چپ فرقه ای، شاهین نجفى، و مبارزه طبقاتى

یکی از موضوعات سیاسی مهم و داغ در هفته های اخیر به جریان افتادن کمپینی جهانی علیه صدور فتوای قتل توسط آیت الله ها علیه شاهین نجفی، بوده است. کمپینی انسانی در دفاع از ارزشهای انسانی در برابر ارتجاع و تحجر و توحش نمایندگان اسلامی سرمایه. کمپینی که نمایانگر یک جنبش آزادیخواهی و قدرتمند است که در ایران و در سطح جهان شاهد جنگ هر روزه اش علیه مذهب، علیه تبعیض علیه زنان، و علیه مبانی پایه ای جمهوری اسلامی با همه مقدسات و قوانین ارتجاعی اسلامیش هستیم. جنبشی با خواست آزادی بدون قید و شرط بیان و آزادی نقد عقیده ومذهب، که ترانه “آی نقی” شاهین نجفی یکی از بروزات علنی آنست و می بینیم چگونه انعکاسی جهانی پیدا کرده است.
در این میان برخورد فرقه های حاشیه ای “چپ” به این موضوع براستی نشان میدهد که اینها نیز از نظر تحجر و عقب ماندگی دست کمی از همان مذهبیون ندارند. بخش اعظم این چپ حاشیه ای در برابر این کمپین ساکت و پاسیو ماند. اما معدودی شروع به موعظه کردند که این مبارزه برای کارگر ارزش ندارد و باید “مبارزه طبقاتی” کرد. و طبقه کارگر موظف نیست که بخاطر هر طغیانی نیروی خود را به مخاطره بیندازد!!، و با توجیهاتی از این قبیل فتوا دادند که کارگران باید از دخیل شدن در چنین مبارزه ای خودداری کنند. جالب تر اینجاست که یکی از همین قماش جریانات زیر فشار این کمپین به چنان وضع مستاصلی می افتد که سکوت خودرا با این محمل توضیح میدهد که شاهین نجفی با ما تماس نگرفته و از ما تقاضای کمک نکرده است! (واقعا که “چون قافیه تنگ آید..”) روشن است که اولین سوال هر کسی که با چنین اظهاراتی روبرو میشود اینست که واقعا در این دوسوی کشمکش، شما کجا ایستاده اید؟
سی و سه سال است که طبقه سرمایه دار یکی از وحشی ترین و جنایتکار ترین حکومت ها با قوانین ارتجاعی اسلامی را بر گرده کارگران و کل جامعه حاکم کرده است، سی و سه سال است که جمهوری اسلامی با قوانین ارتجاعی اسلامی، با آپارتاید جنسی و زندان و شلاق و قوانین قصاصش بر گرده کارگر و کل جامعه حکومت کرده است، اما برای این حضرات مبارزه علیه مذهب و برای آزادی بیان و مبارزه علیه ماشین جنایت جمهوری اسلامی و فتوا به قتل شاهین نجفی “امری حاشیه ای است و امر طبقاتی کارگر نیست”. البته این تنها مورد از این دست ابراز نظر کردن ها توسط این فرقه ها نیست. بلکه این دیدگاهی منسجم است که در مقاطع مختلف و در رویدادها و تحولات مختلف همین نوع محصولات را از خود بیرون داده است. اینها همان جریاناتی هستند که در سال ۸۸ نیز وقتی مردم میلیونی در خیابان بودند و مرگ بر دیکتاتور میگفتند، وقتی که خود فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی اعلام کردند که در ۶ دی آن سال شش منطقه تهران در دست مردم بوده و اگر این ۶ منطقه به هم وصل میشد تهران سقوط میکرد، باز تحت همین عناوین “صف مستقل ” کارگران و “مبارزه طبقاتی” و غیره، همه تلاششان را کردند تا کارگر را از صحنه سیاسی دور کنند. مردم شعار میدادند که موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است، اینها با انتساب رهبری مبارزات مردم به یک جناح حکومت، و ارتجاعی خواندن و “معامله” خواندن خیزش میلیونی مردم، کارگر را از ایفای نقش در تحولات سیاسی و سرنوشت خود برحذر میداشتند. نمونه جالب تر محصولات این جماعات چپ حاشیه ای برخورد به طرح کذایی “هدفمند کردن یارانه ها است. این “رادیکالهای”ما در برخورد به تهاجم گسترده به زندگی و معیشت مردم، با دست و دلبازی بسیار، مدافع طرح ریاضت اقتصادی از کار در آمدند و چشمشان را به ابعاد تکان دهنده فقر و بی تامینی مردم بسته و ذوق زده از این بودند که گویا قرار است با این طرح، سرمایه داری ایران متعارف شود، اقتصاد شکوفا گردد و این وسط گویا قرار است اشتغالی هم برای کارگر ایجاد شود.
در همین راستاست که می بینیم در برخورد به مساله فتوای قتل علیه شاهین نجفی اینها با کلی آسمان و ریسمان بافتن به هم تلاش دارند تا کارگر را از این جدال تعیین کننده کنار بکشانند. طبعا اصول را هم رعایت کرده و اول انرجارشان را نسبت به امر فتوا اعلام میکنند، اما لحظه ای بعد یادشان میرود که این میان قرار است انسانی را بخاطر اعتراضش به مقدسات و آزادی بیانش به قتل برسانند. فورا کرکره دکانشان را پایین کشیده و با این عنوان که طبقه کارگر موظف به دفاع از هر طغیانی نیست و نباید خود را به مخاطره بیندازد، میکوشند کارگر را از همه این کشاکشها به دور نگاه دارند، تا مبادا “امر طبقاتی ” مخدوش و یا تحت الشعاع چنین موضوعات “حاشیه ای” قرار گیرد. واقعا اینهمه نبوغ حیرت آور نیست!!
بطور واقعی استدلالاتی که این جریانات در برخورد به جنبش اعتراضی علیه فتوای جانیان اسلامی علیه شاهین نجفی بکار میبرند، یاد آور همان استدلالاتی است که از سوی “چپ ها و کمونیستهایی” از همین جنس در همان اوان روی کار آمدن جمهوری اسلامی و فرمان حجاب اجباری خمینی در برخورد به تظاهراتی عظیم و هزاران نفره ای که در خیابان های تهران به راه افتاد، میباشد. استدلالاتی از این دست که این مساله ربطی به مبارزه طبقاتی ندارد، مساله حجاب مساله بالا شهری هاست، کارگران مسایل مهم خود را دارند و غیره. بعد هم دیدیم که در پرتو یک تهاجم وسیع به جامعه تحت پرچم حجاب و اسلام و مقدسات، چه برسر کارگر و کل جامعه آمد و چگونه جمهوری اسلامی به این شکل توانست پایه های حاکمیت کثیفش را استوار سازد. نتیجه سی و سه سال حاکمیت جمهوری اسلامی نیز در برابر چشمان همگان قرار دارد، که چگونه این رژیم با قوانین ارتجاعی اسلامی اش و با ماشین سرکوب و آدم کشی اش با پرچم مقدسات و به نام خدا زندگی کارگران و کل جامعه را به نفع مفت خورترین سرمایه داران به تباهی کشانده است. با این تفاوت که از آنزمان تا کنون سی و سه سال گذشته است، و با وجود همه این تجربیات هنوز در میان این طیف با چنین استدلالاتی روبروییم، آنهم در شرایطی که یک جنبش قدرتمند انقلابی در کمین فرصتی برای سرنگونی این حکومت است و جامعه در انفجار اعتراض میجوشد، اینها میکوشند چنین تئوری های راست و ارتجاعی ای را به خورد کارگران بدهند.
اینها تصور میکنند که به اسم کارگر و کمونیست میتوانند تئوری های راست وعقب مانده شان را قالب کنند و با حاشیه ای خواندن مبارزات اجتماعی و طبقاتی جاری در جامعه، عملا کارگر را از سیاست و از دخالگری در سرنوشت سیاسی خود دور سازند. راهکار عملیشان هم چیزی جز تمکین به بردگی و جهنم جمهوری اسلامی نیست.
مکان عینی و اجتماعی چنین تئوری های راست و پاسیفیستی به روشنی در خدمت حفظ بردگی بیشتر کارگر و تلاش برای ایجاد حاشیه امنی برای ادامه استثمار بورژوازی حاکم است، ولو اینکه تحت عنوان چپ سخن میگوید. به عبارت روشنتر چنین جریانات فرقه ای و هپروتی ای به لحاظ اجتماعی عملا در کنار راست ترین بخش بورژوازی قرار میگیرند که به لحاظ اقتصادی مدافعین آتشین طرحهای ریاضت اقتصادی و به لحاظ سیاسی مبلغ پاسیفیسم و خانه نشینی کارگرند.
اما نگاهی به مبارزات هر روزه کارگران به عنوان یک عرصه دایمی نبرد با رژیم اسلامی و مبارزات هر روزه مردم در عرصه های مختلف اجتماعی به روشنی نشان میدهد که چنین تئوری های نخ نما و ارتجاعی ای جایی در میان کارگران و مردم ندارد و از مبارزه زنده و طبقاتی جاری در جامعه بسیار عقب است.

واقعیت اینست که کارگران و کل مردم در ایران با جنگ هر روزه شان در تمام جبهه ها با رژیم اسلامی سرمایه داران، درگیر یک نبرد طبقاتی زنده و هر روزه اند. و مبارزه علیه مذهب و علیه مقدسات یکی از جبهه های مهم این نبرد است. نبردی که یکسرش مبارزه برای افزایش دستمزدها و علیه فقر و گرانی و دستمزدهای پرداخت نشده و جهنمی است که رژیم برای کارگران و کل جامعه ساخته است، و سر دیگرش جنگ هر روزه علیه حجاب، علیه سنگسار، قوانین ارتجاعی اسلامی ، و برای دست یابی به جامعه ای آزاد، سکولار، برابر و انسانی است. جنگی که کلیت حاکمیت رژیم اسلامی را با ماشین سرکوب و جنایتش به چالش کشیده است. اما برای چپ سنتی و فرقه ای دیدن این واقعیت عظیم و همه جانبه دشوار است.
در آخر همانطور که در نوشته دیگری هم تاکید کردم برخلاف تلاش جریانات فرقه ای و چپ سنتی در کم اهمیت جلوه دادن و حاشیه ای خواندن جنبش عظیمی که با آهنگ “آی نقی” شاهین نجفی، سرباز کرده، این یک جنبش مهم است و به همه کارگران مستقیما مربوط است. در جلوی چشم ما، شاهدیم که طبقه حاکم از تمام کثافات تاریخ بشری برای ادامه سلطه اش بر کارگران و بر جامعه استفاده میکند و ما کارگران اگر بخواهیم مبارزه طبقاتی مان را به پیروزی برسانیم راهی جز این نداریم که بورژوازی را در تمام وجوه و تلاشها و سیاستهایش به مصاف بکشیم. تمام وجوه این مبارزه طبقاتی به ما مستقیما مربوط است، و امروز بویژه این طبقه کارگر است که باید پیشرو و پرچم دار عقب راندن و به زباله دان ریختن کل کثافات و خرافات عهد عتیقی باشد که حاکمین به آن چنگ انداخته اند.
بویژه این نبرد امروز در متن اوضاع سیاسی متحول جامعه، بسیار مهم و تعیین کننده است. و شرکت در چنین جدالی برای کارگر اهمیت فوری سیاسی دارد. این جدالی است که به مبانی هویتی رژیم اسلامی دست برده و آنرا به چالش کشیده است. اوج گیری چنین جدالی امروز بهترین فرصت برای تاکید بر روی خواست تاریخی طبقه ما، یعنی خواست آزادی بدون قید و شرط سیاسی، آزادی عقیده و بیان، و نقد کردن و اعلام اینستکه مذهب باید از دولت و آموزش و پرورش جدا باشد. داشتن و نداشتن مذهب برای همه کس آزاد است و انسانها آزادند هر عقیده و مذهبی را به نقد و به طنز بکشند. روشن است که هر قدمی از پیشروی در این جدال، مستقیما به نفع کارگران است و طبقه کارگر بیش از هر بخشی از جامعه در پیروزی و به کرسی نشاندن چنین خواستهایی ذینفع است. از همین روست که انتظار میرود رهبران پیشرو و چپ کارگری در صف جلو چنین نبردی باشند و یکبار دیگر تاکید من به پیوستن گسترده و وسیع به کمپین دفاع از شاهین نجفی علیه فتوای قتل و برای آزادی بدون قید و شرط سیاسی است.*