حزب کمونیست کارگری ایران، هوادار آزادی پوشش انسانهاست! نقدی به مقاله اخیر مهرنوش موسوی

Salehinia@aol.com

مقدمه:

عده ای جوان خلاق و خوش ذوق در پاسخ به عکسی که عوامل رژیم اسلامی از یک دانشجوی دستگیر شده منتشر کردند، ودر پاسخ به رژیم روسری و چادر سرکردند و در اینترنت گذاشتند تا به رژیم بفهمانند که نمی تواند مبارزان راه آزادی را تحقیر کند. آنها روسری و چادر را به مسخره گرفتند.

 عکسهاشان را هر کس دیده باشد می فهمد که اینکار یعنی مسخره کردن رژیم اسلامی و به چالش کشیدنش که زن بودن را تحقیر برای مرد می داند و روسری پوشیدن و چادر کردن مرد را تحقیر به او. به نظر من فلسفه بافی و پیچیده کردن اینکار که من حتی در حد یک " کمپین" هم نمی دانم ، بیش از اینکه بحثی در این موضوع ساده باشد، انعکاس پیچیدگیهای حل نشده در انگاره های ماست در مورد مسئله زن و شیوه های برخورد به آن. ممکن است عده ای معتقد باشند که "ما کمونیستهای کارگری حرفهامان را زده ایم و برنامه مان روشن است.". من فکر می کنم ما هر روز در دینامیک با جنبش مردم مجبوریم خود را بازنگری کنیم و حرفهامان را صیقل دهیم. ما مثل بقیه انقلابیون دنیا نمی توانیم حرفهامان را هر چند فکر بکنیم درست، به مردم حقنه کنیم و از آنها تکرار حرفهای خودمان را انتظار داشته باشیم. کار ما درگیر شدن با انگاره های مردم است و هدایت آنها. این دینامیک طبعا دوطرفه است. هر روز باید منتظر باشیم که چیزی از حرفهامان فهمیده نشود. ناکافی باشد. هر روز باید دغدغه ما این باشد که ارتباطمان را با مردم روشنتر کنیم.

این اصل که ما هم در حین سازماندهی و رهبری مردم ، شاگردی هستیم که باید از آنها بیاموزیم. یک نمونه اش همین ارائه شعار حکومت و جمهوری انسانی بود که ما با گوش دادن به مردم بهش رسیدیم. انطباق بهتر آنچه ما می خواهیم و آنچه مردم می فهمند کاری است مداوم که ما باید یاد بگیریم.

رفیقمان مهرنوش موسوی هم در مورد ارائه شعار حکومت انسانی انتقاد داشت و هم الان مقالات متعددی در رد آنچه این جوانان کرده اند نوشته و خواسته ثابت کند که حمایت از این جوانان و ابتکارشان یعنی "توده ایزم" و "توده ها چه می گویندی که در حزب توده شکست خورده". من بالشخصه از اینکه این بحث ساده ایتکار چند جوان کارش به بازنگری مجدد از دیدگاه ما در مورد برنامه کمونیزم کارگری و برخورد به مسئله پوشش در آینده ایران بشود بسیار استقبال می کنم. تاکیید من اینست که این اختلاف ها بر سر تحلیل یک "ابتکار" نیست که ابتدا از سوی مهرنوش"جنبش" نام گرفت و بعدش شد "کمپین"! به نظر من این اختلافات عمیق تر است و بر می گردد به چگونگی درک ما از ارتباط با مردم.

در این مقاله کوتاه سعی کنم از طریق بررسی مقاله رفیق مهرنوش موسوی تحت عنوان " دفاع از جنبش لغو حجاب در مقابل مدافعین محجبه امروزی!" به نکاتی بپردازم. مقاله رفیق مهرنوش موسوی را از این جهت انتخاب می کنم که همه آنچه من لازم دارم یکجا دارد:

شکل ارائه بحث رفیق مهرنوش موسوی:

شاید قبلا هم در مقالاتم اشاره کرده ام که مقاله نویسی خودش از جهت شکل در حال تکامل است. دوران طولانی نوشتن و همه حرفها را در یک متن، بدون تیتر و سو تیتر نوشتن دارد به سر می آید. خواننده که می خواهد خیلی شفاف دنبال استدلالها  بر اساس فاکتها برود در مقالات مهرنوش کارش سخت است. مفاهیم در هم ارائه می شود. فاکتها با منابع در انتهای مقاله ارائه نمی شود. جای استدلال و نتیجه گیری درست تنظیم نیست. مقاله از جهت تکرار مفاهیم هم بازنگری نشده و بعضا یک مفهوم به اشکال مختلف تکرار می شود. از آنجا که من از خوانندگان ثابت مقالات مهرنوش هستم و همیشه سعی کرده ام این مقالات را کامل بخوانم، این ضعفها در شکل ارائه بحث بنظرم رسید. مقاله اخیر مهرنوش یک نمونه از این نوع نگارش است که امیدوارم در آینده بهبود یاید. به این دلیل ساده که او برای خودش مقاله نمی نویسد و قرار است مقاله اش را دیگران بخوانند و بفهمند.

متد برخورد مهرنوش به ابتکار چند جوان در پاسخ به رژیم:

یادم هست مهرنوش در مقاله اولش این ابتکار را با دوران ۱۶ سالگیش ، زمانی که "آتئیست" بود و به اینکه مردمی عکس خمینی را در ماه می دیدند مقایسه کرد و نتیجه گرفت که: ارتجاعی است.

مهرنوش در چند مقاله اخیرش برای اثبات این ارتجاعی بودن، از نامه شیرین عبادی کمک گرفت که چون شیرین عبادی برای این چند جوان نامه نوشته "پس" اینها اسلامی – ارتجاعی هستند. علت دیگرش هم اینست که بی بی سی هم از اینها حرف زده. من فکر نمی کنم هیچکدام از این فاکتها دلیلی بر ارتجاعی بودن این حرکت جوانها باشد. اینها فقط نشان می دهد که شیریت عبادی و بی بی سی اینکار را می خواهند مال خود کنند. همانطور که کلیت انقلاب اخیر را ایشان و موسوی و جریان سبز و بی بی سی می خواسته اند "مال خود کنند". از این تلاش اینها نمی شود به این نتیجه رسید که انقلاب شروع شده کنونی "مال آنهاست" و ارتجاعی است.

استدلال دیگر مهرنوش اینست که " نمی شود بخاطر برداشت جامعه پشت این کمپین ایستاد" چون حزب توده هم با اسلام سازش کرد…..

از کجا مهرنوش حمایت از این ابتکار را با "سازش با اسلام" پیوند می زند؟ این ابتکار به مسخره کشیدن اسلام است. اسلام به معنی روسری سر کردن و چادر سرکردن مردها نیست. اگر مردها اینکار را بکنند، دارند اسلام و رژیم را مسخره می کنند. چسباندن حزب توده و اسلام پناهی به حمایت از این ابتکار را من تلاشی ضعیف برای تخطئه می دانم و دیگر هیچ! در سیاست اسم این نوع "استدلال" شانتاژ است. یعنی فردی یا گروهی را از چی