دو شعر … خون «ندا»! … توفان خشم !

خون «ندا»!

درسومین سالگرد قتل وحشیانه «ندا»
که خشم وانزجار جهانیان را متوجه
رژیم خون آشام جمهوری اسلامی ،ساخت.

عالمی از مرگ ندا، اشگبار
شد جگر لاله ، زغم، داغدار
ننگ بر این د ولت آدمکشان
دشمن زن، دشمن نسل جوان
قدرت پوشالی بیدادگر
سلطه خود کامه ضد بشر
وه که به فتوی و بدستور شیخ
لشگر خونخواره و مزدور شیخ
بار دیگر، فتنه برانگیختند
خون ندا را بزمین، ریختند
سرخ شد از خون جوانان، زمین
توده، ازاین ظلم وستم، خشمگین
بود ندا، مظهر پویندگی
نو گل گلزار شکوفندگی
دشمن خود کامگی و زور بود
دختری آزاده و پر شور بود
آه ! چه ها، خصم ستمگر کند
بس گل نشکفته که پرپر کند
خیز که تا رزم دلیران کنیم
کاخ ستم، یکسره ویران کنیم
تا که شود خون ندا ، بارور
تا که دهد جنبش مرد م ، ثمر
تا که شود خصم ستمگر، زبون
پیکره ظلم ، شود سرنگون

۱۳۸۸

——————————————————————————–

توفان خشم !

در سومین سالگرد کشتار توده های به پا خاسته، به دنبال انتخابات قلابی

مشتی تبهکار، اوباش و اشرار
تا چند باشند در مصد ر کار؟
از شیخ و ملا، تا کی تحمل
این کینه توزی، این ظلم وآزار؟
تا کی عزیزان ، در بند و زنجیر
تا کی جوانان ، بر چوبه دار؟
تا چند حبس و تا کی شکنجه
تا چند اعدام، تا چند کشتار؟
در پاسخ این ظلم و تعدی
از این رژیم منفور و مکار
خلق ستمکش، راهی ندارد
جز پایداری، جز راه پیکار
از بعد سی سال ، سرکوب و شلاق
در چنگ دشمن، بودن گرفتار
چون موج سرکش، شد توده برپا
با عزم راسخ،با شور بسیار
شد بار دیگر، بر ضد بیداد
توفان خشمی، ناگه ، پد یدار
بود انتخابات، تنها بهانه
شد خشم خفته، یکباره بیدار
آماج این خشم، کل حکومت
با جمله اعوان، با جمله انصار
دشمن ز وحشت ، چون بید لرزید
از عزم جزم خلقی فداکار
بر روی مردم ، آتش گشودند
با حکم «رهبر» ، شیخ دغلکار
ای بس عزیزان، در خون طپیدند
از جور و کین این قوم خونخوار
یک مشت د ژخیم، یک مشت جانی
بیرحم و کین توز، بیشرم وغدار
از خون سرخ این جانفشانان
بس لاله روید، در دشت وگلزار
کاخ ستم را، سازد نگونسار
در صبح فردا، این خلق بیدار
آید بپایان ، با قد رت خلق
بیداد و ظلم شیخان بدکار
دیگر نماند،برجا نشانی
از این رژیم اوباش و اشرار
۱۳۸۸