خوداگاه و ناخوداگاه تاثیرات و درسهاى ١ مى امسال

۱ مى امسال ذوق زده و البته متاسفم کرد,متاسف از اینکه مریوان شهرى که کمونیست نام اشنایى جون فواد مسطفى سلطانى را در حافظه تاریخیش دارد,مریوانى که کو چ تاریخى مردمش هنوز از خاطرها زدوده نشده,مریوانى که ۱ مى ۸۵علنا و در مسیر شلوغ دریاجه مراسم روز کار گر برگزار میکرد, جرا امسال از ان خبرى نبود ,اهمیت عینى این مراسمات در جیست وسنندج جه جایکاه و تفاوتى در میان این شهرها را دارد؟

نمى شود حضور توده اى احاد مردم ان هم در شلوغترین ساعات روز رودرو و سینه به سینه با ماموران رژیم را با مراسمات خارج شهرى که بیشتر در بر گیرنده فعالین کارگریست مقایصه کرد.بافت طبقاتى شهرهاى سنندج و سقز بافتى مشابه است اما میزان امادگى عمومى براى حضور در یک مبارزه طبقاتى حتى در این دو شهر عین هم نیست.
ترکیب طبقاتى مناطق و شهرهاى مختلف ,ترکیب یک دستى نیست و تحت تاثیر عواملى سیلان خواهد داشت و این جدا از میزان هوشیارى و خوداگاه فعالان و عموم طبقه کارگرش خود بر چگونگى و سرعت پیشروى جنبش در ان شهر یا منطقه تاثیر میگذارد.
شهرهایى چون مریوان و بانه تحت تاثیر اقتصاد قاچاق و دلالى به شهر تاثیرگذارى خورده بورژوازى تبدیل شدن و طبقه کارگر حتى بورژوازى عمدتا نو کیسه اش به لحاظ فرهنگى تحت تاثیر این طبقه است و عملا مبارزه براى دوره اى در این گونه شهرها ممکن است کندتر پیش برود. البته این امر به معناى فقدان تضاد طبقاتى و فقدان ضرورت و عدم امکان مبارزه نیست.
حضور دخالتگرانه فعالان کارگرى ,میزان ممکن پیشروى را میسنجد وحضور هوشیارانه فعالان کارگرى از غیبت و بیصدایى طبقه کارگر وتسلط روحیه و فرهنگ خورده بورژوازى و اسوده خیالیى بورژوازیش بیشگیرى مى کند.

تفاوت کردستان عمدتا حضور واضح و قدرتمند گرایش چپ و کمونیست در تحرکات سیاسیست ,در شرایطى که احزاب وسازمانهاى کوچک چپ سرکوب مى شد و احزابى چون حزب توده قافیه را باخته بود ,کومله اجتماعى شد و بیشتر از سه دهه حضور این جریان با تمام افت و خیزهایش تبلور اجتماعى مداومى داشته ,این امر جاى بررسى و درس اموزى دارد .اتفاقى نیست که حزب کمونیست در مقرهاى کومله تشکیل مى شود و امروز کمونیسم در کالبد این حزب روشنترین تبلور استراتیژیک ,اجتماعى و تشکیلاتى پیدا کرده,اتفاقى نیست انچه را دیگران با هزار ژست و فیگور جور واجور و فاخرانه ادا مى کنند این حزب به درستى و متواضعانه بیان و پیاده مى کند.
انچه که سقز را به قطب فعالیت کارگرى در کردستان تبدیل مى کند حضور و تداوم معنوى این جریان است که در کمترین فاصله از جامعه کارگرى کردستان قرار دارد. فعالین کارگرى این شهر شاگردان محمد حسین کریمى و امثالش هستند و اگاهانه سینه به سینه ماموران و پاسبانان سرمایه بر اگاهى و افزایش نیروى اگاه کارگرى تاثیر مى گذارند. عامل اصلى خوداگاه وفعالان اگاه این طبقه است که از مدرسه خونى وسخت جان کومله فارغ التحصیل شده اند و کارنامه هایشان را گاه از دست اموزگاران تیر باران شده و گاه در کلاسهاى طولانى مدت زندان اموخته اند.
جاى خالى این فعالان که با این بهاى گزاف پرورده شده اند در هر شهر و کارخانه و کوى و برزنى از ایران مشهود است,بااین مقدمه نخواستم مدح وستایش حزب و کرده باشم ؛بلکه لازم دانستم با شکافتن درونیتر این حرکت بیشتر درسها و ضعفهاى ۱ مى امسال را به زعم خودم بیان کنم .انچه که در شهرهایى چون اشنویه و بانه,پاوه ,مهاباد اتفاق افتاد الگو گیرى ازمعلمین معاصر مبارزه طبقاتى در سنندج و سقز است و هر چه این مراکز تقویت گردد انتظار مى رود که چون گذشته در شهرهاى پیرامونیتر نیز تبلور و تکرار گردد .در هر شهر دیگرى اجتماعى شدن با کار و مبارزه صبورانه وگام به گام فعالان اگاه و رزمنده شروع شده و پیش مى رود که بنده این دوره را دوره سایه انداختن خوداگاه مى دانم که دقت و عملکرداگاهانه فعال کارگرى نقشى کلیدى در به جلو رفتن امر در این دوره اسیب پذیر دارد,که سقز نمونه واضحى از این مرحله است و به درستى دارد مدل گرفته مى شود؛اما انچه که جایگاه بر گشت ناپذیرى را براى یک گرایش در مکان خاصى تامین مى کند نفوذ تاثیرات این نیروى اگاه تا پوست و خون و استخوان جامعه و تبدیل شدنش به نا خو داگاه بدنه اجتماعى در یک شهر ,کشور وجامعه است .سنندج نمونه پیشرویى از این نوع است,مردم در این شهر نا خوداگاه به تقویت ونیرو گیرى ناسیونالیزم حساسند ,احساس ارزش و اهمیت خاصى مى کنند وبه نیرنگ و نقشه پخش مواد مخدر از طرف حاکمیت حساسیت نشان مى دهند , تشکلهاى مردمى براى واکسینه شدن ,از این تاعون اسلامى مى سازند,خلاصه هر گاه هویت و منافع طبقاتى اقتضا کرده ناخوداگاه توده وسیعى از این مردم اعلام حضور کرده اند و به حق چون دژ فتح شده اى از باز پس دادن وتسلیم کردنش به رنگین کمان دشمنان رنگارنگ طبقه کارگر حفظش کرده اند.رساندن یک گرایش به چنین جایگاهى وتبدیل کردنش به” ارکى تایب,کهن الگو” انچنان که یونگ مى گوید؛ نتیجه کار صادقانه و صبورانه انسانهاى خستگى ناپذیریست که قادر بوده اند استراتیژى تاریخ ساز کمونیسم را بر دوش حاملان بیشمارش بسپارند ؛تا دیگر باز پس گرفتنش محال ,رو درویى با یک جامعه کارگرى حساس و رزمنده باشد.
انچه که در شهرى چون سقز در میانه راه است و اگاهانه دارد به نیروى فعالین کارگرى به پیش برده مى شود و در شهرهاى دیگر یا تازه علنى شده و در سطح فعالین کارگرى سر از لاک در مى اورد, یا هنوز حتى در شهرهایى سر در لاک مخفى کارى برده,در شهر سنندج هزار پاییست که سرهای هوشیارش به حکم تحرک ناخوداگاه هزاراران پا ,علنا به مصاف اژدها مى روند.مى شود و ممکن است بایدحضور مداوم وحدت طلبانه,همگرا و مقتضى داشت تا به وسعت ایران کمونیسم را به زبان کالبد هاى اجتماعیش تبدیل کرد و حزب کمونیست توانسته الگوى اجتماعى,سازمانى ,استراتیژک و رسانه اى نزدیکى از این چنین پیشرویى عرضه کند. شروع و فعالیت اگاهانه تا رسوخ در نا خوداگاه کارگران مسیرى کماکان تجربه شده است که کومله, سازمان کردستان حزب زنده ترین و نزدیکترین نمونه هایش را با حمایتهاى جهانى و سراسرى هم طبقهایهاى کارگران کردستان تمرین و امتحان کرده است.
انچه مقاومت ۲۴ روزه,پیشگیرى از طرح خبیسانه گسترش مواد مخدر,بى اعتبارى چهرهاى خوش رنگ و لعاب ناسیونالیسم و اصلاح طلب,اعتصابات عمومى ,مراسمهاى قدرتمندانه روز کومله و ۱ مى سنندج و دیگر شهرها و حتى مناطقى روستایى در کردستان را ممکن مى کند؛حضور یکى یا ترکیبى از عوامل یاد شده ؛یعنى نیروى خوداگاه و اگاهى بخش فعالان,تاثیر شبانه روزى و اگاهى بخش کومله تی وى,درسهاى تاریخى سالها حضور عملى جریان رزمنده وسوسیالیست,حمایتهاى فعالین سراسرى و فعالین خارج کشور و مهمتر از همه احساس نا خوداگاه عمومى به مقاومت طبقاتى در میان بخش چشم گیرى از کارگران کردستان ,خصوصا زنان و مردان رزمنده شهر همیشه اماده و قهرمان سنندج است.