میان جریانات چپ هنوز تمایلی جدی و عمومی در میان آنها نیست و این بحث تحت تاثیر شرایط های مختلف سیاسی رو می آید و خیلی زود فروکش میکند. در این سالها بحث اتحاد احزاب با هم، همکاری عملی آنها در رابطه با کمپین ها و آکسیونهای مشخص و هم چنین در سطح دادن بیانیه و اعلام مواضع مشترک در رابطه با رویدادهای سیاسی انجام گرفته است. این همکاری مثبت است ولی تا کنون هیچ توافق و همکاری جدی و پایه داری در میان این احزاب و سازمانها بوجود نیامده است. مسئله همکاری احزاب چپ در حد گرفتن جلسات و گفتگو با هم، در بهترین حالت در سطح همکاریهای گذارا و محدود به یک حرکت معیین مانند آکسیونهای حمایتی از اعتراضات توده ای در ایران، آکسیون در اعتراض به سرکوبگریهای رژیم در ایران، همکاری این احزاب با هم در جریان حمله مردم به سفارت جمهوری اسلامی در استکهلم سال ۱۳۸۸ و پشتیبانی اکثر آنها از اعتصاب عمومی ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ مردم در کردستان خود را نشان داده است.

جنب و جوش های اخیر نیروهای چپ بدنبال جمع کردن تعدادی از نیروهای راست ملی گرا و مذهبی و جریانات فالانژ ملی با ترکیبی از کاربدستان سابق و اصلاح طلب رانده شده رژیم توسط مرکز اولاف پالمه سوئد، پس از آن با گرفتن کنفرانس مشابه و کم رونق تری در واشنگتن تشدید پیدا کرد. این تجمعها با ازدیاد  فشار دول غربی بر جمهوری اسلامی و محاصره اقتصادی آن و امکان حمله نظامی به ایران مصادف بود. تصادم این اخبار و اتفاقات به تمایل به همکاری با هم در میان این احزاب، زنگ خطر را برای آنها به صدا در آورد و مسئله همکاری را تبدیل به بحث روز کرد. در چنین وضعیتی نیروهای چپ احساس کردند در حاشیه قرار گرفته اند و توطئه دول غربی و آلترناتیو سازی آنها علیه مردم و احزاب و سازمانهای چپ برای شکل دادن به آینده جامعه ایران سرعت گرفته است. این موضوع یکی از آن عواملی بود که بحث همکاری در میان نیروهای چپ را به سطح اقدامات عملی آنها برای چاره اندیشی در مقابل با وضع موجود تبدیل نمود.

اما پایه و اساس این حرکت در میان نیروهای چپ و مسئله ایجاد اتحاد و غیره را ادامه بحران سیاسی و اقتصادی در ایران و تعیین تکلیف نشدن سر نوشت جمهوری اسلامی از نظر کارگران و مردم و حتی از نقطه نظر ملزومات رشد سرمایه در ایران توضیح میدهد. تمام نیروهای چپ متوجه خلاء آلترناتیو چپ در صحنه سیاسی ایران هستند. مردم در ایران جمهوری اسلامی را نمی خواهند، از حکومت اسلامی از هر نوع آن بیزارند و این بیزاری از دولت مذهبی رنگ و بوی ویژه و جداگانه ای به تحولات آتی در ایران داده است. این ویژگی سیاسی، بورژوازی در قدرت و نیروهای اپوزیسیون در ایران و دول غربی را بشدت نگران خیزش توده ای و بالا رفتن توقعات مردم و “خطر” رشد چپ و کمونیسم کرده است. هم دولت جمهوری اسلامی و هم کشورهای غربی و هم نیروهای اپوزیسیون ملی مذهبی در ایران بر سر دفع این “خطر” توافق دارند و هم جهت هستند و هر یک از آنها دارد برنامه خاص خود را در این رابطه دنبال میکند.

عامل دیگر شروع این بحثها بر می گردد به راندمان پائین نیروهای چپ در تاثیر گذاشتن بر مبارزات توده ای و رویدادهای سیاسی در ایران. انشعابات پی در پی در میان احزابی که با نام کمونیسم کارگری فعالیت میکنند منجر به تکثیر این احزاب و ضعیف تر شدن آنها و ضربه زدن به اعتبار اجتماعی کسب شده کمونیسم در ایران شده است. تعدادی از این نیروها کم کم دارند متوجه این ضعف خود و نیروهای چپ در جوابگوئی به اوضاع در ایران میشوند و دنبال راه حل میگردند. علاوه بر طیف جریانات کمونیسم کارگری تا کنون جدائیهای زیادی در حزب کمونیست ایران و کو مه له هم روی داده است و با این وجود این حزب میخواهد از جدائیها انجام گرفته در دیگر احزاب به نفع خود بهره گیری کند و در این ماجرا موقعیت سیاسی جداگانه برای خود قائل است.

اضافه بر همه اینها صفوف این احزاب از دعواهای درونی و از روابطه خصمانه و غیر سیاسی با هم و با دیگر احزاب و از رقابتهای سکتی نا راضی اند. این نارضایتی درونی عامل فشاری است بر رهبری این احزاب و سازمانها برای ابراز علاقه و یا تظاهر به همکاری و گفتگو با دیگران برای آرام کردن صفوف درونی خود. مجموعه اینها سر خط های اصلی دلایل جنب و جوش اخیر را توضیح میدهند.

اسد نودینیان: بنظر شما نتیجه این تلاشها چه خواهد بود؟ بطور کلی آیا امکان ایجاد ائتلاف و یا فعالیت و همکاری مشترک این احزاب با هم حول بیانیه واحد و یا توافق بر سر آلترناتیو مشترکی برای سرنگونی جمهوری اسلامی وجود دارد؟

مجیدحسینی: قبل از جواب به این سوال لازم میدانم بطور مختصرو کلی به تفاوت موضوع همکاری احزاب چپ با هم در دوره های مختلف اشاره کنم. از نظر من سابقه این بحث و یا اینکه بحث من در این رابطه بر میگردد به دوره بعد از متلاشی کردن حزب کمونیست کارگری ایران قدیم توسط رهبریش در نزدیک به هشت سال پیش. مسئله همکاری احزاب چپ با هم در دوره حیاط منصورحکمت و حتی قبل از اینکه حزب او دو تکه بشود با دوره کنونی تفاوت داشت. حزب کمونیست کارگری ایران آن وقت از نظر روش فعالیت و دخالت در سیاست و از نظر حزب داری و رهبری و توان اثر گذاری بر رویدادها با همه جریانات چپ زمان خود فاصله داشت. در نتیجه بحث همکاری احزاب در آن زمان به گونه فعلی و در سطح کنونی نمی توانست مطرح باشد. اما اکنون نه آن حزب باقی مانده و نه اینکه آن متد از فعالیت سیاسی را حزب مشخصی نمایندگی میکند، در عوض همه آن احزابی که بنام کمونیسم کارگری فعالیت میکنند بر مبنای یک بستر و منشاء سیاسی مشترکی میچرخند. در نتیجه همکاری احزابی که نام کمونیسم کارگری را بر خود دارند در شرایط فعلی خط سیاسی جداگانه ای را مخدوش نمی کند و به نفع همه نیروهای چپ است.

اما باید متذکر شد که این احزاب و سازمانها تفاوت هایی با هم دارند، این تفاوتها موقعیت های جداگانه ای به هر یک از آنها در مقایسه با دیگری داده است. فعلا این تفاوتهای نه چندان مهم مبنای موضعگیری بیشتر رهبری این احزاب در برخورد به هم و تنظیم رابطه در میان آنها است. تفاوت در موقعیتها امر ثابتی نیست و امکان جابجائیش همیشه هست. اکنون رهبری هر حزبی، حزب خود را از هر نظری بر تر و کمونیست تر از بقیه میداند، در صورتیکه وجه اشتراک سیاسی و جنبشی همه آنها و متد فعالیت شان یکی است. اگر امروز حزبی بیشتر از بقیه کار میکند بیشتر از حزب پهلو دستی عضو دارد و مدتی است دچار بحران درونی حاد و جدائی نشده است به معنای تفاوت اساسی آن با بقیه نیست. اگر این احزاب بطور سیاسی و آینده نگری به این اوضاع و موقعیتی که در رابطه با جامعه و نه در مقایسه با دیگر احزاب دارند نگاه کنند، نفع بیشتر هر گونه همکاری میان این نیروها را آن جریانی می برد که فکر میکند اوضاعش از بقیه روبراه تر است. بطور خلاصه باید گفت که مناسبات بین احزاب موسوم به کمونیسم کارگری با هم، هم چنین رابطه حزب کمونیست ایران و کومه له با آنها بدلیل ترکیب گرایشی آن از جمله عوامل دخیل در همکاری و عدم همکاری و رقابتهای این احزاب با هم اند.

همانطوریکه میدانیم تلاشها اخیر به نتیجه ای نرسید. فعلا امکان اینکه رهبران این احزاب بتوانند بر پایه باورها و مواضع مشترک سیاسی و برنامه ای خود صف مشترکی را شکل دهند و یا اینکه بعنوان قطبی متحد، با سازمان و رهبری جداگانه در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کنند بسیار ضعیف است. همکاری های محدود به یک حرکت و آکسیون این احزاب با هم اگر چه خوب است اما در شرایطی که جامعه ایران در آستانه تحولات بزرگی قرار دارد اینگونه کارها فایده چندانی ندارد و به نسبت جواب به اوضاع در ایران خلائی را پر نمی کند. چپ باید در سطح دادن آلترناتیو برای سرنگونی جمهوری اسلامی و کانالیزه کردن نیروهای سرنگون طلب، مبارزه قاطعانه با قوانین اسلامی و ایجاد صف ادامه دار و قابل دیدنی در انظار جامعه در مقابله با توطئه دول غربی و نیروهای ملی مذهبی قد علم کند و آلترناتیو ارائه دهد. در صورتیکه نیروهای چپ به این سطح از همکاری برسند، رهبری مشترک و جدا از احزاب خود را شکل دهند، سازمان مشخص مشترکی بوجود آورند و ضمن آن هر حزبی رهبری و فعالیت مستقل خود را داشته باشد، تازه آن وقت متوجه ابعاد مشکلات و موانعی بزرگی خواهند شد که برای دخالت در جامعه بر سر راه دارند. چپ فاقد چنین ظرفیت سیاسی در شرایط فعلی است. هر حزبی به ابعاد فعالیت و جایگاه خود راضی است و با آن کنار آمده و فرصتها دارد از دست میروند.

اما باید متذکر شد که در شرایط فعلی سازمانها و احزاب چپ با تمام اشکالاتی که دارند در مقایسه با نیروهای راست هنوز متشکل تر و منسجم ترند و دارای اهداف و استراتژی روشن تری هستند و از این نظرها جلو ترند. هم چنین بسیاری از مطالبات رادیکال آزادیخواه، از جمله برابری زن و مرد، آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، لغو کامل مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی و خواست سرنگونی جمهوری اسلامی و غیره … به خواست اکثریت عظیمی از مردم تبدیل گشته و این خواستها از نظر افکار عمومی جامعه با نیروهای چپ تداعی میگردند. بطور واقعی نیروهای چپ و کمونیست جا پاهای محکمی بر جنبش سیاسی رادیکال در جامعه ایران دارند. مسئله این استکه این بر تری چپ می تواند تغییر کند و امکان بر گشتن ورق به نفع نیروهای راست در سایه بمب و موشک و محاصره اقتصادی و از راه به ذلت کشاندن مردم و تحمیل فقر و فلاکت بر آنها با سرعت زیادی وجود دارد. هم اکنون به نسبت ازدیاد فشار غرب بر جمهوری اسلامی جست و خیز ملی مذهبیها، طیف سلطنت طلبان، جمهوریخواهان و جناحهای ناراضی درون رژیم ازدیاد پیدا کرده است. رسانه های وابسته به غرب بطور بسیار هدفمند و دقیقی دارند این نیروها و افراد وابسته به آنها را جلو صحنه می آورند و احزاب سیاسی چپ و مبارزه را دور میزنند و در مورد آنها سکوت کامل میکنند و انگار که چنین احزابی در صحنه سیاسی ایران اصلا وجود خارجی ندارند. همه اینها بخشی از کشمکش بر سر شکل دادن به آینده جامعه ایران را نشان میدهد. بطور کلی می توان گفت نیروهای چپ در شکل عام آن و با وجود پراکندگی خود دارای جبهه قوی در مقابل با بورژوازی و نیروهای ضد مردمی در ایران هستند ولی فاقد توان و ظرفیت سیاسی ایجاد یک جبهه متحد جدی و محکم بمنظور دخالت در سرنوشت جامعه برای شکل دادن به آینده آن می باشند، امید است این وضع تغییر پیدا کند.

اسد نودینیان: شما گفتید در شرایط کنونی امکان رسیدن این احزاب به همکاری با هم وجود ندارد، در چنین صورتی امکان کار مشترک و زمینه های آن چگونه فراهم میگردد و شرط آن چیست؟

مجیدحسینی: مسئله همکای و اتحاد و ائتلاف نیروهای چپ فعلی با هم کم کم دارد به توهمی در میان این نیروها تبدیل میگردد. تا کنون هیچ نیروئی از سر توضیح فوائد همکاری با هیچ نیروی دیگری به توافق نرسیده است. تجربه نشان داده است که باورهای مشترک و داشتن برنامه و استراتژی واحد و حتی مواضع سیاسی یکسان در رابطه با رژیم اسلامی و رویدادهای مهم روز نمی تواند مایه همکاریهای قابل توجهی در میان احزاب و سازمانهای سیاسی گردد. باید توجه کرد که با وجود چنین توافقاتی جدائیهای تلخی در میان ما صورت گرفت و حالا بیشترین دعوای هر حزبی با آن حزبی است که از خودش جدا گشته است و هر سازمانی فکر میکند خودش چپ تر و کمونیست تر از بقیه است. بنابراین مشکل بر سر عدم توافق بر سر مواضع سیاسی نیست، مشکل را باید در جای دیگری جستجو کرد. تعدادی از این احزاب میخواهند از فضای دوران جدائیها و مناسبات غیر سیاسی فاصله بگیرند و سیاسی تر بر خورد کنند و به اصطلاح عمیق تر مسئله را بررسی نمایند. بعضی از این جریانات ایجاد همکاری و ائتلاف میان این احزاب را به میدان آمدن طبقه کارگر و گسترش مبارزات کارگری گره میزنند و از این راه مشکل را از خود دور میکنند و به روز موعود گسترش مبارزات کارگری حواله میدهند و پشت سر کارگر قایم میشوند. مشکل را آنطوریکه وجود دارد باید دید، اینجا بحث اتحاد و یکی شدن این احزاب با هم نیست، مسئله توقع از این نیروها در دیدن اوضاع حساس و چاره اندیشی برای آن است.

از نظر من شرط ایجاد هر گونه همکاری در میان نیروهای چپ ربط مستقیمی دارد به سیاسی بودن رهبری این احزاب و فوکوس آنها برای دادن جواب به نیازهای جامعه امروز در ایران. اگر تعداد قابل توجهی از نیروهای چپ و در درجه اول تمام احزابی که تحت عنوان کمونیسم کارگری موجودند و بعد حزب کمونیست ایران به کار مشترک و جدی و نه فرمال تمایل پیدا کنند، این تمایل نشانه ای است از حرکت مثبت امیدوار کننده از طرف این نیروها. نیروهای چپ و کمونیست امروز در جامعه ایران، منظور تنها احزاب موجود نیستند، فاقد رهبر سیاسی در قامد یک نفر و یا در هیئت مرکزیت یک حزب و سازمان و تشکل هستند و این نکته کلیدی در رابطه با بحث ما است. اگر رهبری سیاسی وجود میداشت پراکندگی امروز نیروهای چپ ابدا نمی توانست بمثابه یک ضعف جدی در مرکز توجه قرار بگیرد و در این ابعاد مطرح گردد. متاسفانه پروسه جذب نیرو و جلب توجه مردم به نیروهای چپ و کمونیست را در ابعاد جامعه هیچ جریانی نمایندگی نمی کند، در هیئت هیچ جریانی چپ جامعه نمایندگی نمی شود و اکنون مردم و فعالین چپ و کمونیست مجموعه احزاب و سازمانها را جلو روی خود دارند.

در جریان تحرکات اخیر رقابتهای سکتی نقش داشت و هر جریانی سعی میکرد تعدادی از احزاب و سازمانها را در رقابت با دیگری بدور خود جمع کند و دسته بندیهای جدیدی را در این سطح شکل دهد. این رقابتها چنان بود که گذاشتن امضا به پای هر طرحی تصویر نزدیک شدن به بعضی از این احزاب و سازمانها و دوری گرفتن از تعداد دیگری را میرساند و این با نفس حرکت و اهداف مورد نظر تناقض داشت. مناسبات میان این احزاب به گونه ای است که همکاری تعدادی از آنها بر اساس رقابت با دیگری می تواند با سرعت شکل بگیرد، اما چنین همکاری با همان سرعت به پایان خود خواهد رسید. قرار بود منشاء این کار مشترک را تقویت جبهه اجتماعی و سازمانی چپ در جواب به معضلات اجتماعی بوجود آورده باشد نه دسته بندیهای غیر سیاسی و فرقه ای.

باید توجه داشت که نیروهای چپ نه در پروسه قدرت گیری و گسترش دایره نفوذ سیاسی خود، بلکه در اثر ضعفها و فشارها این تماسها را با هم گرفتند. با این وجود نه ضعف و نه نقطه قوت آنها ضروری بودن این اقدامات را منتفی نمی کند و در هر دو حالت نامبرده امکان رسیدن به توافقات سیاسی هست. نفس بر قراری این ارتباط ها و بر قراری دیالوگ میان نیروهای چپ در مقایسه با روابط و مناسبات پیشن مثبت بود و امیدواریم کدورتهای غیر سیاسی تخفیف یابد و جای آنرا روابط سیاسی و دوستانه تری پر کند.

مجیدحسینی

۲۳ یونی ۲۰۱۲