در طول تاریخ، اسلام یکی از ادیانی است که صراحتا خشنونت را تبلیغ می کند. نه تنها تبلیغ بلکه آن را هم اجرا می کند. البته بستگی به قدرت و توانایش دارد آنجا که قدرتی ندارد و ضعیف است برای توجیه خشونت دلایلی بیان می کند. اسلام دینی ست، که در آن لطافت و زیبایی نیست، شادی و شادابی گناه است، خندیدن و راحت نشستند بی احترامی به حساب میاد، لب خند زدن، زمزمه آواز خواندن و دستی به سر و صورت کشیدن هرزه گی ست. اسلام دینی ست که با واقعیات زندگی انسانی منطبق نیست، با منطق جور در نمی آید، با زندگی و اشادابی، با لذت زندگی کاملا بیگانه ست. اسلام دینی ست متناقض و خشن که بر پایه ای خشونت و خرافه استوار است. امروز جامعه ما خشن و موج خشونت است چون فرهنگ حاکم بر جامعه ما لمپنیزمی ست که بر اساس ارزشهای اسلامی پی ریزی شده است. یکی از ابرازها آن، اعدام در ملاعام ، کشتن انسان در ملاء عام است. در جهان متمدن ” اعدام” خلاف شعور انسانی توصیف می شود. و در تفکر ما مارکسیتها اعدام قتل عمده است و نوعی انتقام جوئی ست . قتل یا اعدام، در جامعه خشنونت را باز تولید می کند و به خشنونت در جامعه دامن می زند و در آن عواطف گم می شود، خون انسان بی رنگ. فرهنگ لمپنی اسلام سیاسی پا را از این فراتر گذشت است و در کمال بی شرمی سنگ سار، قطع دست و پا، چشم را از حدقه در آوردند. قوانین کرده است. به همین دلیل امروز فرهنگ غالب بر جامعه ما فرهنگ لمپنی محض است و عشق واژه ای کاملا بیگانه است. چرا باید بیگانه نباشد وقتی چند همسری قانونی ست.. قصاص قابل اجراست و ارزش انسان با “دیه یا خونبها” تعیُن می گردد و کشتن انسان در فرهنگ جامعه حل می شود اینگونه دین داران حرمت را شکستند بر جامعه ما ریا و دروغ را ارزانی داشتند. تنها راه درست برای دست یابی به جامعه انسانی ، باید سرنگونی طلبی را تقویت کرده و با نقد اسلام سیاسی و پیوند ریشه ای آن با لمپنیزم بیان کرد.. شمی صلواتی