جنگ و جنایتهای جاری علیه طبقه کارگر ایران ٬ سوانح کار یک مسئله جنائی است

مراکز کار در ایران برای طبقه کارگر به کشتارگاه تبدیل شده است.”مرگ هشت کارگر در قزوین و رباط کریم” تازه ترین خبر این جنایت مدوام است. هر روز اخراج وبیکارسازیهای وسیع، هر روز گرسنه تر کردن کارگر وخانواده کارگری، هر روز خبر مرگ و قطع دست و پا و بیماری های مزمن ناشی از محیط کار نامن، هر روز کنترل و بازداشت و زندانی و سرکوب فعالین کارگری داستان زندگی طبقه کارگر در ایران تحت حاکمیت سرمایه داران و حکومت فاشیست و ضد کارگری اسلامی است. آمارهای که در ادامه به آن اشاره میشود گواه بر این جنایت عظیم و غیر قابل تحمل است. 

در افکار عمومی اگر کسی بر جنایتهای بزرگ تاریخی انگشت بگذارد فورا به یاد دو جنگ جهانى، فاشیسم هیتلــرى، کوره هاى آدم سوزى، هیروشیما، جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق جنایت ١١ سپتامبر، یورش نظامی آمریکا و ناتو در عراق، افغانستان، لیبی و یا جنگ های قومی و مذهبی در حال جریان خواهد افتاد، که واقعی هستند. اما خالقین همین جنگها وجنایتها و آدمکشیها،حاکمان و حامیان نظام سرمایه داری، همواره جنایتهای عظیم تری را سازمان داده اند که به مراتب جنایتکارانه تر و دامنه قربانیان و فجایع آن بیشتر از آن جنگهاوجنایتهای تاریخی فوق میباشد. تناقض مسئله اینجا است که عاملان آن جنایتهای جنگی بنظر میرسد برای “افکار عمومی” شناخته شده باشند اما عاملان آن جنایت عظیم وپنهانی دیگر نه تنها نامعلوم که با آرامش در کنار قربانیان میلیونی خودشان درحال قدم زدن هستند. این بخش از جنگ طبقاتی و دامنه دار و هر روزه بیشتر از خود جنگهای علنی و گرم انسان را روانه گورستان میکند،روانه بیمارستان میکند، خانه ها را از هم میپاشد، کودکان را نابود میکند، دست وپاها را قطع میکند، و شادى ها را به غم تبدیل میکند. هر دو شکل این جنگ هاى ننگ آور در تاریخ جهان امروز سرمایه داری برای بشریت مایه شرم و گویای بیگانه بودن نظام موجود با اسالت انسان است. اما با وجود پروپاگاند سرمایه داران و دولت هایشان و ژورنالیستهای نوکر عاملان قربانیان جنگ پنهان خیلــى معلــوم و مشخص اند. این جنایت قربانیانى طبقاتى زیادی دارد. واقعی ترین جنگ طبقاتی سرمایه داری علیه طبقه کارگر است.
تحمیل زندگی زیر خط فقر به بیش از یک میلیارد انسان جزیی از این جنگ و جنایت ضد بشری است. بیکارسازیهای گسترده و تبدیل بخش بزرگی از نیروی کار انسانی به ارتش بیکاران در ازای حفظ روند تولید و سود آوری و تامین نیروی کار ارزانتر و دامن زدن به رقابت در صفوف کارگر بخش تفکیک ناپذیری از این جنگ طبقاتی و پنهان است. مرگ و میر کودکان وکودکان کار که خودشان میگویند هر ماه میلیونها کودک را به کام مرگ میبرند گویای چهره کریه و ضد انسانی نظام حاکم موجود است. این جنگ از نظر فیزیکی، روانی، به وجود آوردن بیماریهای متعدد و مرگ تدریجی ناشی از شرایط کارسخت، که همه بخشی از سوانح کار هستند، و همچنین خود مرگ ناشی از سوانح کار و ناقض عضو شدن کارگر، بنا به آمارهایی که خود نهادهای سرمایه داری اعلام کرده اند، هر سال حداقل جان یک میلیون کارگر را از جمله در مدرن ترین کشورهای سرمایه داری میگیرد. همین نشان میدهد که نظام سرمایه داری تا چه حد با نفس خوشبختی و سعادت بشر بیگانه است و چگونه برای بقا مناسبات حاکم و سود آوری خود به نفع اقلیت انگل سرمایه دار هر روز جان هزارها و صد ها هزار انسان را بی مهابا میگیرند.
اما سرمایه داری و حاکمیت بورژوا اسلامی در ایران به دلیل ماهیت به مراتب ضد انسانی تر و ضد کارگری اش و بنا به اقتضای منافع سرمایه داری در ایران و “رشد سرمایه” در بطن سازماندهی این جنایت و جنگ طبقاتی در مقام اولیه کشورهای سرمایه داری قرار دارد. عدم وجود تشکل های قدرتمند کارگری و فضای سرکوب و تحمیل زندگی بردگی مطلق که وسیعا علیه کارگر در ایران سازمان داده شد است متاسفانه راه هر نوع مقابله قابل توجه علیه چنین جنایتهایی که هر روز در مراکز کار رخ میدهد، سد کرده اند. مسئله ای که رهبران و پیشروان طبقه کار بدون توجه به آن و صف آرائی در مقابلش نمیتوانند قدمهای جدی در تداوم مبارزه خود و عقب نشینی به دولت و کارفرما بردارند.
اجازه بدهید از زبان خود نهادها و ارگانهای رسمی خود جمهوری اسلامی و برخی از فعالین کارگری به آمارها نگاه کنیم که خود گواه روشن دامنه این جنایت بزرگ علیه طبقه کارگر درایران است:”١٠ میلیون نفر از جمعیت ایران بیکار هستند./”…”٨٠٠ هزار بیکار در یک سال، در اسفند سال ١٣٩٠ در گزارشی با استناد به اطلاعات منتشر شده توسط مرکز آمار ایران، از بیکاری ٨٠٠ هزار شاغل در فاصله پاییز ١٣٨٩ تا پاییز ١٣٩٠ خبر داده است”. “صدها کارگر زاگرس خودرو بروجرد بیکار شدند”،”اخراج تدریجی کارگران در کارخانه پلاستیک شاهین “،”اخراج ۱۹ نفر از کارگران قراردادی سازمان پارک‌های سنندج “، “بیکاری ۱۵۰ کارگر شرکت دارویی” “اخراج دو کارگر زن سیمان لارستان پس از مرخصی زایمان “،”بیکاری صد‌ها کارگر نازگل کرمانشاه “، اخراج ۵۰ کارگر در شهرک صنعتی ساوه”، “اخراج صدها کارگر واحدهای تولیدی قارچ و از ۳۵۰ کارگر کارخانه ذوب آهن فولاد زاگرس”، “بیش از ۱۱۰۰ کارگر کارخانه قند مادنوش در سقز” و همچنین ۱۰۰ هزار کارگری اخراج شده در سال گذشته که خود کاربدستان خانه کارگر رژیم، علیرضا محجوب، اعلام کرده بود.
تحمیل دستمزد بردگی سال ٩١ نیز بخش مهمی از این جنگ و جنایت است که میلیونها کارگر و خانواده اش را به سیاهی کشانده است. جمهوری اسلامی با این اقدام جنایتکارانه ضمن هموار کردن ارزانترین نیروی کار برای سرمایه داری ایرانی، با تحمیل این فقر مطلق طبقه کارگر را بیشتر مجازات میکند و امکان اعتراض ومبارزه را از آن سلب میکند و تعداد زیادی را مجبور میکند که به هر شرایطی تن دهند. این حکومت با این سیاست همچنین تسهیلات و امکانات برای نیرو و ارگانهای خود را فراهم میکند و برای هر بسیجی دانشجو یا غیر دانشجو و مزدورانش حد اقل ٨٠٠ تا یک میلیون حقوق میدهد و بدینوسیله بخش زیادی از طبقه کارگر و مردم که بدینوسیله با مرگ و زندگی بردگی روبرو کرده است به عنوان مزدور در خدمت خود گرفته و در حال نیرو گرفتن بیشتر در صفوف این بخش از جامعه است. نفس این کار عملا به رادیکالیسم درون جنبش کارگری هم آسیب رسانده است و بخشی از کارگران مبارز و معترض گرسنه را مجبور به تن دادن به کار مزدوری برای سرمایه داران کرده و در راه سرکوب هم طبقه ایهای خود مورد استفاده قرار میدهند.
اگر کلمه جنایت علیه بشریت معنی واقعی و بعد اجتماعی داشته باشد همه این اقدامات را باید در ردیف اول اعمال جنایی و جنایت علیه کارگر و بشریت قرار داد.اما جنایتهای بزرگتری در ایران جاری است. جنایتی به وسعیت ایران. مرگ در حین کار و اینکه کسی به آن جوابگو نیست و یک پدیده بزرگ جنایتکارانه در مراکز کار ایران است. آمارهای واقعی این جنایت را مشکل است بدست آورد. آنچه که خود مقامات ایرانی یا رسانه ها تا کنون به آن اذعان کرده اند، تنها بخش کوچکی از ابعاد این جنایت علیه کارگران را در بر میگیرد. این هم اساسا مربوط به آن بخش است که کم و بیش تحت پوشش بیمه های اجتماعی قرار دارند یا امکان بروز علنی آن در میدیا به نوعی ممکن شده است. به گوشه ای از این حقایق از زبان خود آمارهای دولتی و رسانه ای در ایران از جمله با آخرین مورد منتشر شده آن در رسانه ها توجه کنید: “…مرگ هشت کارگر در قزوین و رباط کریم” ..،امروز “یکشنبه ۱۴خرداد ماه از جان باختن پنج کارگر در شهرستان رباط کریم خبر داد و روز گذشته نیز خبر درگذشت سه کارگر در روستای ناصرآباد استان قزوین را منتشر کرد.”، “…ماهانه سه کارگر در همدان جان خود را از دست می‌دهند “.، “…در حوادث کار سال ۸۹ استان همدان نیز ۲۰ نفر جان خود را از دست دادند…”. بر اساس آخرین اعلام سازمان پزشکی قانونی همدان، در سال گذشته ۳۰ نفر جان خود را در حوادث کار از دست داده‌اند.” “پرواضح است که این آمار کارگرانی را در بر می‌گیرد که بیمه‌اند و تحت پوشش سازمان تأمین اجتماعی قرار دارند وگرنه آمار از کار افتادگی و مرگ و میر ناشی از کار بسیار بیشتر از این رقم است”. چابکسر، از توابع شهرستان رودسر در شرق استان گیلان، بر اثر نقص فنی در سیستم تأسیسات آبگرمکن یک کارخانه چای سازی، ۱۲ کارگر این کارخانه مجروح شدند”.،”… در سال ۹۰ طبق آمار رسمی در سال گذشته بیشترین حوادث کارگری استان کردستان در بخش ساختمان‌سازی گزارش شده است به این ترتیب که از مجموع ۳۳۲ حادثه ناشی از کار، ۲۲۱ حادثه مربوط به کارگران ساختمانی با ۲۱ کشته به ثبت رسیده است”.”در سال ۸۹ از مجموع ۳۶۳ حادثه ناشی از کار در استان کردستان، ۲۱۸ حادثه مربوط به بخش صنعت ساختمانی با ۱۸ کشته بود و در سال ۸۸ نیز مجموع حوادث ۲۷۲ مورد گزارش شده بود که از این میان ۱۴۳ مورد مربوط به حوادث ساختمانی با ۱۴ کشته گزارش شده است”. “…مرگ سه کارگر بر اثر سقوط در حوضچه آب و امونیاک”، ا”نفجار لوله گاز در ۱۳ مردادماه ۱۳۸۹ در مجمع پتروشیمی پردیس واقع در عسلویه منجر به جان باختن پنج نفر از کارگران و نیز زخمی شدن شش نفر دیگر شد”. “یک کارگر ۶۰ ساله افغانی به نام عبداله حمید. ق که در فاضلاب شهرک کیان‌شهر خیابان مینایی مشغول کار بود، بر اثر ریزش دیوار ساختمان جان باخت.” در اوایل سال ۱۳۸۸، ۱۱ کارگر معدن ذغال سنگ باب نیزو و رئیس هیئت مدیره شرکت دلتاهزار جان خود را به دلیل انفجار مرگباری در این معدن واقع در کرمان از دست دادند”. “سال گذشته دست‌کم ۱۵ هزار و ۱۹ نفر از افراد بیمه شده تأمین‌اجتماعی دچار حادثه ناشی از کار شده‌اند،۱۳۲ نفر از کارگران آسیب‌دیده ناشی از حوادث در حین کار به صورت کامل از کارافتاده شده‌اند، ۲۰۸ نفر دچار از کارافتادگی جزی شده‌اند و ۶۴۸ نفر نقص عضو پیدا کرده‌اند”. چنانچه کارگران فاقد بیمه را به این آمارها اضافه شود حداقل به آمار ١٠ برابری از این خواهیم رسید. در ضمن حتی آمار مرگ اعلام شده در اخبار بالا نیز در گزارش سالانه به حساب آورده نشده است.
بدین ترتیب ما در همه ابعاد مسئله از اخراج و بیکار تا عدم پرداخت دستمزد های معوقه تا ممانعت از تشکل کارگری و زندانی کارگران تا تحمیل دستمزد بردگی سال ٩١ و به ویژه با این همه آمارمرگ و میر و نقض عضو در محل کار ما شاهد جنایتی بسیار بزرگ وسازمان یافته آشکار وپنهان اما مداوم علیه طبقه کارگر در ایران هستیم. جنایتی که قابل پیشگیری اند و میتوان آنرا متوقف کرد. آنچه که روشن است این شرایط را نمیتوان بیش از این تحمل کرد. از قوانین و مناسبات ضد انسانی حاکم بر محیط کار و بازی با امنیت و زندگی طبقه کارگر میتوان عبور کرد. طبقه ما میتواند با فرهنگ و آگاهی و معیار های دیگری که مبنای آن سعادت و ارزش جان انسانی است به استقبال مبارزه با این شرایط گام جدی بردارد. اگر مبنا را یک استاندارد مدرن و انسانی، از جمله دست آوردهای تاکنونی طبقه کارگر در اروپا قرار دهیم، عاملین آن جنایت و هر قانون کار و کارفرما و دولتی که راه این جنایت را باز گذاشته است میبایست به دادگاه کشانده شوند و مجازات و جریمه و زندانی میگرفتند. آخر این چه دنیای کثیفی است که با خالقین همه نعمات این کره خاکی با این همه قصاوت و بی رحمی و تحقیر رفتار میکند. چرا کمونیستها، جنبش سوسیالیستی طبقه و رهبران کارگری حول مبارزه علیه این پدیده جنایتکارانه و ماشین آدمکشی سرمایه جنبش راه نمی اندازند و متوقفش نمیکنند و خود را حول آن متحد نمیکنند. قانون کار این حکومت، دولت و خانه کارگر و شورا اسلامی و همه مناسباتش عملا به طبقه ما اعلام میکنند که “شما جانتان ارزش ندارد”. میگویند ا”لــبته اگر دیدیم جانتان در خطر است و در محل کار فوت کردید در یک دفترى اسمتان را هم ثبت میکنیم.” ، “خودتان کم احتیاط هستید”.این حداکثر پاسخی است که طبقه ما و خانوده این قربانیان بیشمار از جانب دولت و قانون وکارفرما و همپالگی هایش دریافت میکند.
بازی به جان و امنیت کارگر و ایمنی محل کار غیر قابل قبول است. این باید از طرف کارگران تودهنى محکمی بخورد. هیچ بخشى از طبقه کارگر در ایران نباید چنین موقعیت پائینى را براى خود قبول بکند که آن چیزى را که کارگر در آلـمان و سوئد و فرانسه که حداقل در زمینه شرایط وقوانین امنیت کارگر نمیگذارند به او تحمیل کنند دولت و سرمایه دار ایرانی به ما در ایران تحمیل کند. کوتاهی و سکوت در قبال این جنایت ها بدترین نوع تسلــیم شدن به طبقه سرمایه دار و دولت و قانون ضد کارگریشان است. نظارت و کنترل ایمنى محیط کار امر خود کارگران و نمایندگان آنها است نه تشخیص کارفرما و عوامل دولتی. هیچ چیز از این مسخره تر نیست که ابزار یا محیط کاری که من را به خطر بیاندازد به جای حل وفصل آن و تقبل مسئولیت به من کارگر بگویند شما خودتان مواظب باشید که اتفاقی رخ ندهد. آمار ۵٢ درصدی که “کارگران را عامل بی توجه ای” وعلل مرگ خود معرفی کرده از سوی جمهوری اسلامی چرند است. بنظر من کارگران ایران میتوانند راه حل عملــى برای تامین حداقل امنیت خود داشته باشند. با دیدن و احساس کوچکترین جنبه ناامنى اولین اقدام دست از کار کشیدن است. و اعلام اینکه تا مشکل رفع نشود کار نمیکنیم . این حق اولیه و پایه اى هر کارگر است که میتوان با اتحاد خود این حق را اجرا کرد. ترک دسته جمعی محیط کار که امنیت آن پائین است اولین راه مقابله با این افسارگسیختی و ماشین جنایت بورژواها علیه کارگران است.
اما همزمان تلاش جدی برای محاکمه و مجازات همه مقامات وکارفرماها و دست اندرکاران مراکز کار که کارگر جانش را از دست داده و یا دچار نقض عضو و بیماری ناشی از محیط کار شده است را همین امروز میتوان سازمان داد و پیگیری کرد. از مرگ کارگر در محیط کار و کلیه سوانح کار به عنوان یک رویداد جنائی که دولت و کارفرما بانی آن هستند باید برخورد کرد و پیگیری شود.
١٨ خرداد ٩١
٨ جون ٢٠١٢
S_zijji@yahoo.se

Home Page