فقر و فریبکاری برای لاپوشانی دلائل آن!

در جهان کنونی که یک درصد از جمعیت، بیش از ۶۰درصد ثروت جهان را در تملک خود داشته (۱) و بیش از نیمی از مردم جهان در فقرو فلاکت کامل زندگی میکنند، دانشمندان و روشنفکران خریده شده به وسیله بورژوازی ودر خدمت این نظام ظالمانه برای حفظ وضعیت موجود، فقر را اینگونه تعریف میکنند: “کمبود پول و کمبود منابعی که بتوان با آن غذا، لباس، محلی برای سکونت و دیگر نیازهای ضروری را تامین کرد.” و اگر از آنها سئوال شود که چگونه میتوان مشکل فقر را حل کرد چنین جواب میدهند: ” این با رشد اقتصادی تامین شده و با تاثیر گذاری در سیاست است که میتوان فقر را از بین برد.” اما با نگاهی به تاریخ ۴۰۰ ساله رشد سرمایه داری که شاهد رشد اقتصادی آن هم بودیم و این نظام حتی به مرحله امپریالیسم هم گذر کرد باز هم می بینیم نه تنها فقر از بین نرفته بلکه گسترش هم یافته است. واکثریت مطلق انسانها، هر روز فقیر و فقیرتر شده و تنها قشر معدود سرمایه داران هستند که از این رشد نصیبی قابل توجه برده اند. و سیاست نیز در دست کسانی و یا طبقه ای است که قدرت اقتصادی دارد، و بیش از دویست سال است که سرمایه داری قدرت سیاسی را در دست دارد و دولت خود و مراجع قانونی و قضایی خود را شکل داده اما هرگز گامی در جهت از بین بردن فقر برنداشته است؛ چراکه خود مسبب آن بوده است.کسانی که چنین جلوه می دهند که سرمایه داری در جریان رشد خود قادر به غلبه بر فقر می باشد نه این تاریخ را فهمیده اند ونه می خواهند بدانند که اگر بورژوازی میتوانست فقر را از بین ببرد که دیگر خودش وجود نداشت!بنابراین چنین تعریفهایی صرفا برای توجیه وضعیت کنونی ساخته شده،و به همین دلیل هم غیرواقعی بوده و هیچ سنخیتی با حقیقت ندارد.
بر عکس بورژوازی ریاکار، کمونیستها یک تعریف علمی و واقعی از دلائل فقر دارند و سالهاست که با صراحت اعلام کرده اند که در نظام سرمایه داری”فقر نتیجه تقسیم ناعادلانه ثروت است” و هر تعریفی که این واقعیت را کتمان کند بیشک جهت فریب توده هاست و کسانی که مدعی اند ” با تاثیر گذاری در سیاست” ضمن حفظ نظام مبتی بر مالکیت خصوصی و استثمار رنجبران “میتوان فقر را از بین برد.” فریبکارانی بیش نیستند. اینچنین است که خادمین بورژوازی روبنا و زیربنا را جابجا کرده و معلول را به جای علت میگذارند. آنها از عامل سیاست صحبت میکنند و منظور آنها سیاست غلط است که باعث فقر میشود و نه سلطه مالکیت خصوصی و تقسیم جامعه به طبقات که سیاست طبقه سرمایه دار با اعمال دیکتاتوری بر توده های زحمتکش آنرا حفظ و حراست می کند. در میان کسانی که برای حفظ نظام ظالمانه موجود تبلیغ می کنند کسانی هم پیدا می شوند که فقر را بگونه ای “خواست” فقرا جلوه می دهند! و به این ترتیب رنجبران را احمق هائی جلوه می دهند که گرسنگی را بر سیری، بیماری را بر تندرستی و بدبختی را بر رفاه ترجیح میدهند. ولی واقعیت این است که اگر سرمایه داری ذره ای محق بود نیاری به ارائه چنین تعریفهایی به توده های زحمتکش نداشت. البته فریبکاری سرمایه داری به اینجا ختم نمیشود، آنها توسط خادمین خود گاه چنین نیز نظر میدهند که: ” اکنون دیگر زمانه عوض شده و زحمتکشان دیگر مثل سابق استثمار نمیشوند زیرا سرمایه داران از آدمهای ماشینی(روبات) استفاده میکنند”، این نیز فریب دیگری است، زیرا اولا روباتیزه شدن تولید در سرمایه داری تنها درصد کوچکی از انبوه تولید در این نظام را تشکیل می دهد و ثانیا همین روباتها هم بوسیله کارگرانی ساخته شده اند که شیره جانشان در این نظام کشیده می شود و ثالثا برخلاف اوهام زدگانی که این فریب سرمایه داران را دامن میزنند که “دوران جدیدی” آغاز شده است و سرمایه داری اکنون از آدمهای ماشینی استفاده میکند همین ماشینها را هم کارگرانی باید راه انداحته و کنترل کنند و رابعا اینها نمیخواهند متوجه شوند که روباتها همچون سایر ابزار های تولیدی، سرمایه ثابت بوده و ارزش اضافه تولید نمی کنند. دیگر اینکه زندگی توده های کارگر در کشورهای متروپل را برای دست و دلبازی سرمایه داری نمونه می آورند ولی فراموش میکنند که توده های کارگر هر چه دارند، حاصل سالها مبارزه است وگرنه سرمایه داری هرگز به رضایت خود چیزی به کارگر نمیدهد.
از آنجا که سرمایه داری بمثابه یک نظام و مناسبات ستمگرانه آنچنان مناسباتی است که طبقه کارگر را مجبور میکند بیش از آنچه دامنه تنگ احتیاجات حیاتی او حکم مینماید کار انجام دهد بنابراین در اخلاق سرمایه داری این نیز پذیرفته شده است که زحمتکش تا زنده است طول عمرش کمتر از باروری کارش اهمیت دارد چرا که میتوان جای هر زحمتکشی را با زحمتکش دیگر را به آسانی پر کرد. به همین دلیل هم هست که سرمایه دار به هیچ وجه توجهی نسبت به سلامت و دوران زندگی کارگر ندارد مگر اینکه مجبور به رعایت آن گردد. و درچنین مناسبات ظالمانه ای کارگر همیشه در فقر غوطه ور است و خواهد بود. چرا که انباشت ثروت در قطبی، انباشت فقر را در قطب دیگر الزامی می سازد.
ولی کمونیستهای واقعی دلیل این فقر را میدانند، و راه حل آنرا نیز. برای همین است که در هر گوشه این جهان مورد پیگرد و تعقیب و سرکوب قرار داشته و به مرگ محکوم شده اند زیرا خواهان نابودی نظام بورژوازی هستند زیرا آنرا مسبب تمام بدبختی های بشر در عصر کنونی دانسته و هدفشان رسیدن به شرایط دمکراتیک و انسانی ای ست که در آن زندگی بدون وحشت، بدون فقر و بدون تمام آلام یک حق طبیعی و شناخته شده برای تمامی انسانها باشد. هدف مقدسی که لازمه اش نابودی نظام ظالمانه سرمایه داری است.

عبداله باوی
ژوئن ۲۰۱۲

۱ـ ۷۹۳ میلیاردر با ثروتی بیش از ۶/۲ تریلیون دلار