مروری کوتاه بر ارزیابی جنبش اول ماه مه!

ارزیابی از اول مه مه امر کاملا درست، بجا و مهمی است. بررسی و ارزیابی از اول ماه مه میتواند از زوایای گوناگون از جمله موقعیت طبقه کارگر، مطالبات یک ساله گذشته جنبش کارگری، تناسب قوا و قدرتمندی و ضعف کارگران، موضع تعرض و دفاع و در شکل کلی رابطه دولت و کارفرما و بورژوازی حاکم با طبقه مزدبگیر جامعه و کارگران را منعکس و مورد محک قرار دهد.
با این مقدمه، در این نوشته به ارزیابی اسد گلچینی در ارتباط با اول ما مه امسال میپردازم.
ارضا و عقب گرد: اسد گلچینی معتقد است که جنبش اول مه مه در ایران به نسبت سالهای گذشته عقب گرد کرده و دلایلش را در برگزاری اول ما مه در شکل گل گشت ها، مارش روز جهانی کارگران در سنندج، و سپس صدور بیانیه و قطعنامه ها بیان میکند. میگویند که این روشها گل گشت کارگران، مارش زنان و کارگران در سنندج و صدور بیانیه و قطعنامه کاری است که کارگران و البته احزاب سیاسی برای ارضای خود، انجام میدهند.
دو مورد از عقب گردها ی سیاسی در روز جهانی کارگر از نگاه اسد گلچینی
١ـ گل گشت های کارگران: برگزاری پیک نیک و گردهمایی و رقص و شادی خانواده های کارگران که هر ساله برگزار میشود، به نظر من اقدامی خود جوش و به سنت تعداد زیادی از خانواده های کارگری مربوط است که میخواهند روز جهانی خودشان را در این شکل گرامی بدارند. این اقدامات نمیتواند جای هیچگونه ارزیابی قوی از جنبش کارگری باشد.
در ارتباط با برگزاری مراسم روز کارگر در خارج از شهر مثلا در ارتفاعات کوه آبیدر در سنندج و یا در ارتفاعات دماوند و یا برگزاری مراسم در شهر، گرایش و تبیین های متفاوت وجود دارد، که این البته در چند سال گذشته یک پروبلماتیک جدی فعالین برگزاری اول ماه مه بوده است. به هر میزان قدرت بسیج هر کدام از این گرایشها بیشتر بوده و توان سازماندهی داشته، برگزاری مراسم به سمت این نیرو برتر چرخیده است. امسال در سنندج مراسم بجای برگزاری در ارتفاعات آبیدر در دو خیابان مرکزی، پرجمعیت و محل قدرت نظامی و امنیتی رژیم اسلامی برگزار شد.
٢ـ مارش روز کارگر در سنندج: در ارتباط با مارش با شکوه روز جهانی کارگر در دو خیابان مرکزی شهر سنندج خیابان فردوسی و سپس سیروس از طرف فعالین جنبش کارگری بر اهمیت برگزاری این مراسم نوشته اند. این مارش باشکوه در شرایط کنونی نقطه عطف مهمی در تعرض جنبش کارگری به دولت و کارفرمایان، دستگاه سرکوب رژیم اسلامی بود. سنندج شهر سرخ، شهر برپایی مراسمهای با شکوه روز کارگر است. روز کارگر امسال بر تداوم این سنت کارگری ـ سرخ تاکید مجدد گذاشت. در میان اقدامات تهدید آمیز اطلاعات و سپاه پاسداران و آماده باش نظامی نیروهای امنیتی، مارش با شکوه روز کارگر با بر افراشتن پرچم سرخ کارگران بعنوان اعتراض طبقاتی علیه دولت و سرمایه داران، برگزار شد. اول ماه مه در سکوت و خفقان پنهان نشد، بلکه تهدیدات نیروهای امنیتی را دور زدند و علنی و معترض و حق طلب به خیابان آمد.
دلیل اسد گلچینی این است که در سنندج در سالهای گذشته مراسم های قوی و پر جمعیت تری در سالنهای این شهر برگزار شده است، و چون در سال ١٣٩١ فعالین و دست اندرکاران برپایی مارش روز کارگر موفق به بر پایی مراسم در سالن مشخصی نشده اند، نشانه عقب گرد است. اسد گلچینی بجای بر شمردن دلایل پایه ای تر در ارتباط با ابراز وجود جنبش کارگری در اول ماه مه بشکل قوی، مهر عقب گرد را میزند و خود را از بازگویی دلایل و تفاوتهای مراسمهایی که در سالهای ١٣۶۴ ببعد در شکل قوی و قدرتمندی برگزار میشدند، راحت میکند. برای او و حزبش مهم این است که نومیدی و شکست طلبی را ترویج کنند. مهم این است که بگویند کارگران و جنبش کارگری ناتوان است و باید منتظر بمانند تا آنها ـ حزب حکمتیست ـ حزب اسد گلچینی با آنها پیوند پیدا کند. مهم این است که جایگاه و نقش و قدرت احزاب سیاسی و چپ و کمونیست و تلاش رهبران و فعالین کارگری نادیده گرفته شود. لابد از نظر آنها مارش با شکوه روز کارگر در سنندج که با شرکت تعداد زیادی از زنان و مردان کارگر و در حمایت وسیع و انقلابی و کمک های شایان توجه مردم شهر با بر افراشتن ده ها پرچم سرخ و شعار آزادی و برابری، و حق طلبی علیه سرمایه و دولت در خیابان فردوسی و سیروس به اهتزاز درآمد، ماجراجویی و خودارضایی سیاسی است. اسد گلچینی در چند جای این گفتگو میگوید که ارضا کردن خود است.
صدور بیانیه و قطعنامه هم در این گفتگو بعنوان ارضا کارگران ارزیابی میشود. من اسد گلچینی را سالهای مدیدی است می شناسم. او مطالب زیادی در مورد اهمیت بیانیه و قطعنامه نوشته است. اینکه این عرصه از تلاش جنبش کارگری در روز کارگر یعنی صدور بیانیه و قطعنامه بعنوان کیفرخواست آنها علیه دولت و بورژوازی، برایش بی اهمیت شده و آنرا صرفا کار و فعالیت و تلاشی برای ارضا کارگران ارزیابی میکند، هم جای تعجب است و هم نیست. تعجب از این است که اسد گلچینی بخوبی میداند که بیانه و قطعنامه یک سنت دائمی جنبش کارگری است. در مواردی وقتی یک اعتصاب و یا یک اعتراض کارگری شکل میگیرد و سپس پایان مییابد، کارگران کیفرخواست و یا مطالبات خود را در دل این اعتصاب، به این شکل بیان میکنند. متعیین تر و کنکرت تر به دولت و سرمایه داران اعلام میکنند که کدام مطالبات برایشان محوری است و چه میخواهند. اما برای ما و کسانیکه ادبیات حزب اسد گلچینی ـ حزب حکمتیست ـ را تعقیب کرده اند جای تعجب نیست. وی در این مصاحبه و در مصاحبه با بهروز خباز، از تاثیر عامل استبداد در فعالیت کارگران در کشوری استبدادی مثل ایران صحبتی نمیکند. عامل استبداد برای اینها فاکتور مهم و تعیین کننده ای نیست. کیفرخواست کارگران که مملو از مطالبات ریز و درشت از رفاه تا دستمزد، از امنیت و حرمت تا آزادی تشکل و بیان، از مبارزه علیه دستگیری و زندانی کردن کارگران و رهبران کارگری، از دفاع از زنان و کودکان تا مبارزه علیه فقر و فلاکت را در بر میگیرد، نمی پسندند. فاکتور استبداد پلیسی و سیاسی که همواره در شکل بروز اعتراضات کارگری و بیان مطالبات تاثیر مستقیم دارد، در سیستم فکری حزب متبوع ایشان، جایی ندارد. و یا لابد از نظر ایشان خود کارگران به اندازه کافی کارگری نشده اند و هنوز “پیوند” آنها برقرار نشده است. وگرنه این چه ترند و سیاستی است که اسد گلچینی و همفکرانش بر آن سوار شده اند و یک دستاوره مهم از جنبش کارگری یعنی صدور قطعنامه و بیانیه را به استهزا میگیرند و آنرا ابزار ارضا خود مینامند؟
صدور بیانیه و قطعنامه یک دستاورد مهم و یک پیشروی مهم در جنبش کارگری در ایران در سی سال گذشته بوده است.