ارزیابی از اول ماه مه ٩١ / مصاحبه کارگر کمونیست با ناصر اصغری

کارگر کمونیست: اجازه بدهید از یک سئوال کلی شروع کنیم؛ اول ماه مه امسال چگونه برگزار شد؟ برگزاری مراسمهای اول ماه در شرایط کنونی، چه جایگاهی در جنبش کارگری دارد؟
ناصر اصغری: من فکر می کنم، و با ارزیابی ای که از وضعیت جامعه دارم، مراسمهای اول مه امسال علی العموم از موقعیت امروز جامعه عقب تر بودند. دو فاکتور مهم در این موضوع سهم داشتند. آمادگی رژیم برای سرکوب وحشیانه و موقعیت جنبش کارگری. رژیم چندین روز قبل از اول مه فشار بر فعالین کارگری را تشدید کرد و رسما از آنها درباره برنامه های اول مه می پرسید و زیر فشارشان می گذاشت که برنامه ای برگزار نکنند. در جائی مثل کردستان و مشخصا سنندج که حدس می زد با هیچگونه تهدیدی قادر به مرعوب کردن فعالین کارگری نخواهد بود، سر هر چهارراه و کوچه و کوی و برزنی چند پاسدار دست بر ماشه اسلحه گذاشته بود که هرگونه مراسم و خود نشان دادنی از کارگران را، سرکوب کند.
نکته دوم هم موقعیت پراکنده جنبش کارگری ایران است که از هرگونه حق و حقوقی مثل تشکل و آزادی بیان و غیره محروم است و با شدیدترین وجهی سرکوب می شود. در نتیجه وقتی که محیط کاری تشکلی نداشته باشد که بتواند کارگران را بدون مواجه شدن با سرکوب و عواقب آن در یک سطحی سازماندهی کند، امکان بسیج آزادانه و بدون اذیت و آزار کارگران برای برگزاری مراسمهای اول مه علی العموم منتفی می شود. این کار بر عهده و مسئولیت فعالین کارگری نسبتا دست بسته می افتد که ظاهرا دستگاه سرکوب رژیم در این حیطه هم میدان مانور فعالین کارگری را محدود کرده بود. بطور مثال رژیم فعالین کارگری ای را که در پتروشیمی ها در نظر داشتند در اول مه خودی نشان بدهند را به حراست فرامی خواند و مورد تهدید و ارعاب قرار می دهد. با این همه، شاهد سطحی از تحرک در تعدادی از محیطهای کار بودیم که با فضای انفجاری امروز جامعه نمی خواند. منظورم از این موضوع این است که در دوره ای کارگران کارهایی می کنند که برای آن دوره خوب است و برای دوره دیگری آن نوع کار دیگر جوابگو نیست. مثلا اگر کارگران در مثلا سال ١٣۶١ حتی به همدیگر یادآوری می کردند که امروز اول مه است، در آن شرایط سرکوب و بگیر و ببند و کشت و کشتار، خود این یک گام مهمی می بود. در دوره ای ایجاد کمیته هایی مثل پیگیری، هماهنگی و اتحادیه آزاد و غیره قدمی بجلو بود، ولی اکنون باید کار دیگری کرد. باید این کمیته ها از نوشتن قطعنامه ها بسیار فراتر می رفتند و در تعداد هر چه بیشتری از شهرها، اعتراضات خیابانی مثل مراسم امسال اول مه سنندج برگزار می کردند.
حال با طرح این موضوع، به بخش دوم سئوالتان می رسیم که “برگزاری مراسمهای اول ماه در شرایط کنونی، چه جایگاهی در جنبش کارگری دارد؟” اول ماه مه روز جهانی کارگران است. روز کیفرخواست کارگران بر علیه وضعیت موجود است. کارگران ایران در این برهه از تاریخ، در بدترین موقعیت معیشتی و سیاسی قرار دارند. بخش زیادی از فعالین کارگری یا در زندان هستند و یا با قرار وثیقه های بسیار سنگینی بیرون از زندان به سکوت کشانده شده اند. دستمزد کارگران چندین برابر پایین تر از خط فقر واقعی در آن جامعه است. از پادوهای رژیم در بین کارگران تا نمایندگان رژیم در مجلس اسلامی و تا آیات عظام و نمایندگان ریاست جمهوری اسلامی، همه اعتراف می کنند که خط فقر در آن جامعه چیزی حدود ٢ میلیون تومان است، در حالیکه دستمزد کارگران حتی به ۴٠٠ هزار تومان هم نمی رسد! فعالین کارگری باید بتوانند کارگران را حداقل در این روز به میدان بیاورند که این چه زندگی است که بر ما تحمیل کرده اید؟ این چه مملکتی است که همه را بیکار کرده اید و حقوق کسانی را هم که کار می کنند یا اصلا نمی پردازید و یا هم با چند ماه تأخیر می پردازید؟ کارگران باید حداقل در این روز بتوانند بگویند که این چه مملکتی است که هر کسی که از حق کارگر حرف می زند، یا در زندان است و یا از کار اخراج شده و مورد اذیت و آزار بی پایان قرار می گیرد؟

کارگر کمونیست: شما روی فاکتور سرکوب تأکید ویژه ای کردید. آیا سرکوب مانع اصلی عدم برگزاری مراسمهای اول مه شد؟ چه موانعی در برگزاری مراسمهای وسیع اول ماه مه امسال دخیل بودند؟
ناصر اصغری: سرکوب به نظر من فاکتور خیلی مهمی است؛ اما نمی تواند تمام قضیه باشد. حتی نمی تواند بیشتر از نصف تمام قضیه هم باشد. بگذارید اول در مورد مهم بودن آن بگویم. اولا یک رژیم سرکوبگر می تواند نان کارگر را به اشکال مختلفی گرو بگیرد. می تواند کارگر معترض را اخراج کند. می تواند دستگیر و زندانی کند. سرکوب اجازه نمی دهد که فعال کارگری عضو حزب توده، علنا اعلام کند که توده ای است تا فعال کارگری کمونیست با وی بحث کند و سیاستش را افشا کند. سرکوب اجازه نمی دهد که کارگران کمونیست، طرفداران سیاستهای احمدی نژاد را در صفوف جنبش کارگری افشا کنند. سرکوب اجازه نمی دهد که فعال کارگری و یا توده های وسیع کارگران با حزب خودشان ارتباط برقرار کنند. اینها فقط چند نمونه از فاکتور سرکوب هستند که می توانند در برگزاری مراسمهای اول مه مانع ایجاد کنند. اما در عین حال سرکوب نتوانست امسال مانع برگزاری اول مه در سنندج بشود! در هیچ دوره ای نتوانست در سنندج و سقز مانع برگزاری مراسم اول ماه مه ها بشود. سرکوب نتوانست مانع ایجاد سندیکای واحد و سندیکای نیشکر هفت تپه بشود! منتها سئوال این است: چرا سندیکاهای مزبور امروزه آن سندیکاهای اولیه نیستند؟ چرا این سندیکاها دیگر نمی توانند کارگران را بسیج کنند؟ به نظر من آن فاکتوری که به ایجاد تشکل‌های مزبور کمک کردند، بعد از تشکیل آن سندیکاها دیگر در تصویر نبودند. قدرت توده کارگران بود که باعث ایجاد آن سندیکاها شد. قدرت مجامع عمومی کارگران بود که در امتداد به ایجاد سندیکاهای مزبور انجامید. اما بعد از تشکیل آن سندیکاها، توده کارگران از تصمیم گیریها کنار گذاشته شدند. مجامع عمومی فراخوان داده نشدند. هیأت مدیره فکر می کرد می تواند از عهده همه کارها برآید. حتی در چهارچوب محدود نان و قاتق، سندیکای کارگری در فضای سرکوب و وحشت جمهوری اسلامی را با سندیکای کارگری در سوئیس و سوئد اشتباه گرفته بود.
بالاتر گفتم که یکسری کارها را باید در موارد خاصی کرد که آن کارها در شرایط بعدی دیگر کارساز نیستند. مثلا صدور قطعنامه در چند سال گذشته قبل از هر چیزی خبر از ظهور صفی از فعالین کارگری می داد که کیفرخواست کارگران را فرموله کرده اند و با قدرت جلوی صحنه آمده اند. این قطعنامه ها می بایست راه به محیطهای کار باز کنند و فعالین کارگری کارهای مهمتری می کردند. این هم یک فاکتور مهم از برگزار نشدن مراسمهای باشکوه تر اول مه امسال بود.
و بالاخره هر آکسیون کارگری، آینده، حال و گذشته ای دارد. می خواهم اینجا بر “آینده” اول ماه مه تأکید بگذارم. برای تدارک برگزاری اول مه در ایران نمی توان فقط به یکی دو ماه قبل از ١١ اردیبهشت و یا به روز اول ماه مه بسنده کرد. فعالین کارگری باید از روز بعد از اول ماه مه به فکر تدارک برگزاری مراسم اول ماه مه سال بعد (آینده) باشند. و این یعنی اینکه باید سراغ هر اعتراضی که اتفاق می افتد رفت و رهبران و فعالین کارگری ای که آن اعتراض را سازمان داده اند پیدا کرد، و در روز موعد از آنها خواست که کارگران را اول ماه مه به میدان بیاورند. باید رفت و مثلا گفت که “من از پتروشیمی ماهشهر هستم و می خواهم اعتراضمان را به همدیگر متصل کنیم.” باید رفت و گفت که “من از کسانی هستم که در سازماندهی اعتراض قدرتمند دو سال پیش معلمان دخیل بودم و می خواهم در تماس و ارتباط باشیم.” باید رفت و گفت که “من از فعالین کارگری نساجی شاهو و یا سندیکای واحد هستم که بعد از اعتراضمان بیکار شدم و می خواهم در تماس باشیم.” اینها فقط چند نمونه از کارهایی است که می شود انجام داد. به نظر من یک کار روتین فعالین کارگری متشکل در کمیته پیگیری، سندیکای واحد، کمیته هماهنگی، انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه، سندیکای نیشکر هفت تپه، اتحادیه آزاد و غیره باید همین مسئله باشد؛ و گرنه سال بعد هم در این گردون همچنان دور خود خواهیم چرخید. در نتیجه اگر بخواهم بطور خلاصه به بخش آخر سئوالتان جواب بدهم، در خود بودن، مشغول کارهای روتین بودن و آماده نبودن، مانع اصلی عدم برگزاری فراخور مراسمهای اول مه امسال بود.

کارگر کمونیست: نظرتان در مورد قطعنامه های امسال مراسمهای اول ماه مه در ایران چیست؟ سنت قطعنامه نویسی چه جایگاهی در جنبش کارگری دارد؟ چرا برخی به این قطعنامه ها ایراد میگیرند و چرا تشکلات کارگری هر کدام قطعنامه جداگانه ای بیرون دادند؟ چرا شاهد اتحاد عمل گسترده بین نهادهای کارگری موجود، مثل سالهای گذشته نبودیم؟
ناصر اصغری: قطعنامه ها بار دیگر اعلام کردند که جمهوری اسلامی نتوانسته است صدای جنبش کارگری را بعنوان مدعیان قدرت خفه کند. بنظر من قطعنامه های امسال علی العموم اشکال سیاسی نداشتند. همه شان بر مسائل مهم جنبش کارگری انگشت گذاشته بودند. هر کدام به نحوی به دستمزدهای غیرانسانی، بی حقوقی کارگران افغانستانی، وضعیت زنان و کودکان و بازنشستگان، حذف یارانه ها و غیره و غیره اعتراض کرده و راه حل انسانی خود را اعلام کرده بودند.
یک قطعنامه بطور مشخص توجه ام را بخود جلب کرد که اگر اشتباه نکنم، قطعنامه کارگران جوشکار سنندج بود که در بخشی به مطالبات سیاسی جامعه مثل بی حقوقی کودکان و زنان و کارگران افغانستانی و اعدام و غیره اشاره کرده بود و در بخش دیگر بر مطالبات کارگران جوشکار انگشت گذاشته بود. قطعنامه یک بخش از کارگران بود که هم بر مطالبات اقتصادی مشخص آن بخش انگشت گذاشته بود و هم مسائل حاد سیاسی را که به زندگی جامعه و کارگران بعنوان طبقه ای که راه حل دارد، مطرح کرده بود. همانهایی که شما می گوئید به قطعنامه ها ایراد می گیرند، به این بخش آخر که عرض کردم ایراد می گیرند که کارگران چرا خود را درگیر مسائلی مثل اعدام و فتوا و کارگر افغانستانی و غیره می کنند؛ بهتر است به فکر دستمزد و بیمه بیکاری و دفاع از حذف یارانه ها باشند. اینها پارازیت هستند. در جنبش کارگری کسی هم به آنها اعتنایی نمی کند. کسانی که به بهانه های پوچ به جنبش کارگری و اعتراضات مردم لجن پراکنده اند؛ کسانی که فراخوان به خانه نشینی را بر ناصیه خود دارند، ایراد گرفتنشان از قطعنامه های کارگری را باید در همان چهارچوبها قرار داد و دید. نوشتن قطعنامه در اول ماه مه چیزی نیست که مختص کارگران ایران باشد. قطعنامه های کارگری، و قطعنامه های اول ماه مه به قدمت خود جشن بین المللی کارگران، اول ماه مه، است. کسی که به این موضوع ایراد می گیرد، مشکلش جای دیگری است.
یک نقطه ضعف اصلی که همه متوجه می شدند این بود که نهادهای مختلف کارگری قطعنامه های مختلفی صادر کردند که گاها با یک نوع ادبیات و نقطه گذاری و ویروگول و کاما و غیره نوشته شده بودند. فعالین کارگری در نهادهای مختلف باید برای صدور قطعنامه مشترک، اختلافات سلیقه ای و شخصی و غیره خود را کنار می گذاشتند و یک قطعنامه مشترکی صادر می کردند. باید سر مسائل اصلی توافق می کردند و از بعضی چیزها چشم پوشی می کردند. معلوم است که این فعالین و این نهادها با هم اختلاف دارند، و گرنه بجای چند نهاد، یک نهاد می داشتیم. باید بر ضعف تشکیلاتی و ضعف ارتباط گیری مستمر و “دیپلماتیک” فائق بیایند. هنر فعالین و رهبران کارگری این است که بتوانند با هم در موارد مهم مثل اول ماه مه کنار بیایند و بصورت متحد و یکپارچه ظاهر شوند.
یک نکته ای که بنظر من حائز اهمیت است این است که در مواقع این چنینی، باید برابر ظاهر شد و از موضع اینکه یک نهاد و یا جریان مشخصی دارد صحنه را می چرخاند و همه را هدایت می کند، بپرهیزد. چیزی که توجه ام را در روزهای آخر منتهی به اول ماه مه بخود جلب کرد، نوشته ای با امضاء “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری” تحت عنوان “دعوت به اتحاد عمل برای روز جهانی کارگر” بود. محتوای این نوشته هر چه باشد، وزن و حیطه تأثیر این نهاد کارگری هر چه باشد، در دنیای واقعی کسی می تواند چنین برداشت کند که نهادهای دیگر از اتحاد عمل سر باز می زنند و این فقط “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری” است که دارد زور می زند همه را دور هم جمع کند. واقعی بودن یا نبودن این تصویر را فقط تعداد انگشت شماری می دانند که در بحثهای بین این نهادها شرکت داشتند. این موضوع اما می تواند حتی توافقات نسبی فی مابین نهادهای موجود را بر هم بزند.
اما اینکه چرا شاهد اتحاد عمل گسترده نبودیم، به نظر من ندیدن تصویر بزرگتر از جانب فعالین کارگری متشکل در نهادهای موجود کارگری می باشد. بنظر من این فعالین و رهبران جنبش کارگری متوجه این موضوع نیستند که صدور یک قطعنامه مشترک از جانب همه نهادهای موجود جنبش کارگری، قوت قلب بسیار زیادی به کل جنبش کارگری و فعالین این جنبش و دیگر جنبشهای اعتراضی می دهد. بنظر من اختلاف سلیقه ها و اختلافات شخصی و زیر پای همدیگر را خالی کردن، باعث عدم اتحاد عمل گسترده در بین تشکلهای موجود شد. در همین چند روز گذشته چند ارزیابی از اول ماه مه امسال منتشر شده است که تنفری که از یکسری از فعالین کارگری در آنها دیده می شود، نسبت به پادوهای رژیم و حراست دیده نمی شود. شیطان سازی از تعدادی از فعالین کارگری و نهادهای کارگری، راه هموار کردن اتحاد عمل نیست. خب، واضح است که یک چنین فضایی باعث پراکندگی بیشتر می شود. باید در فضائی دوستانه و سازنده بحث کرد و نقاط ضعفها را بررسی کرد و از ادامه آنها خودداری کرد. باید به قصد اقناع و قانع شدن رفت و بحث کرد.
بهرحال می خواهم بگویم که به نظر نمی آید که هیچکدام از نهادهای کارگری ای که قطعنامه صادر کردند، در تحلیلشان از جمهوری اسلامی و شرایط سیاسی و معیشتی کارگران نسبت به سالهای گذشته عقب نشینی ای کرده باشند. عدم صدور قطعنامه مشترک و نرسیدن به توافق سر اتحاد عمل گسترده تر، هر چه بوده، ریشه در اختلافات سیاسی عمیق نداشت.

کارگر کمونیست: در ارتباط با برگزاری مراسم اول ماه مه چرا “خانه کارگر” نتوانست تحرک زیادی از خود نشان دهد؟
ناصر اصغری: “خانه کارگر” نهاد گوش به فرمان دولت است و امسال دولت از قبل اعلام کرد که اجازه هیچگونه مراسمی را به هیچ کس نمی دهد. بنظر من برای رژیم مراسمهای روز کارگر سالهای گذشته که قرار بود تحت کنترل “خانه کارگر” برگذار شوند و از کنترل آنها خارج می شدند، یک درسی شده بود که وضعیت انفجاری جامعه را دیگر “خانه کارگر” نمی تواند کنترل کند. یادشان نرفته است که کارگران در یکی از همین مراسم “خانه کارگر” رفسنجانی را در استادیوم ورزشی آزادی سکه یک پول کردند. هر اعتراضی اکنون در وضعیت انفجاری جامعه می تواند خود جرقه ای باشد که جامعه را بار دیگر به خیابان بکشاند. بعید به نظر می رسد که جمهوری اسلامی دیگر به این بازی تن بدهد.
این یک موضوع. موضوع مهم دیگر هم این است که “خانه کارگر” سر به یک جناح از رژیم، مثل رفسنجانی و محسن رضائی دارد که فعلا در جنگ جناحها، جلو صحنه نیستند. “خانه کارگر” معمولا در مراسمهای روز کارگر خود برای سران آن جناح صحنه می چیند که فعلا سران آن جناح خود درگیر مسائل حادتری، از نظر خودشان، با جناح خامنه ای و جناح و باند احمدی نژاد و غیره هستند. و بنظر من در همین چهارچوب می شود گفت که نقش “خانه کارگر” و شوراهای اسلامی کار بعنوان نهادهای سرکوب رژیم و در این فضای انفجاری در جامعه، برای خود رژیم زیاد مهم بنظر نمی رسد. اجازه دادن به آنها که تعدادی کارگر را دور هم جمع کنند و استفاده کارگران از این چتر امنیتی، برای رژیم فقط باعث دردسر بیشتر می شود.

کارگر کمونیست: نقاط ضعف و قوت مراسمهای امسال اول ماه مه از نظر شما کدامها هستند؟
ناصر اصغری: فکر کنم در لابلای جواب به سئوالات قبلی به اندازه کافی به این سئوال جواب دادم. اما شاید جواب دادن مشخص و جداگانه به این سئوال اهمیت خودش را داشته باشد. نقطه قوت مراسمهای اول مه امسال را می توان چنین بر شمرد که جنبش کارگری با تمام فشارهایی که به فعالین کارگری آمد، همچنان بر استقلال خود و بر مخالفت علنی اش با جمهوری اسلامی تأکید داشت و خواهان آزادی فعالین کارگری، عدم پیگرد رهبران و فعالین کارگری شد. بر مخالفت خود با طرح حذف یارانه های احمدی نژاد تأکید کرد. به فراخوان جنبش اشغال وال استریت جواب مثبت داد.
نقطه قوت مراسم اول مه امسال این بود که فعالین کارگری از سیاه چالهای رژیم و زیر سخت ترین شرایط بعنوان رهبران جامعه و جنبش کارگری ظاهر شدند و فراخوان پیوستن کل جامعه به مبارزه کارگری شدند.
اما نقطه ضعفها خیلی واضح بودند. ندیدن تصویر بزرگتر منافع جنبش کارگری و جامعه بطور کلی. غالب شدن اختلافات سلیقه ای و شخصی بر منافع عمومی تر جنبش کارگری. فراتر نرفتن از چهارچوب سالهای گذشته و سوزاندن یک فرصت خوب و مهم، که فراخوان جهانی آن صادر شده بود.
٩ ژوئن ٢٠١٢