اوضاع سیاسی کردستان و ظایف ما

متن سخنرانی محمد آسنگران در کنگره هفتم حزب در معرفی قطعنامه
اوضاع سیاسی کردستان و ظایف ما
همه شما قبلا قطعنامه را دیده اید، من در مورد بند بند آن وارد بحث نمیشوم. تا حالا اصلاحیه ای بر این قطعنامه نیامده است. ملاحظاتی رفیق دنیس نوشته بود من آنرا دیدم. اما تا کنون اصلاحیه ای به دست ما نرسیده است. اصل مسئله اینست که ما این قطعنامه را به کنگره آوردیم که به تصویب برسد . ممکنست این بحث مطرح شود که چرا فقط در مورد کردستان این کار را میکنیم. این بحث قبلا هم مطرح شده است و جواب داده ایم. اما اجازه دهید یک بار دیگر بگویم چرا ما این کار را در مورد کردستان میکنیم. این اقدامی برای جوابگویی به یک جنبش مشخص اجتماعی و جواب به یک معضل اجتماعی است.

اصل مسئله اینست که یک جنبش واقعی در آن جامعه وجود دارد . تاریخی دارد، ویژگی خاصی دارد. یکی از ویژگیهای اصلی در کردستان اینست که جنبش های سیاسی و اجتماعی در این جامعه احزاب معین خودشان را دارند و جامعه کاملا تحزب یافته است و جنبش سوسیالیستی در کردستان یک جنبش اجتماعی است. خارج از اینکه این و یا آن تشکیلات نیرویی دارد یانه و رفیق محمد نعمتی ( پیام) به گوشه ای از آن و تشکیلات موثرحزب در کردستان اشاره کرد، اما اصل مسئله اینست که در کردستان یک جنبش قوی سوسیالیستی در ابعادی اجتماعی دارد نقش ایفا میکند.
یک مسئله دیگر اینست که در تاریخ این جامعه و سنتهای اجتماعی ای که در این جامعه هست اسلحه و مبارزه مسلحانه نقش ایفا کند. البته این جزیی تر است و دارد کمرنگ تر میشود. 
سنتا در این جامعه بر مبنای وجود ستم ملی یک جنبش ناسیونالیستی راه افتاده و احزاب خودش را دارد. این احزاب برای شریک شدن در قدرت تلاش کرده اند. این مسئله توانسته است به درجات زیادی در جامعه و در افکار عمومی تاثیر گذار باشد. و به درجات زیادی خودش را متعین کرده است.
اما از مقطع انقلاب ۵۷ به بعد در یک بعد اجتماعی اتفاق  تازه ای افتاده که کل سیمای جامعه را دستخوش تحول کرده است. با عروج طبقه کارگر و تحرک جنبش کارگری جنبش سوسیالیستی در یک بعد اجتماعی و وسیع در مقابل جنبش ناسیونالیستی قرار گرفت. این دو جنبش همدیگر را چلنج کرده اند و حتی احزاب سیاسی منبعث از این جنبشها با هم جنگیده اند. اینطور نبود که فقط در مقابل هم جر و بحث کرده باشند.
جنبش و حزب ناسیونالیستی آن در کردستان یک دوره ای تلاش کردند که جنبش کارگری و نماینده سیاسی این جنبش را به شکست بکشانند. یک جنگ طولانی را به ما تحمیل کردند. اما حزب سیاسی آن دوره " کومه له" با اتکا به رادیکالیسم جامعه و جنبش چپ و کارگری توانست در آن دوره جواب درخوری بدهد. اکنون در مقطع دیگری که داریم این تاریخ را نگاه میکنیم و بررسی میکنیم بطور واقعی جنبش های اجتماعی و شهری و مدرن با اتکا به نقش و جایگاهی که طبقه کارگر و جنبش کارگری ایفا کرده است یک قطب وسیع سوسیالیستی در آن جامعه شکل گرفته است.
بخش وسیعی از رهبران کارگری جلو آمده اند. حتی هنگامی که در ابعاد سراسری رهبران کارگری زیاد برجسته نبودند، در کردستان این پروسه شروع شد. رهبران کارگری رو آمدند و به عنوان سخنگویان جامعه و بعنوان سخنگویان این طبقه و به عنوان شخصیتهای شناخته شده در جامعه و حتی بدرجاتی در ابعاد بین المللی اسم و عکس و چهره آنها برجسته شد. همه ما این اتفاقات را دیدیم و به مرور در دیگر مناطق ایران این مسئله گسترش یافت. بحث تعین یابی رهبران جنبشهای اجتماعی و اعتراضات اجتماعی برای اولین بار در کردستان بطور برجسته ای مطرح شد و این رهبران در راس مبارزات اعتراضی قرار گرفتند.
مسئله جنبش دفاع از حقوق کودک در جایی مثل کردستان برای اولین بار بطور برجسته ای مطرح شد. خوشبختانه اکنون می بینیم در ابعاد وسیعتری در دیگر شهرها در سراسر ایران این مسئله گسترش یافته است. این موقعیت و پیشروی در کردستان اتفاقی نبود. مبنای اجتماعی این اتفاقات عروج و وجود جنبش کارگری و نماینده سیاسی این طبقه بود که در جامعه نقش ایفا کردند. حزب کمونیستی این طبقه را در عرصه سیاست و در یک بعد وسیع اجتماعی نمایندگی میکند.
دعوای جنبش های اجتماعی  تا سطح دعوای احزاب سیاسی متعین شده است. تاریخ این جدال را اگر نگاه کنیم جنگ کومه له و دمکرات نمونه برجسته آن است. آن جنگ اینطور نبود که فقط جنگ و رقابت دو تا حزب باشد . یک جدال طبقاتی- اجتماعی واقعی در جامعه وجود داشت جنبشهای سیاسی مقابل هم قرار گرفتند. این جنبشها خواسته هایی داشتند، افقهای متفاوتی داشتند و در مقابل هم قرار گرفته بودند . اکنون به طریق اولی کمونیزم و جنبش سوسیالیستی در کردستان ویژگی اش اینست که در یک بعد اجتماعی متحزب شده است. در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کرده است. نه تنها این بلکه در مقابل شیوه اعتراضات سنتی و ناسیونالیستی هم فرهنگ مدرن و شهری و جنبشهای اجتماعی مدرن امروزی را در مقابل شیوه اعتراضات سنتی و ناسیونالیستی نمایندگی میکند.
اگر به تاریخ اعتراضات دراین منطقه نگاهی بیاندازیم ، اساسا با اتکا به نیروی مسلح، احزاب تلاش کرده اند برای شریک شدن در قدرت و سهم خواهی از دولت مرکزی خود را نشان دهند و از این طریق سعی کرده اند در قدرت شریک شوند.
اکنون می بینیم کل این فضا به دلایل سیاسی و اجتماعی خاصی که در این منطقه اتفاق افتاده است متحول شده است. این تحولات مبارزه نظامی و سنت پیشمرگایتی را حاشیه ای کرده است. به جای آن و در مقابل آن جنبش کارگری و جنبش دفاع از حقوق برابری طلبانه زن ، جنبش دفاع از حقوق کودک و جنبشهای اجتماعی بیشتر مطرح شده اند و حتی جریانات ناسیونالیستی ناچار شده اند اینرا بپذیرند که این جنبشها نقش برجسته تر و قوی تری دارند ایفا میکنند. این یکی از دستاوردهای مهم جنبش کمونیستی در کردستان است .
هنگامیکه به سنتهای مبارزه در کردستان رجوع میکنیم یکی از این سنتها اینست که مردم در یک شرایط اعتلای سیاسی و موقعیتی که تعادل قوا را طوری تشخیص دهند که بزودی رژیم رفتنی است شکی نباید داشت که فورا مسئله اسلحه مطرح میشود و مردم دست به اسلحه میبرند . نه به این دلیل که احزاب دیگر اسلحه دارند، بلکه به این دلیل که سنتش  وجود دارد . بنا بر این یک حزب کمونیستی و یک حزبی که میخواهد طبقه کارگر و مردم س