حافظ سعدی مولانا چه کردند غزل سکولار نوید اخگر

همین که ماه در آمد خرابمان کردند
نه انقلاب نشد روسیاهمان کردند
میان ماه دل و ماه آسمان آنشب
کنار عکس دیو سیه روی قابمان کردند
سکوت بود و سکوت و هزار سال سکوت
مجیز سلطنت دین بروحمان کردند
دروغ گفت حافظ و سعدی و دین اسلامش
بنام مذهب و عرفان چه خوابمان کردند
گهی بنام حافظ و سعدی و گاه مولانا
چنان چو کودک بیتاب خاممان کردند
تمام بحث شاعر ما دین و مذهب بود
دروغ گفت حافظ ما سنگ بارمان کردند
ز قرن دوم هجری تا همین امروز
درون شعر و غزل ننگ بارمان کردند
گهی بنام صوفی و عرفان و گاه مولانا
حدیث دین محمد نصیبمان کردند
نگفت شاعر ما از رهائی و از دین
درون مذهب اسلام خوابمان کردند
نگاه داشت حافظ ما جان قرآن را
همین که شیخ بیامد خرابمان کردند
کشید فتنهء مذهب سیاه چادر خویش
بروی فرق سر بانوانمان کردند
بروز در پی اعدام نو جوان وطن
دقیق زهر هلاهل به کاممان کردند
نکند شاعر دوران ز دین و اسلامش
تمام دین و مذهب خود را به باورم کردند

اگر چه ریخت خون جوانان مملکت هر روز
ز بحث شعر اخگر شاعر بدورمان کردند