بنای سازمانهای دولتی سرتاسر جهان با زور و سلاح پای ریخته شده است. همه – و علیرغم داشتن اختلافات جزئی -، کارکرد واحدی در به یغما بُردن نعمات جامعه و تخریب زندگانی میلیونها کارگر و زحمتکش دارند. وظیفهیشان برقراری نظم و ترتیب سرمایهداران جهانی و غارت اموال عمومیست و هر یک در سرکوب اعتراضات کارگری – تودهای کمترین تفاوتی با دیگری ندارد. در حقیقت اوضاع در هم ریختهی کنونی جهان تصدیق آن ایدهایست که با وجود مناسبات کنونی، جامعه روی آرامش و محترم شمردن به پایهایترین حقوق انسانی را نخواهد دید؛ تصدیق آن ایدهایست که سرمایهداران جهانی بدون تعرض به جان و مال کارگران و زحمتکشان در امان نخواهند بود. بی دلیل هم نیست که دارند میگیرند و میکُشند تا تولید سرمایه از حرکت باز نایستد؛ بی دلیل هم نیست که دارند به تهماندههای محرومترین اقشار جامعه یورش میآورند تا بر انبانهای بی در و پیکر خود بیافزایند.
مسلم استکه خشم و غضب و ددمنشی حاکمان به طبقات فرودست یک گانه نیست. استثمار، ناامنیها و سرکوبِ اعتراضات کارگری – تودهای به بالاترین حد ممکنهی خود رسیده است و پایمال نمودن حقوق ابتدائی انسانی باور کردنی نیست و بویژه در این چند دهه زندگی مردم در ابعادی دهشتناک مورد تعرض قدرتمداران جهانی قرار گرفته است و هر یک از آنان در به انقیاد کشاندن هر چه بیشتر تودهها دارند از همدیگر سبقت میگیرند. به عبارتی دیگر بحران همهجا را فرا گرفته است و در مقابل همهجا مردم بدلیل سیاستهای حاکمان مفتخوار و ظالم، به خیابانها سرازیر شدهاند. انگلستان، آلمان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، یونان و خلاصه همهجا غرق در تنش و التهاب سیاسیست. غرق در دنیای نابرابریست که یک درصد از آحاد جامعه و با زور سرنیزه دارند سیاستهای ارتجاعی خود را به میلیاردها انسان محروم تحمیل مینمایند و بر دامنهی تنگی اقتصادی – سیاسی و اجتماعی میافزایند. در این میان اوضاع کشورهای منطقهی خاورمیانه و از جمله ایران، علیحده از وضعیت جهان کنونی نیست و رژیم جمهوری اسلامی هم به سیاق همهی رژیمهای سرکوبگر و وابسته دارد به یِمن سلاح و سرنیزه، جامعه را بهمیدان ناامنی شغلی و بیکاری هر چه بیشتر تبدیل مینماید. در حقیقت سی سال و اندیست که از خط و مسیر دیکته شدهاش خارج نه شده است و سی سال و اندیست که دارد منطبق بر خواستههای قدرتمداران بزرگ جهانی به استثمار کارگران و زحمتکشان گردن مینهد، و سی سال و اندیست که دارد توسط نهادها و ارگانهای رنگارنگ دولتی هر مخالفت و اعتراضی را با گلوله و قلدری پاسخ میدهد.
نمونهها در این زمینه فراواناند و همچنین میزان وخامت زندگی کارگران و زحمتکشان آنقدر بالاست که با هیچ آمار و ارقامی نمیتوان آنها را نشان داد. شکاف طبقاتی و گسترش فقر حد و مرزی ندارد و ثروتمندان، تروتمندتر و فقرا دارند، فقیرتر میشوند. مگر بی دلیل استکه اکثریت آحاد جامعه در تخالف با سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی به صف شدهاند و مگر بی دلیل استکه سردمداران رژیم جمهوری اسلامی فاقد پائینترین پایگاه مردمیاند؟ مگر بی دلیل استکه ابعاد اعتراضات به نابسامانیهای موجود دامنهی هر چه بیشتری یافته است و سردمداران رژیم جمهوری اسلامی را در منگنهی هر چه بیشتری قرار داده است؟ این رژیم در عمل به اثبات رسانده استکه نماینده و مجری سیاستهای سودجویانهی سرمایههای امپریالیستیست و مشاهده شده استکه چگونه تیغ بُرندهی سازمانهای دولتی تاکنون جان هزاران کمونیست، مبارز و مخالف جدی را گرفته است و به تبعی آنها، آنچنان جنایاتی در حق خلقهای ستمدیدهای همچون کُرد و ترکمنصحرا مرتکب گردیده استکه با هیچ کلام و نوشتهای نمیتوان از در توضیح آنها بر آمد. شکی در آن نیست که کاربُرد اینگونه روشها و متدها از جانب سازمانها و نهادهای دولتی در خلاف نیازها و سیاستهای سرمایه نیست؛ نهادها و سازمانهایی که حافظ بقای سلطهی امپریالیستی در ایران به حساب آمده و کار و بارشان، استثمار، چپاول، گستردهگی اختناق، بیکارسازی و اخراجهای بیرویه، بگیر و به بند و کُشت و کُشتار کمونیستها، مبارزین و مخالفین است؛ نهادها و سازمانهایی که به برکت مدرنترین سلاحها بر فضای جامعهیمان چنگ انداختهاند و راه هرگونه گفتمان سیاسی سالم و منطقی، و راه هرگونه مبارزهی مسالمتآمیز را مسدود نمودهاند. جمهوری اسلامی با این منطق و سیاست به میدان آمده است و مدافعی بی چون و چرای چنین سیاستِ غیر انسانیست و در هیچ دوره و زمانی هم از آنها فاصله نه گرفته است. به بیانی حقیقی لحظهای از تاریخ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی را نمیتوان سراغ داشت که در آن از تعرض به جان و مال کارگران و زحمتکشان خبری نباشد. به تجربه دریافته شده استکه در زیر سلطهی رژیم وابستهی جمهوری اسلامی سخن گفتن از تغییر و گفتمان سیاسی و همچنین کار بست روشهای غیر مقابلهای، بی سرانجام و غیر سودمند به حساب خواهد آمد؛ چرا که دشمنان طبقاتی میلیونها کارگر و زحمتکش از همان آغازین و بدون کمترین توهمی با سلاح و با شمشیرهای از رو بسته بهمیدان آمدهاند و برتداوم آن مصراند. چاره و راه دیگری در مقابلشان نیست و میدانند که بدون انتخاب چنین راهی، قادر به حکومتداری نیستند؛ میدانند که بدون توسل به خشونت، تسمههای سرمایه از هم گسسته خواهد شد و جامعه، مسیر, خلاف حاکمانِ زورگو را در پیش خواهد گرفت. به همین دلیل استکه میگیرند و میکُشد تا دوام بیشتری یابد. بنابراین و در بستر چنین واقعیاتی، مگر راهی به غیر از راهِ انتخابی سازمانهای دولتی در مقابل میلیونها کارگر و زحمتکش قرار دارد؟
در حقیقت تاریح جنبشهای ضد امپریالیستی ایران – از دیرباز – و بویژه در این چندین دهه نشان داده استکه پیشرفت و کار و بار انقلاب، بدون انتخاب روشهای عملی فعال به نتیجه نخواهد رسید. این سیاست و اسلوبیست که سرمایهداران وابسته به جامعه تحمیل نمودهاند. قدرت دشمن با سلاحاش تعریف میگردد و بیگمان سازمانهای کمونیستی هم بدون سازماندهی تودهها حول عالیترین شکل از مبارزه، قادر به پیشبرد امر انقلاب نیستند. از یکطرف ایستائی، شکنندهگی و ناثمری اعتراضات کارگری – تودهای و از طرفدیگر تاریخ بیش از سه دهه عملکرد رژیم جمهوری اسلامی نمایانگر این واقعیت استکه زمانی میتوان جنبشهای اعتراضی کاگری – تودهای را یکگام به جلو سوق داد، و زمانی میتوان بساط دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان را در هم شکست که با زور سازمانیافتهی مسلح تودهای به میدان آمد. به عینه دریافته شده استکه سلاح، تنها زبان گویای پس زدن رژیم جمهوری اسلامی از جان و مال کارگران و زحمتکشان میباشد. جنبش مسلحانهی ترکمنصحرا و بویژه مبارزات مسلحانهی چند سالهی خلق کُرد – علیرغم تمامی کاستیها و ایرادات وارده -، موید این حقیقت استکه زمانی توده، طعم آزادی، رهائی و شادمانی را خواهد چشید که با زور سازمانیافته و مسلحانه در مقابل دستههای رنگارنگ مسلح رژیم به صف شود؛ به عینه دریافته شده استکه زور سازمانیافتهی دولتی را تنها با زور سازمانیافتهی مسلح تودهای میتوان در هم شکست. این درس و تجربهی بس گرانیهائیست که جنبشهای رهائیبخش سرتاسر جهان و از جمله خلقهای ستمدیدهی ایران در دورههای متفاوتِ سلطهی امپریالیستی از خود بر جای گذاشتند.
جون ۲۰۱۲
خرداد ۱۳۹۱
بر گرفته از شماره ده پیام سیاهکل سازمان نوزده بهمن