بی بی سی و سنندج (٣)

گفتمانهای عقبمانده و سازشکار

سنندج در دوره انقلاب ١٣۵٧ در سه استان دور و بر استان کردستان، یعنی استان آذربایجان غربی، کرمانشاه، ایلام و خود استان کردستان یکی از بزرگترین و “امروزی”ترین شهرها با توقع بسیار بالا از انقلاب بود و به اسلامیسم و خمینی گری گردن نمی گذاشت. چپ کمونیست در سنندج و کردستان نگذاشت آن کلاهی که حزب توده و توده ایسم بر سر مردم گذاشت و خمینی را از طریق آنها بر مردم سوار کرد، بر سر مردم کردستان برود. اتفاقات بعد از اصلاحات ارضی و روند شهرنشینی، دست آخوند جماعت را تا حدودی از زندگی مردم کوتاه کرد و بعنوان عقبمانده ترین و مفتخورترین جماعت منزوی کرد. مظهر خالقی و مامله و همچنین فوتبالیست و دیگر ورزشکاران در مقابله آخوند جماعت، به شخصیتهای محبوب آن جامعه تبدیل شدند. ملامصطفی بارزانی و کلا جنبش ناسیونالیستی در کردستان عراق، کسی را به وجد نمی آورد. برای پیدا کردن شخصیتهای ناسیونالیست درکردستان ایران، کسی امیدی به سنندج نمی بست؛ بلکه راهی روستاهای دور و بر مهاباد و پیرانشهر می شدند. همه اینها سنندج را حتی بسیار قبل از اینکه انقلابی بشود و “گفتمانی بین احزاب چپ و اسلامی و ناسیونالیست” شروع بشود، سنندج را جزو مراکز چپ کرده بود. نویسنده بی بی سی درباره سنندج می نویسد: “گفتمان رادیکال چپها که گفتمان حاکم بود، اسلامی ها را عقب مانده و حزب دمکرات که معتقد به مذاکره بود را سازشکار خطاب کرد.” بله این واقعیت دارد که در شهری با جمعیتی بیش از ٢٠٠ هزار نفر، اسلامی ها را مرتجع و عقبمانده می دانستند و کسی هم که با اسلامی ها می ساخت و می خواست عصای دستشان بشود، حال حزب دمکرات باشد و یا هر جریان دیگری، بعنوان سازشکار شناخته می شد. این موضوع که نماینده ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران، در هیبت حزب دمکرات کردستان نتوانسته بود و هنوز هم دارد این حسرت را می خورد، که نه تنها در سنندج بزرگترین شهر کردستان ایران، بلکه حتی در روستاهای دور و بر آن هم آلترناتیو خود را به مردم بقبولاند، خود شد چشم اسفندیار این حزب. هیچ نیروی عاقلی نمی تواند از حکومت مرکزی بخواهد که تیولداری کردستان را به او بسپارد، اما در مهمترین شهر آن خطه، تو را بعنوان نماینده گفتمان عقبمانده و سازشکار بشناسند. حزب دمکرات در نتیجه بعنوان نیروئی که صلاحیت آن را داشته باشد که بعنوان تیولدار آن منطقه، رژیم اسلامی با آن روبرو شود، می بایست به زور هم که شده، چپ آن جامعه را به سکوت وادارد. این موضوع است که “حسام دست پیش”، نویسنده بی بی سی را عصبانی کرده و منصور حکمت را “معمار جنگ داخلی کردستان” معرفی می کند. (به این موضوع پائین تر برمی گردم.)

مشکل گفتمان عقبمانده و سازشکار

بی بی سی و قلم بدستش قبول می کنند که سنندج سنتی نیست. می نویسد: “موفق شدن در سنندج بدون داشتن پیشینه چپ کار دشواری است. این موضوع باعث شده که هر کس سودای جلب جوانان و افکار عمومی این شهر را در سر دارد، به نقد جامعه سنتی بنشیند. بنابراین مدرن جلوه کردن به بخشی از هویت این شهر تبدیل شده است.”

نام حزب دمکرات کردستان ایران بعد از انقلاب گرچه نام حزب قاضی محمد و حزب جمهوری کردستان (مهاباد) بود، اما کادر رهبری آن بیشتر پیشینه حزب توده داشتند. حزب دمکرات جمهوری کردستان، یک حزب عقبمانده تر از حزب دمکرات کردستان بعدی، با ساختمان کادری فئودال و آخوند و حاجی بود. هم حزب توده در کردستان و مشخصا در سنندج یک نیروی منفور بود و هم سنندج یک جامعه مدرن و چپ بود که جائی برای فئودالیسم قاضی محمد و حزب دمکراتش در سنندج باقی نمانده بود. نه پیشینه چپ درست و حسابی برای سنندج داشت و نه فئودالیسم و سنت گرائی اش به درد سنندج می خورد. بنابر این از همان ابتدا جائی در سنندج نداشت.

منتها صرف “داشتن پیشینه چپ” به کار قوم پرستان کرد نمی خورد. نویسنده بی بی سی فعل نوشته خود را به خیال خود به درست تنظیم کرده و می خواهد به ما بقبولاند که سه نیرو در سنندج داریم: حزب کمونیست کارگری که “معمار جنگ داخلی کردستان” بود. حزب کمونیست ایران و کومه له به رهبری عبدالله مهتدی. اینجاست که با فعل “موفق شدن در سنندج بدون داشتن پیشینه چپ کار دشواری است” می خواهد عبدالله مهتدی را، نامش را جا و بیجا به میدان می آورد، با صرف داشتن “پیشینه چپ” به جامعه حقنه کند! این شعور مردم را دست کم گرفتن است. عبدالله مهتدی گر چه پیشینه چپ دارد، اما بیشتر از هر آخوندی از همان پیشینه اش متنفر است.

جنگ حزب دمکرات علیه کومه له

واقعیت “جنگ داخلی کردستان” اما چنان اثراتی در جامعه بر جای گذاشته است که هیچ نوع شعبده بازی ای نمی تواند مردم کردستان را بفریبد. قوم پرستان جدا شده از کومه له و رهبران کنونی کومه له و همچنین کسانی مثل “حسام دست پیش” و رسانه دولت انگلیس، بی بی سی، هر چه هم در باره آن جنگ بگویند، اما آن جنگ و واقعیت آن خود حزب دمکرات کردستان را دو شقه کرد.

حزب دمکرات کردستان ایران حتی باور هم نمی کرد که کسی به خود جرأت بدهد در برابرش با آن قدرتی که کومه له در برابرش مقاومت کرد و جواب قلدری آن را داد، بایستد! این جریان ناسیونالیست عادت کرده بود که هر از چند گاهی تعدادی چپ و کمونیست را در منطقه ای سرکوب کند و جواب کسی را هم ندهد. انگار در یک قرارداد نانوشته، همه قبول کرده بودند که حزب دمکرات کدخدای کردستان است و همه نیروهای حاضر در آنجا باید به او باج بدهند! شواهد و تحقیقات بعدی نشان داد که حزب دمکرات کردستان، یک طرح بسیار وسیعی برای سرکوب کومه له را در دستور داشت. برای بی بی سی و قلم بدستش، “حسام دست پیش” این واقعیت که کسی این قلدری را جواب داده است و با در دست داشتن اسلحه حاضر به سرکوب نمی شود، نمی تواند جا بیافتد. برای بی بی سی و آن نیروهایی که مورد حمایت صاحبش، دولت انگلیس، هستند، کمونیستها همیشه باید سرکوب بشوند؛ حتی اگر مسلح باشند و مورد حمایت وسیع مردم سنندج قرار بگیرند. سرکوب طبقه کارگر و جنبش کمونیستی عادت بی بی سی است. منتها نمی دانستند که این کمونیست از جنس دیگری است و آمده است که تعرض کند.

٢٩ مه ٢٠١٢