برگی از تاریخ

شماره  دو”برگی از تاریخ” رامنتشر می کنم.
نوشتن برگی از تاریخ تلاشی است برای بیان ومکتوب کردن اتفاقات ورویدادهای سیاسی ـ اجتماعی از سالهای قبل از قیام ۵۷ به بعد.   
علاقمندی من به نوشتن “برگی ازتاریخ” بواسطه مجموعه فعالیتهای سیاسی قبل از سال ۱۳۵۷  بود.
اینکه شهربسیار کم جمعیت مریوان اساسا با مهاجرت تعدادی ازکسانیکه از شهرهای سنندج، همدان ومناطق آورامان تشکیل شده است. مناسبات وفرهنگ ها وروابط شهروندان چگونه تعریف شده است، فعلااز حوصله این برگی از تاریخ نیست.
آن چه که در این بخش از برگی تاریخ لازم است؛ اشاره ای داشته باشم اینست که این بخش بیشتر به نقش آژیتاتوری فعالان سیاسی که چهره های سیاسی وشناخته شده ای در میان دانش آموزان و از محبوبیت ومعتمدمردم مریوان بوده اند؛ به ثبت رویدادهای سیاسی دراین بخش می پردازم. تا نسل جوان و دانش آموزان وفعالین دانشجوی با شمه ای از فعالیت های آن دوره آشنا شوند.
درآن دوران حرکات سیاسی اکثرا درمیان طیفی از روشنفکران وبویژه قشر تحصیل کرده با گرایشات چپ وکمونیستی متداول بود که فاقد هر گونه تشکیلات حزبی و فقط به صورت محفل های روشنفکری و دارای گرایشات خط سه بودند که مشهورترین آنها جمع رفقای شیرین بهاره بود. که ترکیب وعناصر تشکیل دهنده این جمع رفقا *فاتح شیخ،عطارستمی، مجیدحسینی، نسان نودینیان، رفقای جان باخته (رئوف کهنه پوشی، موسی شیخ، عبه نودینیان) واسد نودینیان بودند.
طیف نسبتا وسیعی از محافل رفقای کومه له از جمله تعداد زیادی ازمعلمین شهر وروستا وازرهبران وسازمان دهنده گان جنبش دهقانی بودند. که ازاین طیف می توان به رفقا ((عبه دارابی، محمد مرادامینی، حسین پیر خضری و…..))اشاره کرد .که فعالیتهای موثر اجتماعی ـ سیاسی داشتند. این دو محفل باشروع جنبش موسوم به مقاومت اول به سازمان کومه له پیوستند و تامقطع انشعاب کمونیسم کارگری جز کادرهای رهبری ودر سطح کمیته های اصلی بودند.
هر چنداعتراضات دانش آموزی ودانشجویی به شکل های مختلف وجود داشت ولی شکل منسجم یافته آن بر می گردد به سال ۱۳۵۰٫ دراین سال بدلیل نقش پیشرو وآگاه گرانه وبرجسته رفیق فاتح شیخ و رفیق جان باخته احمد مجلسی معلم وآموزگار کمونیست که درآن زمان دبیر دبیرستان فرخی مریوان بود ونقشی بزرگ درآگاهی دانش آموزان دبیرستان فرخی داشتند وچون رژیم شاه هیچ مخالفتی وآگاهی را برنمی تافت ونقش این مبارزکمونیست رابرای خودقابل تحمل نمی دانست وآن راسرکوب می کرد وهمیشه دراین هراس مردم  بود که آگاه نشوند. نیروهای ژاندارمری به دبیرستان فرخی یورش بردند وبرای زهره چشم ازمعلمین ودانش آموزان رفیق احمد مجلسی را دستگیر کرده واورا تحویل ساواک دادند. به محض اطلاع دانش آموزان ازدستگیری وبازداشت احمد مجلسی درجلو اداره آموزش وپرورش دست به تجمع اعتراضی زده وخواهان آزادی معلم پیشرو وآگاه خود شدند. رژیم که انتظار چنین تعرض اعتراضی را نداشت وازترس همه گیر شدن اعتراض فورا رئیس آموزش وپرورش آن زمان احسانی بود، درجمع تظاهرکنندگان ظاهر شد و اول با تهدید می خواست ازموضع قدرت وچون ازاین حربه ترفی نبست؛ سپس از در عجز ولابه و وعده  وعید قول داد که پیگری کند تا رفیق احمد مجلسی از زندان آزاد شود. وتجمع کنندگان با این وعده که اگر او آزاد نشود به اعتراضات خود ادامه خواهند داد، متفرق شدند وبعداز مدتی رفیق احمدمجلسی اززندان آزاد وتبعید شد. می توان گفت که این حرکت منسجم با موفقیت به سرانجام رسید. هرچندرژیم شاه درصدد نابودی وازبین بردن و کشتن فعالین سیاسی ناتوان بود ولی وارث برحقش خوب توانست راه کشتاراورا ادامه دهد واین رفیق کمونیست وپیشرو آگاه وار زندانیان دهه شصت در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام وجان باخت.یادش گرامی باد.
در۲۶دی ماه ۱۳۵۴ بدلیل نفوذ یک عامل نفوذی درمیان دانشجویان دانشگاه تبریزجهت شناسای فعالین سیاسی وکمونیست در دانشگاه که آن زمان دانشگاه مهد مبارزه وآزادیخواهی ونقش پیشرو را در جامعه ایفا می کرد. با گزارش این عامل نفوذی خانه گردی فعالان سیاسی درشهرهای تبریز، بوکان ،سقز و مریوان به صورت هم زمان وضربتی شروع شد. به همین دلیل دستگیرشدگان شهر بوکان عبارت بودنداز**صلاح مهتدی،ابوبکرحمیدی(که ابوبکر حمیدی در درگیری بانیروهای رژیم جمهوری اسلامی درحمله رژیم در۲۸ مردادجان باخت)عمرحیدری، جعفرامین زاده.
درشهرمریوان رژیم وساواک دریک حرکت ضربتی بایورش به محل کار و زندگی فعالان هم چون منازل***فاتح شیخ، نسان نودینیان، غلام قاسم نژاد، محمدامین حسامی درشهرمریوان ومحاصره محل سکونت موسی شیخ ونسان نودینیان. که درآن شب غلام قاسم نژاد، مینه حسامی وکمال حسامی دستگیر وبه زندان ساواک درسنندج منتقل شدند.
در شهر سقز باحمله به دانشسرائی مقدماتی سقز و بازدید ازخوابگاه دانشجویان وبدون بدست آوردن هیچ  مدرکی آنجا را ترک کردند. درشهر تبریز عده ای ازفعالین جنبش دانشجوی دستگیر شدن که نام آنها رابه یاد ندارم.
همه این بگیر وببنده ها در راستای سرکوب جنبش دانشجوی که پرچم دار برابری طلبی، آزادیخواهی، بود تا به زعم خود فتنه را در نطفه  خفه کند.
همانطور که درمقدمه این مبحث اشاره کردم؛ بدلیل اینکه مریوان شهری کوچک وبا جمعیتی از شهرهای دیگر واقتصادی کاملا متکی به بازار های مرزی وکشاورزی بود، ّو بدلیل اینکه نصف سال مردم روستائیان بیکار بودن به کار کوله بری **پیله وری** روی می آوردند تا از حداقل معیشت برخوردار شوند. این کار پر مخاطره بود وهمیشه جانشان درخطر بودکه مبادا مورد حمله وهدف تیراندازی مرزبانان ایران وعراق بوده است.
دراواخر پاییز سال ۱۳۵۶ یکی ازهمین کوله بران که ساکن روستایی بایوه مریوان بود مورد هدف گلوله ماموران ژاندارمری مریوان قرارگرفت وبشدت مجروح وبه بیمارستان مریوان منتقل وچندروز بعد براثر شدت جراحات وارده متاسفانه در گذشت.
جوانان شهر مریوان که بیشتر ازقشر دانش آموزان با همگامی با روشنفکران که بیشتر معلمین شهر وروستا بودند؛ بعدازمراسم خاکسپاری وبرای انزجار از کشته شدن این انسان زحمت کش بدست ماموران ژاندارمری و نبود کار برای مردم که مجبور نباشند جان خود رابه خطر بیاندازند. باهماهنگی ازمنطقه دارسیران به سمت سه راه بایوه وچهاراه مریوان با شعار(((بی کاریهو به رسیه تی په یله ور حه قیه تی.))) دست به اعتراض وتظاهرات زدند. نیروهای پلیس و ساواکی ها و با باتوم، باتوم، کلاه خود مجهز بودند؛ بامشاهده خیل عظیم تظاهرکنندگان هم چون مارهای زخمی ازهرگونه برخوردی عاجز بودند.
چهارم آبان ۱۳۵۶ سرآغاز اعتراضات وتظاهرات دانش آموزی ودانشجوی درشهر مریوان و در وسعتی بیشتر و ابعادی تازه تر وتشکیلاتی تراز دوره های قبل بود. دراین روز قرار بربرگذاری مراسم چهارم آبان درمیدان رضا شاه **باوه ره شی** برگذار شود. که برخلاف سالهای گذشته که این مراسم همیشه در استادیوم فوتبال زاگرس برگزار میشد. دانش آموزان ازدبیرستان فرخی ودانش آموزان دبیرستان خدمات ودانش آموزان راهنمایی کورش کبیر که به محل برگذاری مراسم نزدیک بودن به حرکت درآمدند ودر دورمیدان جمع شدند. به محض رسیدن دانش آموزان به محل برگزاری مراسم  فعالان دانش آموزی طبق هماهنگی قبلی قرار شد؛ درمیان جمعیت متفرق شده ومراسم رژیم را به مراسم ضد رژیم بدلیل صرف هزینه های گزافی که میشد تبدیل شود.
به محض شروع مراسم دانش آموزان درمیدان شروع به هو کردن واختلال دراجرای مراسم شدند. درهنگامی که فرماندار مریوان داد از عمران، آبادانی وپروژه های در دست اقدام صحبت کی کرد. رفیق جان باخته رزگار شیخ که تقش بزرگی را ایفا می کرد؛ درهمین لحظه شروع کرد به دروغگو، درغگو که با همراهی تجمع کنندگان همراه بود. عوامل رژیم ازنیروهای پلیس گرفته تا مامورین ساواک مستاصل بودند و درآن لحظه از هرگونه اقدامی عاجز بودند. وفقط  تهدید  میکردند. آن شب بالغ بر ده نفر ازفعالین دستگیرشدندکه عبارت بودند از دلیله رستمی، زهراعلوی نسب، حسین نادری و…..که به دلایل مسائل امنیتی ازذکر بعضی دیگر ازاسامی خودداری می کنم. روز بعد از دستگیری دانش آموزان درمحوطه حیاط دبیرستان فرخی متحصن شدند وقرارگذاشتن تا آزادی بازداشت شدگان وبازگشت آنها ازاعتصاب وتحصن دست نخواهند کشید، بعدازچند روز تحصن واعتصاب که از پشتیبانی معلمین برخورداربود به پیروزی رسید.
دربهمن ۱۳۵۶ باآغاز اعتراضات سیاسی وشروع قیام اقلاب ۱۳۵۷٫
جوانان ودانش آموزان مریوان که همیشه دنبال ایجاد فرصت برای مخالفت بارژیم ومبارزه می گشتند، تااعتراض خودرا به وضع موجودرژیم نشان دهند. درروزششم بهمن ۱۳۵۶پلیس های مریوان با **پیله کردن**به یک راننده به بهانه اینکه گواهی نامه رانندگی ندارد وحق رانندگی ندارد ودرقالب جریمه کردن ودراصل *تلکه گیری*و گرفتن رشوه ر داشتند که بامخالفت جوانان انقلابی که اکثرا دانش آموز بودن مواجه شدن وب اشعار اتحاد، مبارزه، پیروزی با فرخوان نسان نودینیان دیگرتجمع کنندگان درحالت تعرضی قرارگرفتن و شیشه های بانک صادرات که روبروی ژاندارمری بود را شکسته وپرچمی که به یکی ازدیوارها نصب بود. به آتش کشیده شد. این حرکت اعتراضی باعکس العمل مامورین مواجه واقدام به تیراندازی هوائی کردند و جمعیت متفرق شدند.
باشروع اعتراضات مردمی وآغاز قیام انقلاب ۱۳۵۷ دورتازه ای ازاعتراضات منسجم تر ومتشکل تر و دارای کارهای سازمان یافته تر شد.  بعد ازجریان بهمن ۱۳۵۶ مردم قم وکشته شدن معترضین به دست عوامل رژیم شاه، دانشجویان دانشگاه تبریزدراعتراض به کشته شدگان قم درداخل وبیرون دانشگاه دراسفند ۱۳۵۶ دست به اعتراض زدندکه به خون کشیده شد. درادامه اعتراضات سراسری دانش آموزان مریوان که همیشه مرکزی انقلابی درنزد جوانان ومردم بودند، درمهرماه ۱۳۵۷ بعدازبازگشایی مدارس به پشتیبانی از مبارزه دانشجویان تبریزودانشگاه **آریامهر**دانشگاه تهران فعلی وبه اعتراض به کشته شدگان آن وقایع اعلام یک هفته عزای عمومی وبا نصب پلاکارد وباشعارنویسی و اعلام  انزجا ر از رژیم به دورادور دبیرستان وبرافراشتن پارچه های سیاه که آنزمان نمادی ازعزا واعتراض بود به دورتادور دبیرستان نصب شد. دانش آموزان و معلمین دردبیرستان متحصن شدند.
۱۶مهر۱۳۵۷ اولین اعتراض بزرگ دانش آموزان ومعلمین که درسطح وسیعی وبا پشتیبانی تمامی معلمین سراسر شهرمریوان ودر حیاط دبیرستان فرخی شروع شد.
اولین سخنران رفیق جان باخته عطارستمی بود؛ بعدازسخنرانی رفیق عطا رستمی سیروس چابکاری متن قطعنامه تجمع کنندگان راقرائت کرد.
دومین سخنران رفیق اسدنودینیان بعنوان جوانترین معلم سخنران متینگ بود.سپس دکلمه شعر**گژبا** با صدای رفیق جان باخته موسی شیخ. سپس جمعیت تجمع کنندگان به صورت منظم وبا انتظامات خود تظاهرکنندگان به نزدیکی چهاراه مریوان رفیق جان باخته کمونیست رئوف کهنه پوشی باشعار اتحاد، اتحاد خواهان پیوستن مردم به صف تظاهرکنندگان شد و سپس صدای رسای رفیق وآموزگار و چهره صمیمی شهرمریوان رفیق جان باخته عطارستمی جمعیت را به سوی تظاهرات کشاند.
با شروع موج اعتراضات و تظاهرات و ایجاد فضای انقلابی، بیش ازهردوره ای به منظور سازماندهی تظاهرات و اعتصابات، هماهنگی بیشتر احساس میشد. و با توجه به این نیاز ایده تشکیل کانون محصلین مطرح شد. که مورداستقبال خیلی از رفقا قرار گرفت****بعدها درزمان اعلام رسمی کومه له وسپس بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران تقش کانون محصلین بعنوان تشکیلات کمیته دانش آموزی کومه له  و حزب کمونیست ایران  برجسته ووارد عرصه فعالیتهای حرفه ای شد؛که دربخش دیکر برگی ازتاریخ مربوط به سالهای ۱۳۵۷ به بعد می پردازم.***
این کانون دارای کمیته های مختلفی بود وهر کمیته و ظیفه ای ر ابعهده داشت، این کمیته ها عبارت بودند از: ۱ـ کمیته انتشارات: وظیفه این کمیته انتشار اعلامیه ها وفراخوان های تظاهرات دانش آموزی بود، وخود کانون دارای نشریه ای بود که ارگان کانون محسوب میشد. که اسم آن رزگاری بود. این نشریه برروی کاغذ استنسیل یا باتایپ بود یا به صورت دست نویس. وچون کانون برای چاپ فاقد امکانات بود وبرای چاپ کپی ازامکانات ارگان دولتی به اسم سازمان پیکار بابیسوادی استفاده میکرد. مسئول آن زمان سازمان پیکار با بیسوادی برعهده باباعلیمهرپرور بود. ازاتفاقات جالب آن زمان این بود که جدای ازچاپ نشریات کانون محصلین اعلامیه های ((مکتب قران))وابسته به گروه مفتی زاده واعلامیه های شهربانی درآنجا چاپ میشد. بعنوان خاطره  دومورد آن را بازگو می کنم.
یک روز که یکی ازمسئولین جهت نشر نشریه رزگاری ارگان کانون به سازمان پیکار با بیسوادی میرود، درروی یکی از میزها به یک اطلاعبه بامضمون ((السلام العلی  من التبع الهدی)) که روی خطابش به مردم مریوان بود، ونوشته بود که مردم مریوان هرچه زودتر صف خودتان را ازکفار جداکنید. وتوبه کنید. به دامن اسلام باز گردی. روزی دیگر که بازهم اعضاء کمیته انتشارات جهت انتشار نشریه رزگاری ارگان کانون محصلین به سازمان پیکاربا بیسوادی میروند بازهم اطلاعیه ای این بار ازسوی شهربانی که خطاب به پرسنل نظامیش صادر کرده بود؛ ونوشته شده بود که خود را برای روزمبادا که اوضاع بحرانی وغیرقابل کنترل میشود آماده کنند.
این هم از شیرین کاری دمکراسی مابانه سازمان پیکار بیسوادی بود. ۲ـ کمیته تبلیغات: وظیفه این کمیته عبارت بود ازشعار نویسی برروی دیوارها وتوزیع شب نامه وفراخوان تظاهرات و پلاکارد نویسی.
۳ـ  کمیته هنری: وظیفه این کمیته اجرای نمایشتامه های حماسی سیاسی و اجرای سرودهای انقلابی و شناساندن ادبیات انقلابی درقالب سرود و نمایش و دکلمه درمتینگ ها و چه در سالن امفی تاتر شیروخورشید، بود. مسئولیت این کمیته برعهده رفیق جان باخته کمونیست طهورث اکبری ازاعضاء سازمان چریک های فدای خلق بود.
۴ ـ کمیته تدارکات: وظیفه این کمیته تدارکات برای روزهای تحصن ها ویا توزیع و تدارک کالاهای که براثر اعتصابات کمیاب ویا نایاب شده بود، بود. وبرای جلوگیری ازسواستفاده افراد سود جو که قصد اخلال  دراعتصابات را داشتند .مانند توزیع نفت درمیان مردم و نگبانی شبانه درمحلات برای تامین امنیت مردم.
کانون که یک مرکز دمکراسی بود. اکثراعضاء آن از نیروهای چپ وکمونیست تشکیل شده بود. اکثر تصمیمات مهم کانون به صورت شورائی و بوسیله مجمع عمومی گرفته میشد.
ازجمله برنامه های کانون جلسات گفت وشنود و بحث تبادل نظر درمورد اوضاع موجود و نقش آن  در تداوم مبارزات درسطح سراسری ومحلی بود. می توان به نکته ای اشاره کرد و آن زمان که نیروهای **مکتب قرانی**هیچ گونه نهاد دمکراتیکی رابرنمی تافتند کانون توانست رفتار غیر دموکراتیک آقایان فتاح حیدری وعلی به آفرید رابه محاکمه بکشد.
آبان سال ۱۳۵۷ وتشکیل جامعه معلمین؛ جمعی از رفقای کمونیست که همگی ازمعلمین انقلابی و کمونیست بودند ضرورت تشکیل یک نهاد برای تداوم مبارزه را احساس کردند و دریک محفل خصوصی به این نتیجه رسیدند که از کانال جامعه معلمین خواسته های سیاسی_صنفی را مطرح کنند. این جامعه هم تشکیل شد و یکی ازسخنرانان جلسه افتتاحیه رفیق اسدنودینیان از معلمین مبارز مریوان بود.
اهم خواسته های صنفی و سیاسی آن عبارت بودند از اداره مدارس بوسیله شورائی مرکب ازمنتخبین معلمین ودانش آموزان .
تشکیل مجمع عمومی وجلسات منظم هفتگی درمحل کانون.
انتخاب رئیس آموزش و پرورش ازمیان معلمین و با رای اعضاء جامعه معلمین و درمجمع عمومی.
از کارهای دیگر آن همچون کانون محصلین شرکت مستقل جامعه معلمین در تظاهرات و اعتصابات وجلوگیری از پراکندگی معلمین وجمع کردن آنها در یک نهاد کاملا دموکراتیک که همه نظرات را درخود داشته باشد و براساس کار مشترک به کار خود ادامه دهد. (مانند کانون محصلین) افسوس وصد افسوس که عمر این نهاد هم همچون کانون محصلین کوتاه بود.
رژیم شاه که از هرتشکل سازمان یافته که دارای نفوذ اجتماعی ـ سیاسی درمیان مردم درهراس بود. و هرمخالفتی را بر نمی تافت و حال با دو تشکل دموکراتیک وپر نفوذ کمونیستی روبر و ودر هراس و ترس بود. درآذر سال۱۳۵۷ اقدام به دستگیری وسیع انقلابیون شهر کرد، همه بازداشت شدگان به پادگان مریوان منتقل و درآنجا نگهداری میشدند و عده دیگری مخفی شدند. که باپخش خبر دستگیر شدگان مردم و جوانان وخانواده زندانیان درجلو مسجد جامع مریوان تجمع کرده وخواهان آزادی بازداشت شدگان و قرار منع  تعقیب انقلابیون شدند. ماموران آتش نشانی که درمحل مستقر بودند بسوی معترضین آب پاشیدند و ماموران به محض اینکه اطلاع یافتند موسی شیخ درمیان جمعیت حضور دارد باتیراندازی هوائی به قصد متفرق کردن جمعیت ودستگیری این رفیق جان باخته راداشتند. دراین تیراندازی موسی زخمی شد و از مهلکه توسط رفقا نجات یافت. بعدا معلوم شد که ۳۰ نفر از معلمین انقلابی شهر مریوان در یک  دادگاه غیابی و نظامی  به اعدام محکوم شده بودند و براساس این رای این دادگاه می بایستی دستگیر واعدام شوند.
اوائل کانون محصلین دردبیرستان فرخی بود. بعدازمنحل شدن حزب رستاخیز و جمع شدن بساط این حزب قرارشد که کانون به محل حرب رستاخیز نقل مکان کند.  چند نفر از رفقا قبل از نقل مکان زودتر به دفتر حزب رستاخیز خود را رسانه بودند و بعضی از پرونده ها ازجمله گزارشات درکشو میز رئیس حزب رستاخیز پیدا کردند.
بنا بریکی از این گزارشات ساواک از مسئول حزب رستاخیز خواسته بود که  درباره گروه ***شیرین بهاره***که هرچند وقت یک جا جمع شده وجلسه تشکیل میدهند و بحث می کنند و امنیت شاه  و مردم را به خطر می اندازند  تحقیق کند.
درنوشته دیگری که کپی آن ضمیمه تامه و در جوابیه ساواک بود نوشته بود که اینها شایعه ای بیش نیست وقید کرده بود که خاطر ملوکانه حضرات مکدر نگردد.
آدامه دارد
هیبت نودینیان
یونی ۲۰۱۲