کارکودکان پدیده ای است جهانشمول که سرمایه داری در اوج توحش و بربریت آن را به اشکال مختلف برای سودهی هر چه بیشتر بکار می گیرد. راز و رمز استثمار این “بردگان کوچک و نحیف” در زنجیره تولید کمپانی های چند ملیتی و تراستها نهفته است، درسیستمی که برای سود آوری هر چه بیشتر مرزها را در می نوردد، به حریم انسانی، انسانها تجاوز می کند، انسانها را از هر سن، نژاد، ملیتی و رنگی به بردگی می کشد و هر روز با له کردن میلیونها انسان در دخمه هایی که محل کار نامیده میشود آمال و آروزهای انسانی را دفن میکند و اکثریت کثیری را از حداقل درجه ی زیستن محروم میسازد. “بردگى کودکان”، در چارچوب این سیستم بشدت استثمار گرانه و غیر انسانی که با کارهاى سخت و طاقت فرسا، تعدى، تجاوز، و مرگ تدریجى همراه است معنی می یابد.
توحش سرمایه که مبنایش بر استثمار فرد از فرد است هر روز تولید و باز تولید میشود، اما بردگی ارزان کودکان تجسمی از کریه ترین شکل این استثمار است. کار کودکان نماد آروزهای تحقق نیافته میلیونها کودک کارگر و فرزندان کارگرانی است، که در پی لقمه نانی برای زنده ماندن امروز را به فردا سر می کنند. برخوردارشدن از یک مکان امن، دسترسی به بهداشت و تحصیل، حداقل امکانات رفاهی و تفریحهای کودکانه، جزء رؤیاهای این کودکان است که آن نیز تا نظام بردگی سرمایه بر رأس قدرت است، هیچوقت تحقق نخواهد یافت. کار کودکان سودآوری خیلی بالایی برای سرمایه دارن دارد. در مناسبات استثمارگرانه سرمایه داری جهانی، کار کودکان یکی از این پروژه های دائمی و بی انتها است، که، میلیونها کودک کارگر که بخش قابل ملاحظه ای از طبقه کارگر را تشکیل می دهند بطور ناخواسته جزء محروم ترین، بی حقوق ترین و بی دفاع ترین بخش طبقه کارگر جهانی می باشند.
سرمایه داری کار کودکان را در تقابل با کار زنان و به عنوان نیروی کار ارزانتر بخدمت گرفت. و همچنین کار کودکان ناشى از فقر خانوادههاى آنان و به طبع آن، براى پرداختن به نوعى از کار اجباری براى زنده ماندن و گذران زندگى شکل گرفت. نیرویی که دستمزد کمتری به آنها پرداخت میشود، ساعات کار طولانی تری به آنها تحمیل میشود، و در قبال آنان کسی تعهدی ندارد، کار این کودکانِ کار در چارچوب هیچ قانونی نمی گنجد، به آسانی تولید بر متن فشار و شدت بالای کار را بدون هیچ دردسر و اعتراضی برای آنها سازمان می دهند، به رقابت در درون صفوف آنها دامن میزنند و سقف دستمزدها را باز هم پائینتر می آورند، و به اعتبار همه اینها، سودآورى بیشتر سرمایه را تضمین می کنند. این پروسه در نهایت به بیکاری بیشتر بزرگسالان و والدین این کودکان کارگر می انجامد و فقر و فلاکت را افزایش میدهد.
آمارها نشان می دهد که در کشورهای در حال توسعه و حاشیه وضع کودکان بسیار دردناک تر و وخیم تر است. در این کشورها سرمایه داری به عریان ترین شکل جنایت می آفریند، به دلیل عدم وجود قوانین حمایتی در جهت دفاع از کودکان، میزان رشد اقتصادی پایین، تقسیم ناعادلانه ی ثروت که باعث به وجود آمدن تضادهای طبقاتی شدیدی شده است و فقر گسترده ای را بر این جوامع حاکم کرده است، کودکان را به شکل وسیعی در معرض خشونت، فقر، تجاوز و بردگی قرار داده است. بردگى مزدى کودکان، در کشورهای”جهان سوم”، از جمله: کشورهاى آسیا، آفریقا و آمریکاى لاتین بیشترین رقم را شامل میشود، سود حاصل از کار کودکان عمدتاً نصیب سرمایهداران بزرگ مىشود و این جزء مهمى، از زنجیره تولید کمپانىهاى چند ملیتى است.
در غرب، یعنی در آمریکاى صنعتى و پیشرفته، استثمار کودکان در سطح وسیعی رواج دارد. سود حاصل کمپانیهای آمریکائى از استثمار کار کودکان سالانه به میلیونها دلار میرسد. استثمار کودکان، در عصر حاضر، مهر قوانین ضد بشری سرمایهدارى، قانون سود و رقابت، را بر پیشانى خود دارد. فقر و فلاکت میلیونها خانواده کارگرى و کم درآمد، کودکان را به برزخی از کارهای سخت و پر مخاطره مىکشاند. و تمایل و اشتیاق صاحبان سرمایه به استفاده از نیروى کار ارزان کودکان و استثمار آنان، دایره فقر و فلاکت را وسیعتر و عمیقتر مىکند. در پی سیاستهای ضد کارگری نئولیبرالی و اجرای آن از طریق “صندوق بین المللی و بانک جهانی پول” که خصوصی سازیها را بدنبال داشت، فقر، فلاکت و خانمانسوزی را برای طبقه کارگر و فرو دستان بهمراه آورده است. نمونه ای از آن، بیکارسازیها و کاهش بودجه خدمات اجتماعى است، که بیشترین ضربه را به امر آموزش و بهداشت و امکانات رفاهی کودکان وارد نموده است. خانوادههاى کارگرى و کم درآمدى که تحت فشار اقتصادى قرار دارند و یا در اثر بحرانهای اقتصادی کار و کمک هزینههاى زندگى خود را از دست مىدهند، غالباً، چارهاى نمىیابند جز آن که مخارج مربوط به آموزش کودکان را از لیست هزینههاى زندگیشان حذف کنند و در عوض، آنان را به کار بگمارند.
بحرانهای شدید اقتصادی جهانی چند سال اخیر که دامن اکثر کشورها ی جهان را گرفته است، سطح آموزش، بهداشت و امکانات رفاهی کودکان را کاهش داده است. در آفریقا، آسیا، آمریکاى لاتین، و حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى، نه فقط تعداد دانش آموزان تحصیلات ابتدائى و متوسطه کاهش یافته، که سطح امکانات آموزشى (معلمین و مراکز آموزشی و…) هم بشدت تقلیل یافته است. بهمین دلیل بخشی از این کودکان ناچاراٌ جذب بازار کار شده اند. کار کودکان در ابعاد وسیع تری سبب رونق و سودهی بیشتر بنگاهها و شرکتهای چند ملیتی در نظامهای سرمایه داری شده است. کار کودکان از این نظر حائز اهمیت و مورد توجه سرمایه داران است و نعمت می آفریند.
۱. دستمزد کودکان کارگر در قیاس با کارگران بزرگسال، بسیار پائینتر است و در بهترین حالت فقط به سقف یک سوم یا یک دوم دستمزد این کارگران مىرسد. به علاوه انبوهى از کارگران خردسال، در ازاى قرض خانوادههایشان، در اختیار صاحبان سرمایه قرار مىگیرند و از بابت کار سخت و طولانى خود، هیچ مزدى به آنها تعلق نمی گیرد.
٢. ساعات کار کودکان کارگر بسیار طولانى است، گاهاً تا ۱۶ ساعت در روز به طول مىانجامد و بسته به نظر کارفرماها، به راحتى تغییر هم مىکند. کارگران کم سن و سال، در برابر اضافه کارى اجبارى و یا سختى و فشار کار، از حقوق و مزایاى بیشتر برخوردار نیستند.
٣. کار کودکان کارگر بر قراردادهاى متعارف کار متکى نیست و صاحبان سرمایه و دولتها هیچ تضمینى در قبال آنان بر عهده نمىگیرند. آنها می توانند این “کارگران فرودست خردسال” را بمراتب آسانتر از بزرگسالان تنبیه ، تطمیع و اخراج کنند و دستمزدهایشان را پرداخت ننمایند و تحت فشار قرار دهند، از حق بیمه و بهداشت آنان را محروم نمایند، و در قبال خطرات و صدمات جسمى محل کار که در پاره ای مواقع حتی به مرگ منجر میشود شانه خالی کنند.
۴. کودکان کارگر عموماً به حقوق خود آشنا نیستند، احساس ترس و وحشت مىکنند، نمی توانند از حقوق خود دفاع نمایند و بنا به همین دلائل نسبت به کارگران بزرگسال، حرف شنوتر و مطیعتر هستند. کودکان کارگر از ترس از دست دادن کار و اخراج نشدن، معمولاً به هر خواست کارفرماى خود تمکین مىکنند.
۵. خصلت پنهانى و غیر قانونى کار کودکان سبب مىشود که آنها از کمترین حقى براى تشکل یابى برخوردار نباشند، از جانب تشکلهاى کارگرى مورد حمایت جدى قرار نگیرند، و به قربانیان دست و پا بسته ی صاحبان سرمایه تبدیل شوند.
۶. به کارگیرى کودکان کارگر، بویژه در شرایط حاضر که مشخصه ی آن، بحران اقتصادى، بى کارى و فلاکت میلیونى است، سطح دستمزدها را پائین مىآورد، رقابت بین کارگران براى اشتغال را تشدید مىنماید، و به اعتبار همه اینها، از یک سو به سودآورى افزونتر سرمایه و از سوى دیگر به فقر و فلاکت باز هم بیشتر کارگران مىانجامد.
کار کودکان فقط به یک سری از صنایع محدود نمیشود، در هر جا که آثاری از بردگی سرمایه وجود دارد، کودکان حضور دارند. تقریباً هیچ رشتهاى از کار، از کارخانههاى صنعتى گرفته تا کارگاههاى قالى بافى و از صنعت کشاورزى گرفته تا معادن، نیست که با بردگى کودکان، عرق و گرفتن رمق آنان عجین نشده باشد. در بخش صنعت بعلت بازدهی کار بالایی که این “بردگان ارزان” دارند، اکثر آنها در کارخانه های صادراتی به کار گمارده میشوند. در کشورهای حاشیه ای بخشی از کودکان کارگر براى کشورهاى صنعتى و پیشرفته محصولات ورزشى مىسازند، بخصوص بیشتر محصولات ” نایکی”، “گپ” و “آدیداس” که از کارخانه های معروف تولید پوشاک و محصولات ورزشی هستند از طریق این بردگان مزدی خردسال تولید میشود. از آنجائیکه مراجع بینالمللى حقوق کودکان از جمله: کنوانسیون “سازمان بینالمللى کار” ، “کنوانسیون حقوق کودک” سازمان ملل، سازمان جهانی کار (آی. ال. او) خود دست نشانده کشورهای امپریالیستی هستند، سعی می کنند جنایاتی را که سرمایه داری بر این کودکان روا می دارد افشاء ننموده و بیشترین نفع شامل حال سرمایه شود، بهمین دلیل هیچوقت آمار واقعی کودکانی که به کار بردگی و اجباری گمارده شده اند و همچنین وضعیت اسفناک آنها را اعلام نمیدارند. میزان این کودکان کارگر در سطح جهان را آگاهانه درصد بسیار پائینی برآورد مىکنند و براین جنایت سرمایه صحه می گذارند و نهایتاً سعی دارند با اجرا نمودن یکسری از طرحهای رفرمیستی، بردگی کار کودکان را موجه تلقی نموده و وانمود می کنند برای “مقبول تر” نمودن این طرحها در تلاشند. با وجود پنهان نمودن و انکار این حقایق از جانب این نهادهای بین المللی، اما زشتی و غیر انسانی بودن چهره عریان توحش سرمایه و مصائبی که برای این کودکان خردسال ایجاد می نماید، هیچ جای شک و توهمی باقی نمی گذارد. به علاوه، بهرهکشى از کودکان چه در کارخانهها، مراکز صادراتى و چه در عرصههاى دیگر، جزء ذات وجودی نظام سرمایهدارى است. با تقسیم کار کودکان به رشتههاى صادراتى و محلى، و ضروری تشخیص دادن کار کودکان در مراکز و کارخانههاى صنعتى به علت کمک به گذران خانوادههایشان، مىتوانند از یک سو استثمار کودکان در این رشتهها را امری طبیعی تلقی نمایند و از سوى دیگر، ٩۵ درصد کار ” کودکان کار و رنج ” سراسر جهان را بى اهمیت و قابل اغماض تلقی نمایند.
در عصر “تمدن پوشالی” سرمایهدارى و پیروزى بازار آزاد، که توحش و بربریت را به اوج رسانده، “بردگى مدرن” کودکان به یکى از سودآورترین معاملات سرمایهدارى جهانى تبدیل شده است. کودکان کارگران، زحمت کشان و انبوه گرسنگان جهان، نه تنها در چنگال فقر، بیمارى و کار طاقت فرسا اسیراند، بلکه مورد آزار و استثمار جنسى هم قرار مىگیرند تا از این طریق، سرمایه، سودآورى هر چه بیشتری را تامین نماید. گروه کودکان خیابانى و بى سرپرست که توسط شبکه باندهاى مافیائى از خیابانها جمعآورى مىشوند و با زور و تهدید به تن فروشى مجبور مىگردند، تا بر ثروت نجومى این باندها بیافزایند از شمار قابل توجهی برخوردارند. این کودکان، در بدترین شرایط زیستی بسر میبرند. ساعات طولانى از روز را بر حسب برنامه تعیین شده مجبور به تن فروشى هستند و در ساعات فراغت نیز در ساختمانهاى دربسته بشدت محافظت مىشوند؛ به مانند بردگانى مىمانند که به ازاى فروش تنهاى خود از حداقل خوراک و سرپناهى براى گذران زندگى برخوردار مىشوند و در مقابل نافرمانى نیز با شدیدترین تنبیه ها روبرو شده و در برخی مواقع هم، مرگ، انتظارشان را مىکشد.
یک مورد دیگر که نظام سرمایه داری خانواده های کارگری را تا نسل اندر نسل مقروض می نماید بردگى قرض است، نه فقط این کارگران، که کودکان آنها را هم اسیر مىسازد. بعنوان مثال: زندگى یوسف مسیح، نمونه گویاى سرنوشت غم انگیز “بردگان قرض” است. او از سن شش سالگى به خاطر قرض پدرش، که مبلغى در حدود ۵٠٠٠ روپیه (معادل ٢٠٠ دلار) بود، کار در کورههاى آجرپزى را شروع کرد. در سن چهارده سالگى، نه تنها قرض خانواده پرداخت نشده بود، که به ٩٠٠٠ روپیه هم افزایش یافته بود، و سرانجام در اعتراض به این بردگی ظالمانه بدست اوباشان سرمایه کشته شد. بردگى قرض، سیکل بستهاى است که هیچ گاه تمام نمىشود. زندگى یوسف مسیح، سرنوشت نسلها بعد از او خواهد بود. طبق آمارهای سازمان جهانی کار، بیش از ۴٠٠ میلیون کودک در سرتاسر جهان در کارهای پر مشقت مشغول به کار هستند یعنی در حدود ٢٠ % کودکان.
در ایران حدوداً ٢ میلیون کودک خیابانی که فاقد سرپناه مناسب، زندگی امن و سالمی هستند، زندگی می کنند و مجبورند به خاطر بقای زندگی خود به کارتن خوابی، خیابان گردی، دست فروشی، گدایی، دزدی و بذهکاری و… دست بزنند، تا در این جنگ نا برابر حد اقل زنده بمانند! امروز کودکان خیابانی، و یا کودکانی که نیروی کارشان با بیرحمانه ترین شکل به استثمار گرفته میشود یک معضل جدی جامعه ایران است. در طول سه دهه حکومت ننگین جمهوری اسلامی، دستاوردی که برای میلیونها انسان بهمراه داشته است فقر روز افزون، بیکاری، اعتیاد و بی خانمانی بوده است. بیشترین صدمات و عارضه این فقر و فلاکت دامن توده های فرودست جامعه را گرفته است. کودکان خانواده های کارگری اولین قربانیان این فجایع هستند. زمانی که خانواده های کارگری و زحمتکش به دلائل اقتصادی قادر نیستند فرزندانشان را حمایت و سر پرستی نمایند و دولت هم هیج مسئولیتی در قبال این مصائب و سیه روزیها ندارد. خود دولت و سردمداران حکومتی که عامل تمام این نکبت و بدبختیها هستند، به این فلاکت و فقر دامن زده و هر روز آن را تولید و باز تولید می کنند، عاملان و مسببین اصلی بردگی و استثمار این کودکان می باشند. علیرغم قانون پوشالی و کذائی ممنوعیت کار کودکان زیر ١۵ سال در ایران، هیچ محدودیت سنی، ساعات کار و رشته کار برای کار کودکان وجود ندارد. کودکان در اکثر رشته های تولیدی، خدماتی، و تجاری بکار گرفته میشوند. کار کودکان بخصوص در رشته های تولید خانگی، از ۴ تا ۵ سالگی آغاز میشود. قالیبافی یکی از این رشته هایی است که بیش از نیمی از نیروی کار شاغل را در آن، کودکان خردسال تشکیل میدهند. بخش زیادی از کودکان در بخش صنایع نساجی، پوشاک و چرم مشغول به کار هستند. کودک کار و خیابانی، کارگر ارزان، مطیع و خاموشی هستند که به شدیدترین نحوی مورد استثمار و سوء استفاده سرمایهدار و کارفرما قرار میگیرد. در بسیاری از موارد، از کودک، کار اضافه میکشند، تمام یا بخشی از مزد کودک کارگر را نمیدهند، به وی زور میگویند و او را تنبیه بدنی میکنند، مورد آزار و سوء استفاده جنسی قرار می دهند، او را در حمل مواد مخدر مورد سوء استفاده قرار می دهند. این کارگر خردسال ، که دنیای کودکی را به اجبار ترک کرده است، در عین حال همواره در وحشت، ترس و ناامنی به سر میبرد، اما همین کارگر کم سن و سال، کودک کار و خیابانی، در برابر وضعیتی که نظام سرمایهداری و سود جویی سرمایهداران بر وی تحمیل کردهاند، هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. کودکان مجبور به کار هستند. به همین سادگى، “اجبار” به کار کودکان، بر متن فقر و استیصال آنان، “خواست” داوطلبانه از جانب جامعه سرمایه داری براى کار قلمداد مىشود؛ امیال و آرزوهاى انسانى کودکان براى یک زندگى انسانی، آموزش و تفریح و شادى خط مىخورد؛ و تلاش مىشود که کار کودکان از سنین بسیار پائین به رسمیت شناخته شود و معمول گردد، در حالیکه، نشاط کودکیشان و شیرۀ جانش، قطره قطره توسط سرمایهداران مکیده میشود، و در خدمت سودآورى بیشتر سرمایه در می آید. این واقعیت دردناک زندگی پر از درد و رنج میلیونها کودکی است، که شایسته بهره مندی از امکانات جمعی جامعه ای را دارند که متعلق به آنها است، بجای آوارگی، نا امنی و بردگی باید استعدادها و خلاقیتهایش رشد و پرورش یابد. بردگى کودکان را اما، بدون شک، مىتوان متوقف کرد و از بین برد. بشریت امروزه به اندازه کافى ثروت و امکانات لازم براى ریشه کن کردن استثمار مزدى کودکان را در اختیار دارد. با همین حد از ظرفیت تولیدى و ارزش اضافه، مىشود دنیائى فارغ از استثمار کودکان، دنیائى رها از تبعیض، گرسنگى و فقر، را سازمان داد. مخارج سالیانه تولید تجهیزات نظامى در سطح جهان، در حدود بیش از هزار میلیارد دلار است. اختصاص فقط دو الی سه درصد از این مبلغ هنگفت مىتواند پنجاه تا شصت میلیون کودک را از بردگى، گرسنگى و ابتلا به بیمارىهاى مسرى نجات دهد و زندگى سالم و انسانى آنان را تامین کند. یک چهارم مخارج نظامى کشورهاى غیر پیشرفته مىتواند به مهمترین مسائل و معضلات زندگى میلیونها کودک سراسر جهان پاسخگو باشد. در جامعه طبقاتی سرمایه داری، این کودکان ناخواسته جزء طبقه ای هستند که خود و خانواده هایشان خالق تمام نعمات آن جامعه هستند اما خود از تمام این نعمات محروم اند. در ایران به علت هدفمند کردن یارانه ها و تحریمهای اقتصادی بیشتر از هر زمان دیگر، کارگران و زحمتکشان در فلاکت و فقر بسر میبرند. کودکان کارگر و خیابانی هم هر روز بر تعدادشان افزوده میشود. طبقات فرودست جامعه راه رهایی خود را در مبارزه طبقاتی جستجو می کنند. این وظیفه ی طبقه کارگر ایران است که ضمن مبارزه برای متشکل شدن، این ” بردگان ارزان وکوچک ” را هم در امر متشکل شدن یاری رسانند و با آموزش دادن آنها که رهایی اشان به متحد شدن نیروی طبقاتیشان گره خورده است آنها را در صف خود متشکل و همراه نمایند. در این شکی نیست، که این کودکان کار و رنج منفعتی جدا از منفعت طبقه کارگر ندارند، همه آنها متعلق به خانواده های کارگری، با منفعتی مشترک هستند قطعاً مبارزه ای مشترک را می طلبند. اما بدون حمایت کارگران متشکل به تنهایی قادر نخواهند بود در این مبارزه نقش تعیین کننده ای داشته باشند. تا جاییکه به سطح جهانی بر میگردد، امروزه جنبش عظیم ضد سرمایه داری در جریان است. که از چهار گوشه جهان فرو دستان و تهیدستان نظام سرمایه داری را به چالش کشیده اند و میرود که فریاد گرسنگان و محرومان سراسر دنیا با مبارزه و جایگزین کردن بدیلی، به این بردگی، نابرابری و استثمار پاسخ دهند. فریاد و خروش سراسری، همه جا طنین انداز است، باید دنیایی دیگر ساخت، عمر سرمایه داری بسر آمده، این جنبش در اوج عظمت و قدرتش اما هنوز از غایب اصلی، یعنی طبقه کارگر که بعنوان یک طبقه عرض اندام نماید رنج میبرد. گرچه این فریادها و شورشها صدای رسای بخش وسیعی از طبقه کارگر و متحدینش است، اما طبقه کارگر جهانی در فقدان تشکلهای واقعی و حزب طبقاتی اش، بشکل پراکنده به میدان آمده است. واقعیت این است این اعتراضات و اعتصابات موجود در این جنبش سراسری از آنچنان پتانسیل و نیروی بالقوه ای برخوردار است که بتواند پیش شرطهای این متشکل شدن را در دستور کارش بگذارد. امروز تمام کارگران و زحمتکشان که بردگان مزدی خرد سال بخش قابل توجهی از این طبقه را شامل میشوند نیاز به متشکل شدن دارند. بدون سلاح تشکل و اتکاء به نیروی طبقاتی نمی توان به جنگ بورژوازی تا دندان مسلح رفت. امروز که در آستانه اول ماه مه روز جهانی کارگر هستیم، اعتراض تولید کنندگان ثروت دنیا پشت بورژوازی جهانی را به لرزه انداخته است. جهان در انتظار تدبیر دیگری برای تغییراین دنیای وارونه است. امروز بیش از هر زمان دیگر، دنیا چشم به انتظار به صحنه آمدن طبقه کارگر است که با شرکت فعال خود در جنبش ضد سرمایه داری درمتشکل نمودن خود و متحدینش هر چه بیشتر قدم بردارد. فراخوان جنبش ضد سرمایه داری به اعتصاب سراسری در اول ماه مه امسال نقطه عطفی خواهد بود که طبقه کارگر جهانی نیروی طبقاتی خود را در برابر بورژوازی جهانی به نمایش بگذارد. و این حرکت حامل این پیام خواهد بود که اعتصاب، سلاحی است که کارگران و زحمتکشان از آن در مبارزه برای آزادی خودشان استفاده می کنند. طبقه کارگر ایران هم بعنوان بخشی از این جنبش جهانی ضد سرمایه انتظار میرود به این فراخوان پاسخ داده و به صف اعتصابیون جهانی بپیوندد. کودکان کارگر بخش وسیعی از این جنبش ضد سرمایه داری جهانی هستند. حال که این فرصت بدست آمده، لازم است کارگران و زحمتکشان ایران در کنار جنبش ضد سرمایه داری جهانی با مطرح کردن خواسته هایشان به فراخوان اعتصاب در اول ماه مه پاسخ داده و با خواباندن چرخهای سرمایه در کنار طبقه کارگر جهانی قدرت طبقاتی خود را به نمایش بگذارند. و به حکومت سرمایه اسلامی نشان دهند با مبارزه طبقاتی و سراسری خود می توانند، پلاتفرم و بدیلی را ارائه دهند که برای طبقات محروم و تهیدست، نان و آزادی را بهمراه داشته که یک زندگی مرفه و برابر برای همه آحاد جامعه را بهمراه داشته باشد، و شکی نیست که کودکان کارگر بیشترین سهم را خواهند داشت. این بدیل جز سوسیالیزم نمی تواند چیز دیگری باشد و این وظیفه کارگران و فعالین سوسیالیست است که با کار سوسیالیستی و مبارزه پیگیر در درون طبقه کارگر، به متشکل شدن و متحد نمودن آنها در حزب طبقاتیشان کمک نموده و در جهت محو مالکیت خصوصی و برقراری سوسیالیسم قدم بردارند. هیچ گاه جهان اینگونه مهیا و آماده برای سوسیالیسم نبوده است، اما به انجام رساندن این رسالت انقلابی، فقط و فقط در توان طبقه کارگر و مبارزه بی امان او است که می تواند تضمین کننده دنیای برابر و توام با رفاه و آسایش برای همه شهروندان باشد که هیچ کودکی مجبور نباشد برای زنده ماندنش نیروی کارش را بفروشد و تن ظریف و نحیفش بر اثر استثمار و بردگی له شده و آروزهای کودکانه اش به گور سپرده شود.
http://www.socialist-workers.org/
kargar.socialist@gmail.com
Facebook: Kanone Socialisthaye Kargari