اوضاع خاور میانه، یک بررسی کوتاه سیاسی!

تنشها و چاره جویی های بی حاصل!

کوفی عنان برای چندمین بار به سوریه سفر میکند. در یک پیام مشترک با نماینده نروژی سازمان ملل در سوریه بیانیه ای دادند که سوریه نهایت حق کشی را در مورد مردم سوریه اجرا میکند. این در شرایطی است که دولت سوریه و اپوزیسیون که اسم خودرا شورای ملی سوریه نام نهاده است ، همدیگر را به نقض رعایت مفاد قطعنامه سازمان ملل محکوم میکنند. در همان حال سفر پوتین به آلمان و سفر خانم هلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا به کشورهای اسکاندی ناوی، ژست های سیاسی مختلفی را در عرصه سیاسی جهانی نسبت به خاور میانه ابراز میدارند. پوتین خواستار زمان بیشتری برای بررسی طرح کوفی عنان در مورد سوریه است، همچنین در مقابل فشار های بین المللی به سوریه مخالفت میکند. هیلاری کلینتون میگوید هر روز که می گذرد مسئله دخالت نظامی در سوریه جدی تر میشود. حال با یک نگاه ساده به این دو موضع نشان میدهد که مسئله سوریه یا مسئله انرژی اتمی ایران نیست، که حلقه اصلی مذاکرات و ژستهای سیاسی قدرتهای بزرگ را نشان میدهد، بلکه اینها مناقشه بین المللی قدرتهای امروز سیاست جهانی در خاور میانه هستند برای تقسیم قدرت وایجاد توازن سیاسی بین آنها . من در نوشته قبلی به وضوح نشان دادم که چرا خاور میانه خط قرمز نتاقضات بین المللی است.

همزمان در سوریه ، جمعه هفته گذشته، کشتاری در منطقه الحوله روی داد که طی آن بیش از ۱۰۰ نفر کشته شدند. حدود نیمی از قربانیان کودک بودند. شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد دولت سوریه را روز جمعه ۱۲ خرداد، به دلیل کشتار منطقه الحوله در استان حمص محکوم کرد و خواستار تحقیق در خصوص این کشتارشد. .

جریان چیست؟

امروز فضای سیاسی دنیا تحت شرایط و روند خاصی است که بالطبع نتیجه بلاواسطه شرایط سیاسی و اقتصادی است که در صحبتهای پوتین و هلاری کلینتون می بینیم. این فضا همچنانکه بر روند زندگی انسانها تاثیر گذاشته است. پس بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آنها سایه انداخته است و تصویر و درکی دیگر از زندگی را روبروی آنها گذاشته است.از نظر اقتصادی ضمن پایمال کردن دستاوردهای اجتماعی مردم در هر کشوری بنحوی سن بازنشستگی را بالابردن، بیمه های بهداشتی و دارویی را بحد پائین رساندن و نیز فضا را آلوده کردن برای تمامی حرکتهای کارگری و آزادیخواهانه. حتی بحدی وضعیت جنبش کارگری و آزادیخواهانه تحت فشار است که خواستهای جدی و اساسی را از برنامه خود برداشته اند و حالت دفاعی و تلاش برای نگهداشتن آنچه که امروز دارند را در دستور گذاشته اند. مثلا در مبارزات اخیر اتحادیه ها و مردم فرانسه مسئله نگداشتن سن بازنشستگی در موقعیت کنونی را خواستار بودند که دولت جنایتکار سرمایه تحمیل سن بازنشستگی بالا را به مردم و کارگران و مزد بگیران بالخره تحمیل کرد. یعنی سطح مبارزات اجتماعی نه در حالت تعرضی بلکه در حالت دفاعی کامل قرار دارند. یا کارگران و مردم یونان دارند تن تن در خیابانها میجنگند که وضع موجود را نگهدارند و زیر بار قرض بیشتر نروند. دولت فاشیستی ایتالیا با رشوه و تقلب دارد به حیات خود ادمه میدهد و دنیا هم یک مشت دزد و مافیایی را بعنوان نماینده مردم ایتالیا برسمیت شناخته است. مسئله همین حالای مردم زلزله زده هایئتی این است که یک رئیس جمهور مزدور را برشان تحمیل نکنند. این صورت مسئله ای است که مابهازائ فضای سیاسی سیاهی است که امروز بر جهان گسترانده اند. البته همه شاهدیم که خود پدیده نظم نوین جهانی از دهه ها قبل برایش کار شد مثلا ایجاد کمربند سبز در خاورمیانه، مسلح کردن بی دغدغه اسرائیل به انواع و اقسام سلاحهای پیشرفته، ایجاد تشکلهای اسلامی در منطقه و بخصوص سرکار آوردن و مطرح کردن گروههای تروریست در جنبش فلسطین، و جنبشهای اجتماعی در جنوب شرقی آسیا در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی. باز گذاشتن دست کلیسای کاتولیک در قتل عام رواندا در اوائل دهه ۲۰۰۰ و خلاصه فضای سیاسی مسموم در کل دینا، تلاش برای ایجاد شکاف در جنبش فلسطین و معامله های پشت پرده در مورد کل سیاست غرب در خاورمیانه.  همه و همه تلاش سرمایه برای یک دست کردن دنیا بنفع خود بود. متلاشی کردن کمپ رقیب( شوروی سابق و کشورهای متحدش) ایجاد پایگاههای تروریستی برای گروههای تروریست اسلامی و مذهبی. فضا را برای علنی شدن نظم نوین آماده کرد. دهه ۱۹۹۰ میلادی با این ترفند شروع شد و آمریکا بعنوان قلدر در سیاستهای جهانی شیپور شروع این فضای را با جنگ در عراق آغاز کرد. یعنی سرمایه از آنجا که رشد و هویت خودرا در گرو استثمار میداند در نتیجه برای ایجاد بازار و استثمار هر چه بیشتر به جنگ، تجاوز و سرکوب احتیاج دارد. زیرا سرمایه مالی برای گرفتن سود بیشتر نباید خودرا مقید قوانین و رسومات دوران قبل از پست مدرنیسم کند. همین مسئله حرف تاریخی مارکس را و نظرات این دانشمند مبتکر را برای هزارمین بار به ثبوت میرساند که سرمایه مالی است هویت امروز سرمایه داری را نمایندگی میکند. ربا، سفته بازی میتواند آخرین تکه نان کارگران و مردم زحمتکش را از سر سفرشان برباید بدون اینکه آب از آب تکان بخورد.

تنشهای سیاسی بین قدرتهای سیاسی!

در  سه دهه اخیر آمریکا و اروپا توانستند کل حرکت سیاسی نظم جهان را رقم بزنند. در این میانه چین بعنوان یک قدرت اقتصادی خودرا سازمان داد و توانسته در شرایطی که همه جهان سرمایه داری در یک بحران کمرشکن دست و پا میزند، ضمن اینکه رشد اقتصادی بالایی را به قیمت تحمیل فقر بر مردم به جهان نشان دهد. در همین رابطه در دو دهه اخیر روسیه توانسته بر اوضاع ناآرام داخلی خود به شیوه خود حاکم آید. در نتیجه وضع این دو کشور امروز در دنیای سرمایه داری طوری شده که خودرا باز یافته اند و نیز در خیلی از مناسبتهای سیاسی جهانی با هم همکاری میکنند. آنچه از این وضع میشود فهمید که چین و روسیه دارند بعنوان قطبی در کنار هم قرار میگیرند. در دور ده سال اخیر در رابطه با اوضاع دنیا تقریبا همجهت بودند. بنا بر سابقه گذشته این دو کشور علیرغم تنشهای درونی خود اما در سطح بین المللی تلاش کرده اند در مقابل برنامه های غرب و آمریکا به ایستند و همکاری کنند. مثلا در رابطه با عراق، ایران، افغانستان مخالف حضور نیروهای نظامی غرب و آمریکا در منطقه بوده اند و هستند. البته عمل زیاد جدی انجام نداده اند اما نارضایتی خودرا بشیوه های مختلف و دیپلماتیک نشان داده اند. بهر رو اکنون که در هشت سال گذشته مسئله ایران به یک مسئله جدی برای غرب تبدیل شده، روسیه و چین در اکثر موارد در کنار هم ، از ایران، سوریه و دیگر کشورهای عربی دفاع کرده اند. چین با وجود یک اقتصاد موفق سرمایه داری نفوذ خودرا در سطح بین المللی گسترش داده و روسیه در این مورد شده یک تایید کنند مناسب برای حرکتهای چین. مثلا در رابطه با نا آرامی های داخلی چین در مقابل غرب و آمریکا ایستاده و مسئله را داخلی ارزیابی کرده است. همچنین در موارد زیادی به قطعنامه های غرب و آمریکا رای منفی داده اند.

اکنون مسئله انرژی اتمی ایران به ظاهر خیلی برای غرب و اروپا جدی شده، هیلاری کلینتون در روز جمعه ۱۲ خرداد اعلام کرده که ایران باید در کنفرانس مسکو موضع خودرا روشن کند( لازم به یاد آوری است که کشورهای ۵+۱ تا کنون دو جلسه با ایران داشته اند یکی در ۲۶ فروردین ۱۳۹۱ در استانبول بود، دومی در بغداد بتاریخ ۳ و ۴ خرداد و جلسه ای که خانم کلینتون بدان اشاره میکند قرار است در مسکو برگزار شود)  در این رابطه روسیه یکی از کمک کننده های برنامه های اتمی ایران است و نیز چین از نظر اقتصادی نقش جدی در ایران دارد. گذشته از آن به هیچ وجه روسیه و چین اجازه نمیدهند که غرب و آمریکا بیش از این در منطقه دخالت کنند. بهمین خاطر در سخنان پوتین و خانم هلاری کلینتون اختلاف فاحشی وجود دارد.  با توجه به موقعیت و اوضاع سیاسی امروز سرمایه داری و بحران مالی کمر شکنی که برش تحمیل شده. روسیه و چین از این موقعیت استفاده کردند و اجازه نمیدهند که همه مسائل منطقه به کام غرب و آمریکا حل شود. در این رابطه فرانسه و انگلیس قویا مخالف این هستند که اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران حمله کند. آنجلا مرکل نخست وزیر آلمان رسما به اسرائیل در این رابطه هشدار داده است. وجود این تخاصمات و تنشها اوضاع سیاسی خاور میانه را در شرایطی غیر متعارف قرار داده که به نفع جنبش آزادیخواهانه خاور میانه نیست. تعویض علی عبداله صالح در یمن، سناریوی توافق شده غرب و آمریکا از یک طرف و روسیه و چین از طرف دیگر است. یکی روسیه و چین مصمم اند اجازه ندهند غرب و آمریکا نقش کلیدی در حل مسائل بگیرند دیگری اجازه ندهند طرحهای بدون مشورت با آنها به اجرا در آیند. بنا براین در این شرایط با وجود جنگ سردی که پشت مسئله انرژی اتمی ایران خودرا قایم کرده است، یکی از پاشنه آشیل های جنش سرنگونی در ایران است. زیرا این شرایط و مسئله تحریمها و جنگ احتمالی در منطقه مثل شمشیر دامو کلس بر سر جنبش سرنگونی در ایران قرار دارد.

چاره جویی های بی حاصل!

قدرتهای بزرگ در خاورمیانه در یک رو در رویی جدی با هم قرار دارند. این مسئله تنها مسئله ژست های معمولی سیاسی نیست این فرایند یک تنش واقعی در تقسیم مجدد دنیا بدنبال خواهد داشت. خانم کلینتون و آقای پوتین میدانند چه میگویند. اگرچه آمریکا و کشورهای غربی خودرا خیلی بعنوان مسئول نشان میدهند اما فشار واقعی و دخالت جدی چین و روسیه دست آنهارا در مورد سوریه و مسئله آنرژی اتمی ایران بسته است در این میان ایران و سوریه بعنوان و دولت جنایتکار هم همدیگر را تقویت میکنند (کمکهای بلا عوض ایران به سوریه در عرصه های لجستیکی، نظامی ، مواد خوراکی و نظامی این را به خاطر می آورد که این دو کشور فاشیست آگاهانه از این شکاف بین قدرتهای بزرگ در سیاست جهانی استفاده میکنند) عربده کشی های اسد در روزهای اخیر نشان از چراغ سبز روسیه است. اگر چه خانم کلینتون ، ضریب نظامی را برای سوریه در آینده پیشنهاد میکند و خواستار اقدام عملی ایران در باره مسئله انرژی اتمی در جلسه مسکو است اما سوریه دل خوش به وتو کردن تمامی قطعنامه های سازمان مللل از طرف روسیه و چین است و هم چنین ایران آگاهانه آنرا بعنوان جنگ زرگری قلم داد میکند و میگوید ما همچنان بر موضع خو.د در کنفرانس مسکو هم خواهیم ماند. برای همین است که علیرغم تمام پزهای سیاسی قدرتهای بزرگ در جریان خاورمیانه، مردم زحمتکش خاورمیانه زیر فاشیسم موجود حکومتهای منطقه جان به لب شده اند. چون مسئله وضعیت زندگی آنها نیست، مسئله مبارزالت و جانفشانی های آنها نیست که مورد مناقشه باشد بلکه توافقات پشت پرده و نیز تقسیم جهان بین قدرتهای بزرگ دست بالا دارد. برای دور زدن این مسائل و برای در رفتن از زیر بار این مسائل ، ایجا اتحاد بین کارگران و مردم زحمتکش منطقه و نیز هماهنگی نیروهای برابری طلب و آزادیخواه و سوسیالیست منطقه امری ضروری و جدی است. تا با اتحاد و همبستگی طبقاتی منطقه ای بتوان بر روند مبارزات تاثیر گذاشت و اجازه نداد که جانبازی ها و مبارزات مردم وثیقه معاملات کثیف سیاسی بین قدرتهای بزرگ گردد. زمینه عینی و نیروی بالقوه این اتحاد و همبستگی سیاسی طبقاتی موجود است. بنا براین برای نیروهای برابری طلب و آزایخواه هم باید این مناقشه حلقه جدی باشد. زیرا جواب درست این سر درگمی سیاسی و بی حاصل بودن مذاکرات و نشستهای قدرتهای بزرگ ، تنها با دخالت نیروهای فعال و سوسیالسیت ممکن است.