رفیق حامد خاکی باز هم شانتاژ؟

ببین دوست عزیز!برداشت من این است که شما تصمیم گرفته‌اید که حزب کمونیست کارگری ایران آنگونه است که شما در باره‌اش می‌نویسید. من نمی‌توانم تصمیم شما را عوض کنم، بنا براین، نکات زیر را من، درست است که با شما به بحث می‌گذارم اما می‌دانم که مادام تصمیم شما این است، بحث اقناعی، آب در آونگ کوبیدن است، مگر اینکه امید داشته باشیم کسان دیگری بحث ما را بخوانند و به قضاوت بگذارند.

به هر حال به تمام مواردی که شما اشاره کرده‌اید می‌پردازم، به همان ترتیبی که شما نوشته‌اید. اما نه به شکل نامه بلکه یک بحث. مخاطب من دیگر شما نخواهید بود. با اجازه شما تنها به آن بخش از مطلبتان می‌پردازم که ارزش دارد.

فعلا دستت را دوستانه می‌فشارم.

شاهو

اکس مسلم

 

رفیق حامد خاکی می‌نویسد:” اینجا من بسیار کوتاه و خلاصه سعی میکنم بگویم اکس مسلم کجا قرار دارد. چرا نه تنها یک تشکل برای مبارزه با مذهب نیست و با مبارزه کمونیستها با مذهب تفاوت دارد بلکه اصلا از نظر کمونیسم کارگری جرم است” (حامد خاکی، خزان دون کارلهونه‌های پلاستیکی، تاکید از من)

بله، من هم می‌دانم جرم است اما نه از نظر کمونیسم کارگری بلکه از نظر مسجد و امامان جماعتش، آخوندها و حاکمین اسلام،  به اضافه بیراهه رفتگانی که قط‌ب‌نمای مبارزه‌اشان را گم کرده‌اند، هفت کوه و هفت دریا فی مابین، مانند رفیق حامد خاکی.

اجازه بدهید محض  اطلاع عموم این را بگویم که من شخصا با این جرم به وسیله گروه اول تا سوم زندان رفته‌ام، شکنجه شده‌ام و بدترین اهانتها را شنیده‌ام و اکنون به وسیله گروه چهارم دارم سرکوفت می‌شنوم. اما نه تنها این؛ رفیق حامد خاکی در ادامه همین مطلب می‌نویسد:” اگر در جایی از دنیا کمونیستها قدرت بگیرند و همین برنامه یک دنیای بهتر را که ظاهرا حککا هم قبولش دارد، قانون جامعه اعلام کنند، حککا دقیقا به خاطر این اقدام مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد.”

به به! لابد کیفرخواست هم تشکیل گروه خواهد بود. مگر نه؟ بدین ترتیب رفیق خاکی آن فاصله هفت کوه و هفت دریا را هفت میلیمتر می‌کند. من یکی امیدوارم همچین کمونیستهائی به قدرت نرسند، به این دلیل ساده که از دیوارهای زندان متنفرم.

من عضو سازمان اکس مسلم نیستم، اما ریسک این پیگردهای قانونی را به جان می‌خرم و از آن دفاع می‌کنم. اکس مسلم، (سازمان اکس مسلم) ظرف مناسبی است برای کسانی است که ١- از اسلام روی برمی‌گردانند ٢- نا خواسته به اسلام منتسب می‌شوند. صرف نظر از برنامه و پلاتفرم   سازمان، که می‌تواند چنان باشد که رفیق خاکی آن را بپذیرد و تنها با نامش مشکل داشته باشد، خود همین نام علام می‌کند که انتساب ما به اسلام غلط است. ما آنی نیستم که شما می‌گوئی، ما سیاهی لشکر اسلام سیاسی نیستیم.

رفیق خاکی می‌نویسد:” گذشته از اینها در این سازمان جایی برای همسایه سوسیالیست من که اروپایی است وجود ندارد” چرا، وجود دارد. اگر کسی بخواهد در این عرصه مبارزه بکند جایش هست. منشاء مذهبی یا غیر مذهبی او، مانعی جلو پایش نمی‌گذارد. من عضو کمیته بین‌المللی دفاع از حقوق زنان همستم، عضو کانون کودکان مقدمند و فدراسیون پناهندگان هم هستم. در حالی که هرگز زن نبوده‌ام، حدود ٣۵ سال است که دیگر کودک نیستم، ٢٢ سال پیش هم مسئله پناهندگیم حل شد.

 سازمان اکس مسلم البته تنها یک نام نیست؛ ظرفی  برای سازماندهی افرادی است که علیه اسلام سیاسی مبارزه می‌کنند. مسلما تنها ظرف مناسب و حتما بهترین آن هم نیست. اما شما فرض بکنید در یکی از شهرهای یکی از کشورهای اسلامی هستید، مثلا مهاباد. آنجا اسلامیون محل در تشکل روحانیون کرد خودشان را سازمان می‌دهند (کاری که حزب دموکرات کردستان ایران برای انجامش همت گذاشت) چرا سازماندهی کسانی که اعلام می‌کنند ما دیگر مسلمان نیستم و به قوانینی که این روحانیون وضع می‌کنند گردن نمی‌نهیم، غلط است؟

همه می‌دانند که اکس مسلم بودن در اسلام اسمش ارتداد است و کیفرش اعدام. بنا براین صرف این مسئله دلیل کافی برای سازمان دهی یک مقاوت در مقابل این سعوبت ارتجاعی به دست می‌دهد.

انقلاب انسانی

 

رفیق خاکی در رابطهبا شعار انقلاب انسانی می‌نویسد: ” به دنبال رویدادها و اعتراضات سال ۸۸ در ایران حککا شعارهای سوسیالیستی خود را کنار گذاشت و به عنوان اصلی ترین شعار خود انقلاب انسانی برای حکومت انسانی را برگزید.”

نه، این کتمان است. حزب کمونیست کارگری ایران هرگز شعار جمهوری سوسیالیستی را کنار نگذاشته است. انقلاب انسانی آلترناتیو انقلاب سوسیالیستی نیست، بلکه عین آن است. اگر رفیق خاکی بپذیرد که ” اساس سوسیالیسم انسان است و سوسیالیسم برگرداندن اختیار به دست انسان*” این اختلافش با حزب کمونیست کارگری برطرف می‌شود.

صغری و کبری رفیق خاکی در این رابطه فقط به درد شانتاژ می‌خورد.

فحاشی به لنین

 

حامد خاکی: داستان فحاشی و بدوبیراه گفتن به لنین نیز به دنبال طرح شعار انقلاب انسانی این جریان به بخشی از فعالیت تعدادی از کادرها و فعالین این حزب تبدیل شد…..”

داستان فحاشی به لنین هم افسانه‌ای بیش نیست. رفیق سعید صالحی‌نیا(کادر حزب کمونیست کارگری ایران) لینین را در در رابطه با نقض آزادی بیان و اعدامهائی که در زمان حیات لنین صورت گرفته بود، نقد کرده بود. رفقای دیگر هم از رهبر حزب کمونیست کارگری ایران و هم کسانی مثل رفیق حامد خاکی جواب نقد ایشان را دادند. (من هم چند مطلب در رابطه با همان موضوع نوشتم.)

تمام آنچه رفیق خاکی امروز در این رابطه می‌نوسد غیر واقعی است مگر یک چیز: آری، سعید صالحی نیا، به‌درست می‌گوید: اگر اساس سوسیالیسم انسان است، انقلاب سوسیالیستی اکتبر به رهبری لنین این نقض را داشت که ١- حکم اعدام را نه تنها لغو نکرد بلکه اجرا هم می‌کرد ٢- آزادی بیان را محدود می‌کرد. ما باید این ٢ نقض را برطرف کنیم. نقد لنین فحاشی به لنین نیست، ارج نهادن به او است. مگر برای کسی که به قدوس مقتعد است و لنین را با یکی از قدوسین عوضی گرفته است.

حزب کمونیست کارگری و سیاست تحریم اقتصادی

 

رفیق خاکی با استناد به مصاحبه سیامک بهاری با رادیو پژواک، وانمود می‌کند که حزب کمونیست کارگری از سیاست تحریم اقتصادی علیه ایران حمایت می‌کند.این هم کتمان واقعیت است. من نمیدانم سیامک بهاری چه گفته است اما می‌دانم حزب علیه تحریم بانکها و نفت ایران، آنجا که مردم ایران را با مشکلات اقتصادی روبرو می‌کند موضع گرفته است اما تحریم دستگاه سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را به جا می‌داند. تنها کسی با این سیاست حزب مخالفت می‌کند که  یا حزب لج کرده است، یا دلش به حال نیروهای سرکوب رژیم که مجبور می‌شوند با باتومهای کهنه بر سر مردم بکوبند می‌سوزد. من کاملا مطمئنم که رفیق حامد خاکی دلش برای نیروهای سرکوبگر رژیم نمی‌سوزد.

شاهو پیرخضرانیان ٢۶ مه ٢٠١٢

———————————————————————————————————-

*(جمله معروف منصور حکمت که براساس نگرش مارکس به سوسیالیسم نوشته است)