بوی تعفن مردار و زوزه کفتار

۱۶ آذر هم پشت سر گذشته شد و جنبش انقلابی مردم ما یک گام  مهم دیگربه جلو بر داشت. گامی اساسی و بسیار تعیین کننده. ظهور نشانی دیگر از پختگی و درآیت مردم انقلابی و مبارزایران.

انسان وقتی در خلوت خود و فارغ از هر هیاهو و جاروجنجالی به این  جنب وجوش مبارزاتی نگاه می کند چقدر پدیده های تازه می بیند و چه چیزهایی یاد می گیرد. چه چیزهای آموزنده و عبرت انگیزی، چه درجه ای از پختگی،  سعه صدر در برخورد به وقایع روزمره و چه توانی در تحمل این فشارها که از جانب حکومت به مردم می آید و در عین حال چه عظمت والایی که در عکس العمل مناسب به آن نشان داده میشود. اینهمه را نه فقط در یک نقطه  بلکه در یک گستره جغرافیایی به وسعت ایران و با یک جمعیت هفتاد میلیونی دیدن و نظاره کردن چه ابهتی دارد. چنین پدیده ای چقدر شکوهمند و در عین حال زیباست.

این پدیده ظاهرا از مطالبه " رای منو پس بده " و بعد از انتخابات فرمایشی جمهوری اسلامی شروع شد. هدف آن در ابتدا تحت قشار قرار دادن حکومت برای تجدید انتخابات بود. ولی همه می دانستند که این فقط  یک یهانه است و تازه این گام اول و شروع کاراست.

همیشه اول کارهرجنبشی اینطوری شروع میشود که وقتی زمین زیر پای حکومتیا ن گرم میشود، اولین انعکاسات آن اختلافات و رودر رویی هایی است که در بالا شکل می گیرد. درادبیات فارسی ضرب المثل شیرینی وجود دارد که اتفاقا وصف حال همین هاست. (اسبها در سربالایی همد یگر را گاز می گیرند) و تقریبا همیشه هم  اینطوری است که هدف اصلی بخش مغضوب و ناراضی حکومت در اسا س حفظ نظام و بنیان آن، اما به شیوه دیگری است. زیرا روش ها و شیوه های تاکنونی کارایی و قابلیت خود را در سرکوب مردم و خواستهای آنها از دست داده است.

اما برگردیم به این طرف معادله یعنی جنبش انقلابی مردم . درست بعد از مدت کوتاهی ودر ادامه مبارزه رو به رشد مردم، این پختگی و درایت خود را بطور روشن تر و شفاف تری نشا ن می دهد. این بار ثقل و سنگینی شعارها مستقیما رهبر و خلافت او را هدف خود قرارمی دهد . هر چند هنوز کاملا معلوم است که این هوشیاری و ذکاوت ملاحظات معینی را کماکان با خود همراه دارد. ( اشراف به توازن قوا و نیروی خود و نیز برآوری توان مقابله حکومت با جنبش مردم در هر لحظه. و نیز ارزیابی و تصمیم درست در مواقع حساس و ضروری از خواص تاکنونی این رویارویی بوده است)

شعارهایی نظیر " دولت جنایت می کند رهبر حمایت می کند " یا " مرگ بر دیکتاتور"  در اوایل شروع جنبش مردم در عین گویایی و هدف گرفتن راس حکومت این شبهه حاشیه ای را میداد که بشود تعبییر غیر مستقیم تری هم ازآن بدست داد .

اما حقیقت امر این است که مردم ما در طول چند صد ساله اخیر، همیشه از آخوند و جماعت روحانی متنفر و منزجر بوده اند. همیشه آنها را مفتخور و انگل جامعه دانسته اند. به شهادت صد ساله اخیر، حداقل از جنبش مشروطیت باین سو و دربزنگاه هر تحول اجتماعی، روحانی و روحانیت سد راه رشد ،ترقی و تعالی  این مردم بوده اند. بی جهت نیست که نفرت و انزجار از آخوند و جماعت روحانی اینهمه عمیق، تاریخی و ریشه دار است. و با روی کار آمدن این جماعت فاسد و ارتجاعی در انقلاب ۵۷ و تشکیل جمهوری اسلامی، این نفرت شدید تر و این انزجار عمیق تر و گسترده تر شده است.                 

اما در ادامه جنبش، روز ۱۳ آبان یک نقطه عطف تاریخی در مبارزات جاری مردم به حساب میآید. در این روز با طرح شعار " مرگ بر خامنه ای" در سراسر ایران و پا ئین کشیدن پوستر بزرگ این جانی قرن از روی دیوار و لگد ما ل کردن آن توسط مردم مبارز و انقلابی ، در واقع برگ دیگری از تاریخ مبارزات مردم قهرمان ایران علیه ارتجاع حاکم گشوده شد.

آنچه رودر روئی روز ۱۳ آبان را از روز های  ما قبل آن متمایز و متفاوت می کند ، نشانه گرفتن مستقیم و بلاواسطه این ارتجاع  است. این روز نشان داد که این یک انقلاب واقعی است که نه فقط از پا ننشسته است (آنچنان که برخی کوته بینان می پندارند) بلکه  خستگی ناپذیرتر ادامه دارد و هدف مستقیم خود را بزیر کشیدن حاکمیت اسلامی قرار داده است. واقعیت هم این را نشان می دهد که مبارزه با ارتجاع اسلامی حاکم ، جزازطریق مستقیم قرار دادن راس آن با هدف سرنگونی راه دیگری وجود ندارد.

صحت و درستی این حکم تاریخی خیلی زود آشکار شد. یک ماه بعد در روز ۱۶ آذر و در تداوم مبارزات بی وقفه مردم این حقیقت تاریخی با سرعت و با سمبه پرزور تری  حقا نیت خود را در گستره جعرافیای ایران نشان داد.

آتش زدن تصاویر خامنه ای و خمینی  همزمان و در چند نقطه  مختلف، میرود که آخرین میخ های تابوت  این جسد متعفن وبواقع این جرثومه فساد وتباهی را برای همیشه بخاک بسپرد.

به آتش کشیدن عکس های خامنه ای و خمینی گویای بسیاری از ناگفتنی ها نیز هست. این نقطه درخشان در این دوره از مبارزات مردم ما بحق برگشت نا پذیر است.

این انقلاب نه فقط خواهان بگور سپردن و از میان بر داشتن ارتجاع اسلامی ( اسلام سیاسی )  بلکه  خواهان یک تصفیه حساب واقعی، تاریخی و همیشگی ( شروع یک دوره نوین در تاریخ مردم ما) با ارتجاع از گور برخاسته مذهب در قدرت نیزهست.

و همچنین نه فقط با آنانی که در مسند قدرت نشسته اند، بلکه با آنانی که مغضوب و رانده شده از حکومت هستند و خواب فردای اقتدار مذهب و خلافت را به شیوه و سیاق دیگری می بینند  و شیفته دوران صدارت و کیان اسلام در زمان خمینی را آرزو می کنند ، هدف خود قرار داده است.

آتش زدن عکسهای این دو جنایتکار، سیگنا ل وعلامت مستقیمی است به آن دسته از مغضوبان و رانده شدگان حکومت 
که به ظاهر خود را در صفوف مردم جا زده اند. اما دراسا س آرزوی برگشتن به دوره خمینی را در سر دارند. اپوزیسیون رانده شده از حکومت (کروبی، موسوی و هاشمی) و دنبالچه های  خارجه نشین آنها باید فهمیده باشند که این آتش را دیگر نمیشود خاموش کرد.

بی جهت نیست که این روزها  دارو دسته های حکومتی (کفتارها) بیش از پیش همدیگر را محکوم می کنند که با این کارها (منظورآتش زدن عکس های خمینی وخامنه ای) باصطلاح " حرمت شکنی " شده و همدیگر را متهم  می کنند که دیگری اسباب و وسایل این حرمت شکنی را با اعمال و کردار خود بوجود آورده است.

دیر نیست آن زمان که به یمن وجود همین مردم و جنبش انقلابی شان، نه فقط حرمت شکنی  که اساس و بنیاد این  حکومت جرم و جنایت زیر پای مردم مبارز و قهرمان ایران لگد ما ل و ویران شود. وبر ویرانه های آن ساختاری نوین و انسانی و بدور از هر نوع ظلم وستم مذهبی ، ملی و قومی بنا شود.

هوشیار سروش

۱۱ دسامبر ۲۰۰۹

Hoshiar60@gmail.com