نگاهی به دستورالعمل کنترل جنسیتی جمهوری اسلامی در دانشگاه ها

علیرضا افشار، قائم مقام وزیر کشور ایران، اعلام کرده است که دستورالعمل پوشش دانشجویان از اول مهر ماه به اجرا گذاشته می شود. معاون وزارت کشور اظهار امیدواری کرده که با اجرای این مصوبه زمینه مناسبی برای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب در دانشگاه‌ها ایجاد شود. روزنامه “اعتماد” نوشته است این بخشنامه‌ در آبان ۸۹ به واحدهای مختلف دانشگاهی ابلاغ شد و در همان سال نیز با انتقادهایی مواجه شده بود.
دستورالعمل ۱۹ ماده‌ای درباره پوشش دانشجویان در خردادماه ۱۳۸۹ تحت عنوان “راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف” در “شورای عالی انقلاب فرهنگی” تصویب شده و در آبان‌ ماه همان سال از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به واحدهای مختلف آموزشی ابلاغ شده است. غلامعلی حدادعادل، رضا داوری اردکانی، حسن رحیمپور ازغدی و علی‌اکبر ولایتی از جمله اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند و قرار است از بوی عطر تا اندازه ناخن دختران را ممنوع اعلام کنند تا سایه شوم قوانین عهد عتیقشان را بر زندگی مردم حاکم نمایند.

آنطور که معلوم است در این آیین‌نامه مثل همیشه محدودیتهای زیادی را برای دانشجویان دختر در نظر گرفته اند بطوری که از مسئولان دانشگاه‌ها خواسته شده با دقت بر اجرای این بخشنامه نظارت کنند. در این بخشنامه حتی اندازه ناخن دختران نیز مشخص شده است: “بلند بودن ناخن بیش از حد معمول، استفاده از ناخن مصنوعی، جواهرات ناخن یا طرح‌های هنری روی ناخن و لاک، ممنوع اعلام شده است.” معلوم نیست از حد معمول درازتر چیست و معیار کنترل آن برای مامورین حراست و مسئولان دانشگاهها “چیست” و چگونه صورت می گیرد؟ معلوم است جمهوری اسلامی با اجرای این طرح دست هر جک و جانور دیگری از همین ارگانهای سرکوبش را باز می گذارد تا هرکدام به میل و سلیقه خود به جان دانشجویان بیفتند و آنها را مورد اذیت و آزار قرار بدهند.

در بخش دیگری از این آیین‌نامه درباره “مانتوهای نامناسب” دختران آمده است: “مانتوهای کوتاه بالاتر از زانو، مانتوهای بلند دارای چاک بالاتر از زانو، مانتوهای تنگ و چسبان و مانتو با رنگ‌های تند و زننده” ممنوع اعلام شده است.این اتفاقات که قرار است در مورد دانشجویان دختر در دانشگاههای کشور بیفتد از سر قدرقدرتی جمهوری اسلامی صورت نمی گیرد بلکه از سر بزدلی و بدبختی اسلام و مذهبی است که زنان و دختران در ایران در طول عمر جمهوری اسلامی آن را به تمسخر گرفته اند و عملا زیر بار تحمیل پوشش نرفته اند و به عناوین مختلف به قوانین جمهوری اسلامی نه گفته اند. جمهوری اسلامی بهتر از هرکس پی برده است که تحمیل قوانین اسلامی و فرهنگ اسلامی به مردم ایران مخصوصا داشجویان دختر کار ساده ای نیست. برای اینکه زنان و دختران جوان در ایران علیرغم سرکوب شدید و با وجود تحمیل قوانین بربریت در آن کشور با فرهنگ و سنت غربی زندگی می کنند و دوست دارند روسری تحمیلی نداشته باشند، دوست دارند ازگوشواره های بلند استفاده بکنند، دوست دارند بالای ابرو و زبان و ناف خود را سوراخ کنند و به آن زیورآلات بزنند، دوست دارند از تنگ ترین شلوارها استفاده کنند، دوست دارند حجاب نداشته باشند و دوست دارند به جای مانتو دامن های کوتاه بپوشند، دوست دارند از مدلهای کفش و دمپایی بدون جوراب استفاده کنند، دوست دارند مثل زنان در سایر کشورهای دنیا به همراه همسران و دوست پسران خود در استادیومهای ورزشی به تماشای فوتبال بنشینند.
روزنامه “اعتماد” در گزارش خود در این مورد نوشته است، موارد یکسان‌ سازی پوشش به لباس محدود نمی‌شود؛ در این بخشنامه، کلیه زیورآلات زنانه، از جمله زنجیر، مچ‌بند، دستبند، گوشواره، لاک و استفاده از رنگ‌ها و آرایش‌های مو به صورت تند و زننده غیر مجاز تلقی شده است.
این کثیف ترین طرح جمهوری اسلامی برعلیه زندگی آزادانه نیمی از شهروندان جامعه ایران فقط بدلیل زن بودنشان است. این قانون عصر حجر است، بربریت است؛ نشانه روی برگرداندن مردم از اسلام و قوانین اسلامی در جامعه امروز ایران است. نشانه سست شدن عقاید مردم به مذهب است. جمهوری اسلامی در طول حاکمیت جنایت کارانه اش سعی بر آن داشته که رنگ قوانین آپارتاید جنسی را به جامعه ایران بزند اما طرههای عقب مانده و ضد زنشان یکی پس از دیگری در مقابل مبارزه و مقاومت مردم شکست خورده است. جمهوری اسلامی خوب فهمیده است اگر یک ذره میدان باز کند نشانی از حکومت مذهبی و سنتهای قرون وسطائی اسلامی در ایران باقی نخواهد ماند. زنان در ایران همیشه در مقابل جدا سازی جنسیتی به عناوین مختلف ایستادگی کرده اند. کانون دانشگاه و مدرسه در ایران همیشه یک پای مبارزه علیه جداسازی جنسیتی و تبعیض علیه زنان بوده است. جنبش برای آزادی زن در ایران یک جنبش قوی و برابری طلبانه است. این را جمهوری اسلامی از هرکس بهتر فهمیده است. در سال ۱۳۷۹ زنان در مقابل جدا سازی در امور درمانی و پزشکی دست به یک اعتراض وسیع زده و در بیمارستان و محل کار و دانشگاه و مدرسه و همه جا تو دهنی جانانه ای به جمهوری اسلامی زدند و در بسیاری از موارد در مقابل چنین طرحی دست به مقاومت و مبارزه زدند. در سال ۷۹ دانشجویان دختر در دانشگاه پزشکی فاطیمه دست به تحصن زدند و از رفتن به سرکلاسهایشان خودداری کردند. خبر این اعتراض وسیعا منعکس شد. در سال ۱۳۷۸دانشجویان دانشگاه آزاد شهر ری به جدا سازی دانشجویان دختر و پسر اعتراض کردند و خواستار لغو جدا سازی جنسیتی شدند. در دوران دوم خرداد نیز با اوجگیری مبارزه زنان علیه جداسازی جنسیتی و محرومیت از تحصیل و سهمیه بندی جنسیتی توانستند به تحصیل در رشته های درسی از قبیل مهندسی و کشاورزی نیز دست پیدا کنند. اما حق قضاوت و داوری زنان هنوز در پرده ای از ابهام باقی مانده است. آیت الله جنایتکار مکارم شیرازی همان موقع اعلام کرد که طبق قانون اسلام، زنان در دادگاهها فقط بعنوان مشاور می توانند کار کنند نه بعوان قاضی و تصمیم گیرنده. مراجع آخوندی و دولتی جمهوری اسلامی می بینند که مردم فوج فوج از دین و از اسلام خارج می شوند تا از شر اغتشاش و جعل و جهل و دروغ و دورویی و کثافت کاریها و استبداد حکومت اسلامی رهایی یابند. برای اینکه دیگر از پس سئوالات پی در پی فرزندانشان در مورد دین و این همه شعار و تبلیغات مذهبی و فاشیستی و نژاد پرستانه و زن ستیز بر نمی آیند. برای اینکه دیگر نمی خوهند جوانانشان بیش از این در معرض فساد و خطر آلوده شدن به افکار پلید اسلامی قرار بگیرند. برای اینکه در مذهب اسلام امکان هر نوع انکار و دروغ و زشتی و پلیدی مجاز است. برای اینکه برای مجاز شمردن هر عمل شنیعی از قبیل مجازات مرگ تا تجاوز به عنف، از صدور احکام شلاق تا قطع اعضای بدن و مجازات سنگسار توضیح و توجیه و فتوایی می توان در آن پیدا کرد. مبارزه زنان در ایران بویژه دختران دانشجو پس از سر کار آمدن جمهوری اسلامی تنها به مبارزه علیه جدا سازی جنسیتی محدود نماند بلکه می بایست علیه تبعیضات و محدودیت های تحصیلی بدلیل جنسیت نیز در دانشگاه ها به مبارزه می پرداختند. همزمان با شروع تبعیضات تحصیلی و پروژه اسلامی کردن دانشگاه ها در سال ۱۳۵۹ دختران داشجو از حق انتخاب بیش از ۹۰ رشته تحصیلی از مجموع ۱۶۹ رشته که عموما رشته های فنی و مهندسی بودند منع شدند. بورسیه دختران برای تحصیل در خارج از کشور نیز منوط به ازدواج آن ها شد. اما مبارزه زنان برای رفع جدا سازی جنسیتی و محدویت های تحصیلی ادامه یافت تا اینکه شورای عالی فرهنگی مجبور شد در اردیبهشت ۱۳۶۸ در بعضی از رشته های دانشگاهی پذیرش داوطلبان دختر را به تصویب برساند.طرح سهمیه بندی جنسیتی در اواخر فروردین ۱۳۸۲ از سوی حسین رحیمی رئیس سابق سازمان سنجش اعلام شد و از ایجاد سقف ۵۰ درصدی در برخی از رشته های تحصیلی از قبیل کشاورزی، زراعت، آبیاری، باغبانی، ماشین آلات کشاورزی، مهندسی معدن، مهندسی مواد، پزشکی و فیزیوتراپی برای داوطلبان دختر خبر داد. این سهمیه بندی جنسیتی در دفترچه های کنکور سال ۱۳۸۳ اعمال شد.اعتراض به این طرح در بسیاری از دانشگاه ها بالا گرفت بطوری که ۱۵۶ نماینده مجلس ششم در نامه ای به خاتمی، خواستار لغو سهمیه بندی جنسیتی در کنکور شدند.

به این بخش نامه در مورد ضخامت لباس‌ها و جوراب اجباری و نوع کفش‌ها دقت کنید
“لباس‌ها همواره باید ساده و آراسته، با وضعیت مناسب و در شأن دانشگاه بوده و با لباس‌های سایر محیط‌‌ ها نظیر جشن‌ها و محیط‌های تفریحی و ورزشی متفاوت و به دور از مدل‌های افراطی باشد، رنگ لباس‌ها باید متعادل بوده و تند و زننده نباشد به ‌گونه‌ ای که موجب جلب‌ توجه نشود. لباس‌های مورد استفاده در دانشگاه باید از مصادیق لباس‌های غیرمجاز نباشد.”
طراحان این بخش نامه باید بفهمند محیط دانشگاه مسجد نیست محیط دین و اطاعت کورکورانه از خدا و امامانتان نیست، جای جهل و خرافه نیست، جای روزه خوانی و اذان مغرب و مشرق نیست، محیط دانشگاه محل قرآن خوانی و تورات و طریقت نیست، جای آخوند و آشورا و تاسوعا و پلیس و حراست و لات و لمپن های آدمکش و قمه بدستان لباس شخصی و خانم زینب ها نیست. دانشگاه جایی برای تحصیلات عالی و فراگیری علم و تکنیک و دانش علمی بشر است. نوع پوشیدن لباس و کفش و جوراب حق شخصی همه دانشجویان دختر و همه شهروندان در جامعه ایران است. هر نوع اعتقاد به دین و به خدا باید کاملا بعنوان امر شخصی افراد تلقی شود. باید در همه دانشگاههای کشور بخش نامه اخیر جمهوری اسلامی برای دختران داشجو مورد اعتراض عمومی قرار گیرد. باید در دانشگاهها جمع شوند و در اعتراض به این طرح ارتجاعی و انسان ستیز و ضد آزادی اعتراض کنند، دست به تحصن بزنند و از رفتن به سر کلاسها خوداری کنند. (به قول منصور حکمت نفرت سیاسی و قلبی از اسلام باید با یک نبرد فکری عمیقی همراه باشد که پایه های این دین و تفکر دینی را بشکافد و خصلت ارتجاعی مذهبی گری را با همه جوانب ظریفش که در شرق زدگی، مردسالاری و در بی حقوقی کودک و یا در روحیه ملی سیاهپوشی و مرگ پرستی و خصومت با شادی و امید در این کشورها نشان می دهد، نقد کند.)
افزایش بیش از حد متقاضیان پناهندگی در میان زنان و دختران دانشجو از ایران بویژه پس از انقلاب ناتمام مردم در سال ۸۸ نتیجه مستقیم تحمیل قوانین سختگیرانه تر و کنترل و اذیت و آزار زنان بدلیل عدم رعایت شئونات اسلامی در جامعه ایران است. به جرات می توان گفت که: در میان کشورهای پناهنده خیز از شاخ آفریقا تا خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی هیچ جا مثل ایران، زنان به تنهایی پا به عرصه پناهندگی نمی گذارند. این هم نشان دهنده احساس استقلال و روحیه و توقع برابری طلبانه در میان زنان ایرانی است. نشان بیگانگی و عدم وابستگی آنها به قید و بند های سنتدار اسلامی و بندگی و بردگی در جامعه مردسالار است، نشان دارا بودن افکار مدرن و حق طلبانه و ضدیت آنها با سنتها و افکار ضد زن و نابرابر در جامعه است. هیچ شکی در آن وجود ندارد که زنان سهم بسیار تعیین کننده و سرنوشت سازی در تحولات آتی جامعه ایران خواهند داشت. اختصاص این همه نیرو و امکانات برای مهار کردن و به تمکین کشاندن زنان، همه و همه بدلیل ترس و وحشت از روزی است که زنان علیه جانیان حاکم برایران دست به قیام بزنند.
۲۴ ژوئن ۲۰۱۲