سوسیالیست های پنتاگونی ٬ نکاتی برای نادر بکتاش و علی جوادی

دو سه هفته قبل این دو در باره حزب حکمتیست چیزی نوشتند. اولی “جالب” بود، نه از این نظر که اعلام ورود مجددش به سیاست را از طریق متلک به ما اعلام میکند، بلکه از این زاویه که انگار وارد نقد فیلمی با پرسوناژهای ناشناس شده و به معرفی نیاز دارند؛ حزب حکمتیست را با خط تیره حزب کورش مدرسی معرفی کرده است! رفیق بکتاش فراموش کرده که حزب حکمتیست از روز اول به اسم کورش مدرسی ثبت شد. فراموش کرده که این حزب یک خط متفاوت در سیاست ایران را نمایندگی میکند و نیازی به معرفی ندارد…فراموش کرده که…

و حالا که به سیاست برگشته، منکر ادعای ماست که سازمان های سیاسی ایرانی از چپ و راست برای ایران بعداز فایق آمدن غرب بر جمهوری اسلامی کیسه دوخته اند و مینوسد که: “تا آنجایی که می‌شود از نشریات و سایروسائل ارتباطی فهمید امروز هیچ نیروی اپوزیسیونی خواهان بروز جنگ در ایران نیست… به نظر می‌رسد  که این حزب نمی‌داند که دیگران هم چشم و  گوش و تا حدی(!) عقل دارند. همه آن چه را در عراق و افغانستان گذشت و هنوز هم به هیچوجه به پایان نرسیده است می بینند؛  می‌فهمند که در کشور بزرگی مانند ایران، باقیمانده های مسلح رژیم فعلی بعلاوه تمام آن سلفییون و شیعیان لبنان و همه توریست ـ  تروریست های اسلامی از همه جا، می‌توانند تا چند دهه خواب را بر همه خراب کنند.”

همین بی خبری سیاسی کار “رلکس” ما کار پاسخ به او را کمی سخت کرده است؛ ایشان خبر ندارد که از نظر حزب مورد علاقه او، حزب کمونیست کارگری، ایران عراق و افغانستان نیست و در صورت وقوع جنگ مانند لنین میشود انقلاب اکتبر دیگری را سازمان داد (با رجوع به حافظه/به نقل از مقاله اصغر کریمی در دوران تهدیدات جنگی بوش پسر، قبل از شکست آمریکا در عراق). ایشان میتوانند مقاله مورد نظر را از نویسنده اش بخواهند که اتفاقا با اتکا به عقل طبقاتی خیلی خوب (و نه تاحدی!) این حزب نوشته شده بود. در دوران غیبت نادر بکتاش در سیاست، همین حزب مورد علاقه ایشان در حمایت از حمله نظامی ناتو به لیبی اطلاعیه علنی داد و نوشت که این حمله حمایت از انقلاب لیبی است. این را هم میتواند برود در آرشیو این حزب پیدا کند. باز هم به احتمال زیاد خبر ندارد که سیاست اعلام شده این حزب برای دوران فعلی، حمله به سفارات جمهوری اسلامی در خارج کشور است، که برای شروعش منتظر آغاز حمله نظامی غرب و ناتو به ایران اند. تعجیل اینها که بشار اسد جایش را فورا به اپوزیسیون جانی تر از خودش بدهد از این سر است که بعداز سوریه نوبت ایران است. نادر بکتاش احتمالا متوجه حمایت این حزب از تحریم اقتصادی ایران هست و از کمپین تشکیلات های این حزب برای تحریم های بانک های ایران توسط بانک های غربی خبر دارد، به همین جهت حرفی از  سیاست جنایتکارانه دفاع از تحریم اقتصادی به میان نیاورده است.

حالا چرا علیرغم اینهمه فراموشکاری و بیخبری نوشته نادر بکتاش “جالب” است؟ نادر بکتاش خود را فرد رلکسی در سیاست معرفی میکند. انصافا هم هست و به خود سخت نمیگیرد. لذا برای او مثل آب خوردن است برگردد بگوید ببخشید من خبر نداشتم، “نشریات و وسایل ارتباطی” کافی دم دستم نبود!

 برعکس نادر بکتاش، دومی که علی جوادی باشد، مثل همیشه یک عنصر فرصت طلب است. فرصت طلب جماعت فاقد پرنسیپ تعریف شده ای اند؛ مثل همین یکی؛ امروز میتواند هوادار پرو پا قرص شما باشد و فردا یکهو در لباس دشمن، کلاشینکوف بدست (البته از نوع پلاستیکی) در مقابل تان ظاهر شود. امروز ممکن است شما را هوادار جمهوری اسلامی معرفی و حکم اعدام تان بدهد و فردا کمونیست ترین های دنیا کشف تان کند. چیزی که این یکی فرصت طلب چپ را از بقیه جدا میکند، حمل مقداری نقل قول از منصور حکمت و جملات فیکس “عالمانه” است که با تکرار طوطی وارشان به داشتن دانش سیاسی سوسیالیستی تظاهر میکند. علت اصلی این کار در نبود یک هدف جدی است. ظاهر شدن بطور درخود هدف اصلی اوست، حالا از بدشانسی خودش و همچنین ما، سیاست تنها عرصه ایست که او علاقه به تظاهر در قالب آنرا دارد. همین مشخصات او را کاندید عنوان بی پرنسیپ ترین های عرصه سیاسی از میان چپ ها کرده است.

نوشته ایشان مقدمه “شدادی” دارد علیه “محفل کورش مدرسی” که علیه حزب حکمتیست! کودتا کرده اند. همین آقا تمام سالهای گذشته (منهای دوره ای که متقاضی عضویت بود)، ما را حزب و محفل و باند و دارودسته کورش مدرسی خطاب نموده و حالا کشف کرده که همین محفل علیه حزب و محفل و دار و دسته خود کودتا کرده است! یک علت پاسخ به نوشته مربوطه دردی است که همین افشاگری کمرشکن ایشان در کمر من ایجاد کرده و هر شب زمان خواب سراغم می آید! برای بار صدم کشف کرده که ما مدافع جمهوری اسلامی هستیم. فراموش کرده که این عنوان را هم از هفت سال قبل، باز هم جز دوره ای که متقاضی عضویت بود را به ما تقدیم کرده بود. علیه ما فحاشی کرده چون نمی فهمد که فحاشی های امثال او به ما، به اتوریته و محبوبیت بیشتر ما نزد انسان شرافتمند می انجامد.

علت صرف وقت در مورد انشای ایشان اما نه نظر و بحث او، بلکه مسئله ای است که او به نمایندگی تمام “چپ و راست انقلابی” ایران (سازمان های ضد اسلامیت جمهوری اسلامی) بر زبان آورده است، که میگوید: “لنین بدون اتخاذ یک سیاست رادیکال و کمونیستی در قبال جنگ امپریالیستی نمیتوانست به لنین یعنی رهبر یک انقلاب عظیم کارگری در تاریخ تبدیل شود. بدون اتخاذ سیاست سرنگونی انقلابی دولت خودی در قبال جنگ امپریالیستی لنین نمیتوانست قیام کارگری را سازمان و رهبری کند”.

تمام گروههای چپ ایرانی-به موازات راست ها- به امید سازماندهی انقلاب شان در صورت حمله نظامی به ایران نشسته اند، و برای رسیدن به دنیای آرزوهای شان در آن سناریو، مانند تمام نیروهای جناح راست جنبش شان در سیاست ایران، کیسه دوخته اند. تمام اینها به دو دلیل سیاست عملی خود را رسما اعلام نکرده اند؛ دلیل اول ترس از بی آبرو شدن شان نزد کارگران و زحمتکشانی اند که اینها سیاست و پیشروی خود را بر سناریوی زندگی جهنمی تر آنها سوار کرده اند. دلیل دوم نبود اطمینان از فردای حمله نظامی و نتایج سیاسی اجتماعی آن است. فرصت طلب ما از فرط تعجیل در “زرنگی” دم به تله داده است.

آقای جوادی در اشاره به مثال تاریخی مد نظر، به عمد فراموش میکند که در روسیه دوران جنگ امپریالیستی جنگ دو طرف داشت و در حالت حمله نظامی به ایران دو جبهه ای در کار نیست. هیچ سربازی در مقابل دیگری سنگر نمیگیرد. تلفات دو طرفه ای در کار نیست و کسی وارد سرزمین دیگری نمیشود. نیروهای هوایی حمله کننده بمباران میکنند و میزنند و میکشند و آسمان ایران را ترک میکنند و میروند و در آخر قدرت تخریب سلاح های اخیرا تولید شده را ارزیابی میکنند. همین. عنصر بی پرنسیپ ما مثل همیشه یادداشتی از دفترچه نقل قول های حکمت را از جیب درآورده و برای ما قرائت میکند که دنیا دو قطبی اسلام سیاسی و غرب است! توجه میکنید بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، به حساب خود زرنگ بازی در میآورد و چشم همه ما را می بندد و به حساب خود تفهیم مان میکند که امروز دنیا و قطب بندی های جهانی و منطقه ای تغییر نکرده و دنیا همان است که بیست سال قبل بود!

بعلاوه، لنین و بلشویک ها واقعا مخالف جنگ بودند و تمام هم و غم شان مخالفت با جنگ و فقر و کشتار حاصل از آن بود، در حالیکه همین حزب این آقا و عموزاده هایش در حزب کمونیست کارگری سیاست حمله به سفارت های جمهوری اسلامی را تا شروع حمله ناتو فریز کرده اند و سینه چاک ترین های مدافع حمله نظامی به ایران اند. کسانی که شروع پیشروی های شان زیر سایه بمب افکن های ناتو و آمریکا و اسرائیل ممکن میشود، قادر به تغییر چهره و زدن ماسک مخالف حمله نظامی نیستند. جدای از سیاست های اعلام شده شان، اگر محصول حمله نظامی به ایران قرار است واقعا یک انقلاب کارگری از نوع ۱۹۱۷ روسیه باشد، چرا برای شروعش نباید ثانیه شماری کنند؟ اینها مدافعین حمله نظامی همه قدرت های غربی و متحدین شان در منطقه اند. اینها از جناح دست راستی دولت اسرائیل و محافظه کاران آمریکا جنگ طلب ترند، اما از ترس نتایج اقتصادی و اجتماعی و انسانی از اعلام رسمی آن واهمه دارند.

باز هم بعلاوه همه اینها، بلشویک ها یک نیروی هر چند کوچک اما واقعی و روی زمین سفت و قادر به ایجاد تغییر در تناسب قوا بودند و جنس شان از کاریکاتورهای سیاسی این سنت ضدرژیمی  چپ ایرانی متفاوت بود، در حالیکه تمام این سنت، با تمام گروه بندی های سیاسی اش با سر به جنبش سز شیرزه رفتند و به جز لجن چیزی دستگیرشان نشد. امروز اگر حمله نظامی دربگیرد کدام جریان و جنبش سیاسی مترقی در داخل ایران نیرویی برای حرکت پشت سر دارد؟ در متن همین تحریم های اقتصادی و اعمال فقر بیشتر به طبقه کارگر کدام حرکت قدرتمند کارگری برای تغییر اوضاع و تناسب قوا به چشم میخورد تا در صورت حمله نظامی و زیر بمباران های ناتو کسی از این طبقه کاری کند؟  حالا که در مقابل بیکاری و فقر بیشتر هیچ جنبش قدرتمندی در کار نیست، در صورت حمله نظامی و بمباران، طبقه کارگر برای به زیر کشیدن نظام حاکم به میدان می آید؟ پاسخ این سوال روشن است. مدافعین حمله نظامی برای سرنگونی جمهوری اسلامی اتکای شان تماما به قدرت نیروهای نظامی غرب است و خود میدانند که روی زمین سفت هیچکاره اند.

کسی و نیرویی که حمله نظامی آمریکا و غرب و اسرائیل را و خانه خرابی مردم و فقر بیشتر و کشتار را پشتوانه به قدرت رسیدن اش در نظر گرفته  و به امید آن و زیر سایه آن سیاست پیشروی دارد، نیرویی جنایتکار و سناریو سیاهی است. شانس چپ ضد رژیمی ایران در تبدیل نشدنش به جنایتکار و سناریو سیاهی در این است که مواضعش تنها روی کاغذ و موجودیتش پدیده ای صرفا غیر اجتماعی و خوشبختانه از سازماندهی سیاست روی زمین سفت ناتوان است. در صورت حمله نظامی، نقطه قوت این چپ در همین ناتوانی اش نهفته است؛ به همین دلیل اینها نه سناریو سیاهی و نه سفید اند، اما افشای ماهیت سیاسی اینها به هدف افزودن به تجربه طبقه کارگر و کمونیست ها لازم است.

—————————————————————————–

لینک نوشته های مربوطه:

نادر بکتاش: کارگر، جنگ، هویت حزبی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=33406

علی جوادی: چگونه “دفاع طلبی – ضد امپریالیستی” در کنار رژیم اسلامی قرار میگیرد؟

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=33314

خالد حاج محمدی: تحریم و فضای جنگی٬ چپ و آلترناتیوها

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=32838

آذر مدرسی: خطر سناریوی سیاه و جنگ آلترناتیوها

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=32899