آزادی زندانیان سیاسی در گرو اراده یکپارچه مردم است

“در سرزمین سایه و روشن دردها و امید،

                                                                                                              ‘زندانیان’ بغض در گلو مانده حقیقتند..                                                                                                                                        این بغض فروخورده را،                                                                                                                                           با بلندی فریادی..                                                                                                                                                از نهان آزاد می‌ باید نمود!..”

 

مقدمه

تاریخ زندانی سیاسی برای ما مردم در جهان امروز تداعی کننده چهره های برجسته ایست؛ زندانیان بزرگی‌ همچون آنتونی گرامشی ها، بابی ساندزها، نلسون ماندلاها، صفر قهرمانی ها، بیژن جزنی ها، گلسرخی ها و سعید سلطانپورها، همه و همه.. بزرگمردانی بودند که بخاطر عزم راسخ خود در عقیده و تلاش برای بهتر کردن وضعیت زندگی‌ مردم و بوجود آوردن دنیایی آزاد و برابر، محکوم شدند و سالهای طولانی در زندانهای مختلف دولتهایی که جملگی مدافع و نماینده  یک نظم مشترک و یک هدف غیرانسانی؛‌ که همانا نظام وارونه و فرتوت سرمایه داریست، سپری کردند.

در این مقاله که بمناسبت بیستم ژوئن – روز جهانی‌ حمایت از زندانیان سیاسی در ایران – می‌ نویسم،  ابتدا بطور مختصر می‌ پردازم به تعریف واژه “زندانی سیاسی” و ابعاد مختلف آن، سپس نگاهی‌ به این پدیده در کشور ایران –  در زمان گذشته و در حال – خواهم انداخت، و در پایان نظر خوانندگان را به جهانی‌ بودن این پدیده بعنوان یکی‌ از پیامدهای نامطلوب سیستم سرمایه داری حاکم بر جهان کنونی جلب خواهم کرد.

(۱) تعریفی‌ کوتاه از واژه “زندانی سیاسی”

زندانی سیاسی فردیست که بدلیل هرگونه فعالیت سیاسی – اعم از فعالیت بیانی، یا مشارکت نمودن در فعالیتهای تشکیلاتی و نظامی سازمان یا حزب سیاسی – دربند شده است.

واژه زندانی سیاسی گاهاً بعنوان بخش کوچکتری از مفهوم گسترده تر “زندانی عقیدتی ” – Prisoner of Conscience – بکار برده می‌ شود. زندانی عقیدتی بنابراین تعریف، شامل هر زندانی می‌ شود که یا بخاطر فعالیت سیاسی و یا بدلیل عقاید فلسفی‌، مذهبی و یا سیاسیش زندانی شده باشد.

سازمان عفو بین الملل – Amnesty International- برای آزادی کلیه زندانیان عقیدتی و سیاسی در جهان  کمپین برگزار می‌ کند. این کمپینها در جهت آزادی بی‌ چون و چرای افرادی که تنها بدلیل عقاید سیاسی، مذهبی‌ یا فلسفی‌ خود دستگیر شده ا‌ند، و نیز محاکمه منصفانه و یا آزادی بی‌ درنگ افرادیکه بدلیل عقاید سیاسی خویش دست به فعالیت – از جمله فعالیتهای نظامی – زده ا‌ند می‌ باشند.

بنابر همین تعریف “زندانی سیاسی” همچنین شامل آندسته از افرادی می‌ شود که از طرف مقامات یک کشور به آنها لقب “زندانی عادی” داده شده است، در حالیکه بواقع بدلایل سیاسی دستگیر شده ا‌ند.

این سازمان همچنین می‌ افزاید که: دولتها  غالبا مدعی می‌ شوند که آنها “زندانی سیاسی” ندارند، و زندانهای آنها تنها شامل زندانیانی است که بواسطه قوانین جنایی محکوم به زندان شده ا‌ند. در صورتیکه سازمان عفو بین الملل اینگونه ادعاها را مردود می‌ شمارد، و افرادی را که بنابر تعریف ذکر شده در بالا زندانی شده ا‌ند، “زندانی سیاسی” و یا در شکل کلی‌ تر آن “زندانی عقیدتی ” برمی‌ شمارد، و به همین دلیل نیز خواستار محاکمه عادلانه و فوری آنها بر اساس “سیاسی بودن” آنها می‌ باشد.

(۲) زندانی سیاسی در ایران

بیستم ژوئن روز جهانی‌ در حمایت از زندانیان سیاسی ایرانی اعلام شده است. این روز با کشتار بی‌ سابقه و بیرحمانه زندانیان سیاسی در ایران در طی سال ۱۳۶۷، و نیز سالروز قتل ندا آقاسلطان در سال ۱۳۸۸ مصادف می‌ باشد.

واژه زندانی سیاسی برای ما برانگیزنده افکار و احساسات گوناگونی است؛ اندیشه ها و احساساتی‌ که شاید همیشه آگاه نباشیم دقیقا چگونه و از کجا سرچشمه می‌ گیرند؛ اما هر چه هستند این احساسات برای ما تداعی کننده واقعیتهای تلخ جهان امروز، بخصوص در کشورهایی‌ هستند که در آنها کنترل و نفوذ دولتها تنها از طریق سیستمهای استبدادی و محدود کننده همه جانبه آزادی مردم امکانپذیر می‌ باشد.

ما مردم ایران بخوبی با چنین تجاربی آشناییم.. در بین ما آنها که کمی‌ مسنترند، یادشان می‌ آید که چگونه در دوره محمد رضا شاه پهلوی مردم از داشتن کوچکترین آزادیهای مسلم خویش – از جمله آزادی بیان – محروم بودند؛ چگونه تفاوت زندگی‌ میان شهر و روستا چشمگیر بود و تفاوتها بین طبقه سرمایه دار و اشراف با مردم معمولی؛ بزرگ و آزاردهنده بودند.

این نابسامانیها و مشکلات در آنزمان بعنوان واقعیات نامطلوب زندگی‌، ناگزیر انعکاس خود را در افکار و احساسات مردم برجای می‌ گذاشت. نارضایتیها به اشکال مختلف بروز می‌ کردند، اما متاسفانه هر ابراز نارضایتی – چه در مقیاس ادبی‌ و در رسانه ها – و چه در سطوح عادیتر زندگی‌، با عکس‌العملهای شدید نیروهای امنیت، بویژه ساواک، منجر می‌ گشت. و در این میان، نوک پیکان سیستم حاکم، بسوی آزادگان و اندیشمندان بود. نویسندگانی‌ را که در نوشته های خود اشاره ای به سرچشمه مشکلات مردم می‌ کردند، یا شاعرانی که احساسات و عقاید باطنی خویش را جسورانه در اشعارشان منعکس می‌ کردند، و نیز سیاسیونی که با فعالیتهای سیاسی خود در جهت بوجود آوردن آزادی و برابری برای مردم  تلاش می‌ کردند؛ بسرعت توسط ساواک شناسایی شده و به زندانها سپری می‌ شدند.

شاید در گذشته از دیدگان مردم پوشیده بود، اما امروز بر همگان آشکار شده که در زندانها، سلولها و شکنجه گاههای رژیم شاهنشاهی چه بر این آزاد مردان و زنان می‌ گذشت. برای بوحشت افکندن مردم، و پشیمان کردن مبارزین از اهداف انسانی‌ خود، دستگاه منفور ساواک اجازه داشت که از پیشرفته ترین تکنولوژی موجود درجهت شکنجه زندانیان سیاسی استفاده کند. بسیار اتفاق می‌ افتاد که زندانیان تحمل شکنجه ها و ضربه های وارد شده بر آنها را نداشتند، و در زیر شکنجه جان می‌ سپردند. و گه گاه نیز اتفاق می‌ افتاد که پس از اطمینان نیروهای اطلاعاتی‌ از استقامت فرد زندانی در برابر شکنجه و به سخن نیامدنش، تصمیم به قتل وی بوسیله شکنجه می‌ گرفتند و عمدا او را تا حد مرگ شکنجه می‌ کردند. وارطان سالاخانیان – مبارز ارمنی تبار –  یکی‌ از چنین نمونه هایی‌ بود..

(۳) داستان ادامه زندان و شکنجه در دوران رژیم کنونی

متاسفانه، اعتراضات مردم در جهت شکست رژیم شاهنشاهی و بوجود آوردن شرایط  زندگی بهتر‌، بدلیل عدم سازماندهی مناسب، و فقدان یک رهبری منسجم با اهداف مشخص انقلابی، به نتیجه مطلوب خود نرسید. دیری نپایید که بر طبق دسیسه های کشورهای قدرتمند سرمایه داری – بخصوص آمریکا و انگلستان – خمینی بعنوان بهترین آلترناتیو بجای شاه شناخته شد، و زمینه بازگشت وی از فرانسه به ایران فراهم گردید. ناگفته نماند که این جایگزینی در آنزمان، اساسا با جایگزینیهای این دوره در کشورهای خاورمیانه، از جمله مصر، لیبی‌ و سودان، بسیار شبیه بود.

هنوز چند هفته ای بیشتر از باصطلاح پیروزی انقلاب نگذشته بود که دار و دسته خمینی، چهره واقعی‌ خود را به مردم رنجدیده ایران نشان دادند. اتحادیه ها و سایر مجامع کارگری که تازه داشتند به خود سر و سامانی می‌ دادند و برای سازمان دادن مستقل کار برنامه می‌ ریختند، مورد حمله و ضرب و شتم اراذل و اوباش رژیم جدید قرار گرفتند، بسیاری از افراد در روابط مستقیم یا غیر مستقیم با اینگونه مجامع، و نیز سازمانهای سیاسی مدافع منافع کارگران و خواستار تغییرات بنیادی در سیاست و اقتصاد جامعه، دستگیر و روانه زندانها شدند.

رژیم جمهوری اسلامی، ماهیتا استمرار همان نظام گذشته سلطنتی بوده است. روابط اقتصادی و اختلافات طبقاتی در سطوح مختلف اجتماع، هنوز باقیست. سرقت از سرمایه های ملی‌ توسط مهره های اصلی‌ نظام هنوز ادامه دارد، رشوه خواری، دروغگوئی و بی‌ قانونی در روابط  مختلف زندگی‌ مردم اموری “عادی” شده ا‌ند، و شکافهای میان طبقات بالایی،‌ و کارگران و مردم فقیر در جامعه بمراتب بیشتر و عمیقتر گشته ا‌ند.

بدیهیست که این رژیم نیز برای حفظ قدرت خود، و بخصوص با توجه به این نکته که بخوبی می‌ داند اکثریت مردم ماهیتش را می‌ شناسند و آنرا “نمی‌ خواهند”، به ابزارهای سرکوب نظیر زندان، شکنجه و قتل نیاز مبرم دارد. این رژیم منفور مردم برای برقراری باصطلاح “نظم” و حفظ روابط موجود در جامعه – یعنی برای اینکه کارگران همچنان کارگر باقی‌ بمانند، و سرمایه داران و مفتخوران به مفتخوری خویش ادامه دهند – به این ابزار مرسوم در کلیه نظامهای استبدادی و ارتجاعی، نیاز شدیدی دارد. و ناگفته نیز پیداست که دولت کنونی ایران،  بدون در دست داشتن چنین ابزارهایی‌، حتی مدت بسیار کوتاهی بر مسند قدرت باقی‌ نخواهد ماند.

آنچه که دیروز ساواک نام داشت و ابزار اصلی‌ اطلاعاتی‌ رژیم شاهنشاهی بود، امروزه تنها با تغییر نامی‌ به سازمان اطلاعاتی‌ ساواما بدل شده است. انواع و اقسام نیروهای سرکوبگر و اطلاعاتی‌، اعم از بسیج، پاسدار، نیروهای انصار حزب الله، گارد ویژه  و غیره، همه در جهت حفظ قدرت این زورگویان و بی‌ کفایتان در مقابل مردم، از طریق فضای رعب و وحشت در میان نود و نه درصد جامعه ایرانند.

(۴) آنچه که در قیام سال ۸۸ بر مردم ناراضی گذشت

بجز از کشتار بی‌ امان، و آبروریزی که دولت اسلامی در گذشته طی سال ۶۷ در زندانها برای خود بوجود آورد، نمونه بارز بکار گرفته شدن ابزار زندان و شکنجه توسط رژیم کنونی را می‌ توان در سال ۸۸ و سالهای متوالی پس از آن مشاهده کرد.

آنچه که ستمگران حاکم بر ایران در خیابانها، دادگاهها و زندانها بر مردم مبارز ما روا داشتند، در سراسر جهان بر کمتر کسی‌ ناپیدا مانده است.

اکثر ما داستان مبارزین، بخصوص دانشجویان و جوانان از خود گذشته ایرانی را، در زندانهایی نظیر کهریزک، اوین، قزل حصار و بقیه زندانهای کرج، و نیز سایر زندانها در نواحی مختلف ایران، شنیده ایم و از غیرانسانی‌ بودن و وحشیانگی رفتار سران دولت، انواع مقامهای بالای دادگاهی و شکنجه گران زندانها نسبت به آنها بخوبی آگاهیم..

روزی نمی‌ گذرد که در رسانه های غیررسمی‌، از جمله در اینترنت و ماهواره، خبر و یا تصویری درباره این عزیزان که برخی‌ از آنها همچنان در سیاهچالهای این رژیم مستبد و خون آشام سپری می‌ کنند، نشنویم یا نبینیم. یا از افرادی که هنوز با پیامدهای دوران زندانی و شکنجه شدن خود زندگی‌ می‌ کنند، اگر آنقدر “توان” داشته ا‌ند که پس از تمام اهانتها و رفتارهای پلید زندانبانان و شکنجه گران با آنها، دچار بیماریهای عمیق روانی‌ نشوند و دست به  خودکشی نزنند.

همانگونه که برای ما اسامی مانند: ندا آقا سلطان، سهراب اعرابی‌، اشکان سهرابی، ترانه موسوی، کیانوش آسا، یعقوب بروایه، محمد کامرانی، مهدی کرمی، فاطمه براتی، کسری شرفی، مبنا احترامی، کامبیز شعاعی، محسن ایمانی، امیر جوادی فر، رامین قهرمانی و محسن روح الامینی.. محبوب و مایه افتخارمانند؛                                                                                                                                   اسامی مزدورانی نیز نظیر: محمد جعفری، محمد باقر ذوالقدر، حسین فدایی و احمد رضا رادان، که جملگی از دست اندرکاران مستقیم وقایع سال ۸۸ و شکنجه گران آن می‌ باشند، زشت و مورد انزجارند..

(۵) زندان سیاسی- عقیدتی  و “عادی” و داستان تلاش برای “تغییر و رام کردن” انسانها

زندان سیاسی – عقیدتی محصول دوره معینی از تمدن است. در نظامهای قبلی زندان سیاسی وجود نداشت، و این پدیده در واقع در درون نظام سرمایه داری شکل گرفت. در گذشته ها بقولی مخالفین را یا می کشتند و سلاخی می کردند، یا با انواع مختلف سعی‌ در به زانو در آوردن آنها می‌ کردند، و یا اینکه آنها را به تبعید می فرستادند. برای “ادب کردن مخالف” ، گاه آنها را تکه تکه می کردند و به “دروازه های شهر آویزان” تا عبرت خلائق شوند؛ و یا آنها را می سوزانیدند. و بدین نحو تلاش در “تغییر دادن” مخالفین  با تکیه بر  روشهای ضدانسانی‌ می‌ کردند!..

اما سنت تغییر دادن فکر مخالفین نیز با رشد نظامهای استثماری “رشد” کرد، و در نظام سرمایه داری نگه داشتن مخالف درون قفسهای نظام یافته، ابزاری شد برای “تغییر رفتار انسان از طریق تغییر اعتقادش”. جدا کردن انسان از زندگی عادیش، ابزار شکستن او و مقدمه شکل دادن او شد .                                                                                                              زندان بعنوان ابزار تغییر فکر و رفتار افراد، چه در مورد بزهکاران “غیر سیاسی” و چه در مورد “مخالفان سیاسی” در تاریخ معاصر ظهور می‌ کند، و همزاد قدیمی ترش یعنی “شکنجه بدنی و روانی” با زندان هم اتاق می شوند، تا تواماً بعنوان بخشی از ساختار سرکوب طبقه حاکمه و نگه داشتن طفیانگران زیر مهمیزها؛ بکار گرفته شوند.

در کشورهای “پیشرفته تر” بتدریج با رشد مبارزات آزادیخواهانه، زندانهای “سیاسی” بسته می شوند و زندانهای “غیر سیاسی” گسترده می شوند.. ابزارهای مکانیکی شکنجه جایشانرا به “ابزارهای روانی” شکنجه می دهند، اما هدف همچنان یکیست: اینکه زندان از آدمها؛ آدمهای “بهتری” بسازد، افرادی که با سیستمها “بهتر” کار کنند، و  در کارخانه ای بنام “زندان” تبعیت از سیستم حاکم محصول نهائی گردد!

از آنجا که تلاش و مبارزه انسانها برای تغییر سیستمها در کشورهای سرمایه داری حداقل در دوره ای کند شد، بنا به دلایل مختلف “سرکشی” نسبت به سیستم بیشتر شکل “بزهکاری” بخود گرفت. جرم و جنایت در واقع از زوایایی، نوعی سرکشی فردی هستند. نوعی از طغیان فردی در مقابل سیستم، که هدفش شکستن “قانون” است در زمانیکه “افق شکستن سیستم” در کار نیست!.. در مقابل چنین اعمالی‌، سیستمها به سازماندهی زندانهای “غیر سیاسی” روی آوردند، و امروزه چنین زندانهائی خود به صنعتی بسیار نان آور تبدیل گردیده اند.

از این زاویه زندان “عادی” تداوم زندان عقیدتی – سیاسی می‌ باشد. هر دوی این اشکال در قفس کردن انسان، از یک نگاه و برداشت به مسئله تغییر انسان سرچشمه می‌ گیرند: “تغییر او بر اساس تنبیهش”،  که در واقع نیز ضعیفترین و کم حاصلترین شکل تغییر رفتار انسانها می‌ باشد..

نبرد انسانها برای ساختن جامعه بهتر، تنها به پایان دادن زندان سیاسی محدود نمی شود، بلکه کلیت مقوله “زندان” باید زیر سوال برود. تنبیه انسانها روشیست اشتباه و غیر انسانی‌، و از اینرو  باید از اساس کنار گذاشته شود و بجای آن ابزارهای تغییر بهتر و موثرتری استفاده شوند .

سوال ما در اینجا اینست که: آیا در نظام سرمایه داری می توان از دست پدیده تلخ “زندان” رها شد؟ واقعیتها پاسخ م دهند که: “نه”! چنین چیزی در این سیستم بعید بنظر می رسد. پایان دوران تنبیه انسانها در حقیقت از طریق پایان دادن ریشه ای به مناسباتی امکانپذیر است که رفتارهای نابهنجار انسانها، طغیانهای فردی و گروهی را به “نیاز” آنها تبدیل می کند. نظام سرمایه داری نیاز به زندان را بازتولید می کند، و زندان با نظام سرمایه داری تداعی می شود.

(۶) زندانی سیاسی یک مقوله “جهانی‌”

اما پدیده زندانی سیاسی تنها محدود به ایران و تاریخش نمی شود. متاسفانه این یک پدیده جهانیست و این درد، درد مشترک بسیاری از ملتهاست. صفحات غمگین تاریخ ما را با داستانهای رنگارنگی آشنا می‌ کند. داستانهایی از آزادیخواهی، امید، شهامت، مبارزه، و درد و مقاومت.. داستانهای حماسی آزادگانی که به ظلم و پلیدی با شهامت و استواری “نه” گفتند، سختیها کشیدند و برخی‌ نیز در این راه جان سپردند.

از جمله زندانیان سیاسی، برخی‌ از چهره ها و اسامی در یادها جایگاه خاصی‌ یافته اند، برخی‌ بدلیل طولانی بودن مدت اسارتشان، برخی‌ بدلیل شدت سختیهایی که در دوران زندان به آنها روا شد، و برخی‌ نیز به این دلیل که افراد شناخته شده ای بودند، از جمله بنیانگذاران یک جریان سیاسی یا افرادی که نوشته ها و اعمالشان تاثیرات  بزرگی‌ در زندگی‌ سیاسی یک کشور داشته است.

اما این هرگز از ارزش و اهمیت تلاشها و مبارزات هزاران مبارز گمنام در جای جای این کره خاکی، نمی‌ کاهد. مبارزین در هر کجا که باشند، و به هر طریق که مبارزه کنند، در نهان یا آشکار، در برابر آینده و جهانی‌ که برپایی و استقرار آن، تلاش امروز ما را می‌ طلبد، ارزشمندند و وجودشان، تلاشها و هرگونه سختی  که به این خاطر متحمل می‌ شوند از دیدگان فردای بهتر پنهان نخواهد ماند.

آیندگان به حوادثی که امروز در تاریخ ما می‌ گذرد بروشنی نظر خواهند افکند، حقایق را خواهند دید، و زشتیها و پلیدیها رسوا خواهند گشت. هر قدمی‌ که مبارزی در هر کجای دنیا برای بهبود وضع زندگی‌ انسانها و برقراری روابط آزاد و انسانی‌ برمی‌ دارد، هر ضربه ای که یک زندانی در اتاق شکنجه و در تاریکی‌ متحمل میشود، هر کابل، هر سوختگی، هر شوک الکتریکی و هر گونه تجاوز به روح و جسم او، افتخاریست برای انسانهای شریف و آزاده، برای فردای بهتر و آیندگانی که بی‌ شک مفهوم این تلاشها و مقاومتها را خواهند دانست، و سیقلیست که بر عمق مفاهیم  “آزادی” “برابری” “عشق” و “انسانیت” خورده می‌ شود. همانطوریکه متقابلا رنجها، شکنجه ها و اعمال ناشایستی که بر آنها روا می‌ شود؛ لکه های ننگی هستند  بر چهره شوم شب، و هر کدام بمانند تکه ابر تیره ای که بر ضخامت تاریکی‌ می‌ افزاید، تنها فرود آمدن آنان را سهمگینتر خواهد ساخت.. آنان که در این سیستم منفور مردم بر مسند قدرتند، آنان که می‌ توانند اما سکوت می‌ کنند، نان به نرخ روز خوران، پاسداران، شکنجه گران و همه حامیان این رژیم ستمگر، در لحظه لحظه رنج کشیدنها و مرگ مبارزین و آزادیخواهان شریکند؛ و بنابرین ننگ تاریخ کمترین دستاورد اعمال ایشان خواهد بود.

این درد مشترک جهانیست، و تا زمانیکه سیستم حاکم بر ما از ریشه فاسد و وارونه است، مسائلی‌ نظیر “زندانی سیاسی”، “کودکان کار”، “اعتیاد”، “تنفروشی” و “فقر” نیز ادامه خواهند داشت. بنابراین، برای از بین بردن تمام این مشکلات، باید گامی بسوی تحول بنیادین برداشت، می‌ بایست اساس مصائب و معضلات انسان را مورد هدف فعالیتها و تلاشهای خود قرار دهیم؛ در هر کجا که هستیم و به هر شکلی‌ که مبارزه می‌ کنیم..

مردم ما تنها با مبارزه پیگیر و بی‌ امان خویش خواهند توانست بندها و زنجیرها را از پیکر دردمند زندانیان مبارز بگسلند، تاریکی‌ مخوف و طولانی را که بر سرزمینمان سایه افکنده یک بار و برای همیشه برچینند، و به عزیزترین فرزندان خویش؛ خورشید آزادی را هدیه دهند..

منابع دیگر:

روز جهانی‌ زندانیان سیاسی در ایران:

http://missionfreeiran.org/2012/04/25/20june2012-stand-with-political-prisoners/

زندانی سیاسی – ویکیپدیا:

http://en.wikipedia.org/wiki/Political_prisoner

اعدام زندانیان سیاسی – تابستان ۱۳۶۷:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C_(%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B7)

اسامی کشته شدگان در خیزش اعتراضی خرداد ۱۳۸۸در ایران:

http://168.144.104.240/mobareze/koshte-shodegan.htm

بازداشتگاه کهریزک – ویکیپدیا:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87_%DA%A9%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DA%A9

حمله به کوی دانشگاه – ویکیپدیا:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87_%D8%A8%D9%87_%DA%A9%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86_(%DB%B2%DB%B5_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%DB%B1%DB%B3%DB%B8%DB%B8)

فهرست زندانیان سیاسی در ایران – پس از انقلاب ۱۳۵۷:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

لیست جاری زندانیان عقیدتی توسط سازمان عفو بین الملل:

http://en.wikipedia.org/wiki/Prisoner_of_conscience#Current_Amnesty_International_prisoners_of_conscience

آنتونی گرامشی – زندگینامه:

http://en.wikipedia.org/wiki/Antonio_Gramsci

نلسون ماندلا – زندگینامه:

http://en.wikipedia.org/wiki/Nelson_Mandela

صفر قهرمانیان – زندگینامه:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%81%D8%B1_%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86

بیژن جزنی – زندگینامه:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86_%D8%AC%D8%B2%D9%86%DB%8C

سعید سلطانپور – زندگینامه:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%BE%D9%88%D8%B1

شعر شاملو برای وارطان:

http://www.shamlou.org/index.php?q=node/63